از
مسعود بهبودی
ویرایش:
فرح
ایکاش صاحبمنصبی پیدا شود و غم هایی را که دزدیده ایم و در دل مان تلنبار و انبار کرده ایم، مصادره کند.
۱
اولا
کسی به دزدی غم نمی رود.
البته اگر خودستیز نباشد.
۲
اگر کسی آدم خیلی بشر دوستی باشد
در غم دیگران شریک می شود.
یعنی با آنها همدردی می کند.
یعنی غم آنها را بخشا نوش جان می کند.
مثلا
همراه با آنها
نوحه می خواند
سینه می زند
اشک می ریزد.
۳
ضمنا خرمن قدردانی خلایق غمزده را هم درو می کند.
به امید اینکه انها هم روزی غمخوار او گردند.
۴
پیش شرط غمخواری با کسی و غمگساری از کسی
وقوف پیشاپیش آن کس به غمخواری و غمگساری او ست.
۵
دلیل درد دل خلایق با هر رهگذر
هم
در واقع
تقسیم درد خود با او ست.
۶
ثانیا
کسی که غمگسار غمزدگان باشد
اصلا
صاحب منصب نمی شود.
۷
صاحب منصبان عمدتا لاشخورند و ستمگرند.
۸
علاوه بر این
شاعر جماعت
باید
به توصیه خواجه شیراز
«اگر غم لشکر انگیزد که خون شاعران ریزد
با ساقی به هم سازند و بنیادش بر اندازند.»
درنگی در مشخصه مشترک لجن ها و منجلاب ها
۱
مشخصه مشترک همه فاشیست ها و فوندامنتالیست ها، نیهلیست ها و آنارشیست ها
تحقیر زندگی
و
تجلیل مرگ
است.
۲
از نیچه تا هایدگر،
از موسولینی تا فرانکو،
از هیتلر تا گوبلز
از جماران تا طالبان
از داعش تا بخور حلال
از روح الله خمینی تا ابوکر بغدادی
از بن لادن تا مظاهری
۳
زنده باد زندگی
درنگی در انواع انعکاس
فریدون مشیری
گفتی:
«سپیده دم چـه دل انگیز و دلربا ست!»
گفتم:
«تبسم تو بسی دلرباتر است.»
گفتی:
«چه دلگشا ست افق در طلوع صبح!»
گفتم که چهره ی تو از آن دلگشاتر است.
پایان
۱
در این گفت و گو طبیعت اول و دوم در آیینه حریف و شاعر
منعکس می شوند.
الف
حریف پدیده های طبیعی را به طرز رئالیستی و راسیونالیستی (واقع بینانه و خردگرایانه) توصیف می کند:
سپیده دم
واقعا هم دل انگیز و دل ربا ست
افق در طلوع صبح واقعا هم دلگشا ست.
ب
شاعر
اما
به طرز ایرئالیستی و ایراسیونالیستی (غیر واقع بینانه و خردستیزانه)
احتمالا
به فرمان غریزه جنسی و حوایج نفسانی
هندوانه زیر بغل حریف می چپاند.
۲
الف
طرز توصیف حریف
اوبژکتیویستی (عین گرایانه) است
ب
طرز توصیف شاعر
احتمالا
سوبژکیتیوستی (ذهنگرایانه، دلبخواهی) و یا پراگماتیستی (سودگرایانه، ، مصلحتی) است.
۳
الف
طرز توصیف حریف
ضمنا
ناتورالیستی (طبیعت گرایانه) است
ب
طرز توصیف شاعر
هومانیستی است
چون
شاعر
انسان را ایدئالیزه و سانترالیزه می کند و بر طبیعت ترجیح می دهد.
پ
توصیف هومانیستی شاعر از حریف
اما
فرمالیستی است.
چون شاعر
فقط تبسم و ظاهر و چشم و ابرو و روی و موی حریف را سانترالیزه می کند
و
بی اعتنا به شعور و شخصیت و لیاقت و کیفیت و ماهیت حریف است.
الترناتیوی بر پامنبرنشینی
پای منبر کی بنشینیم؟
حریف
۱
خوداندیشی
تنها ره رهایی از وابستگی است.
۲
مثال:
ما با دو نوع کتابخوانی سر و کار داریم:
الف
خرخوانی
یعنی خواندن منفعل کتابی
این نوع کتابخوانی
بد نیست
ولی کارساز هم نیست.
چه بسا
به سبب کیفیت نازل کتاب
اتلاف وقت است
ب
کتابخوانی اکتیو (فعالیت مبتنی بر آگاهی)
یعنی
تجزیه و تحلیل محتوای کتاب
این نوعی هماناندیشی با همنوع غایب از نظر (مؤلف و مترجم کتاب) برای تمرین خوداندیشی است.
۳
سخنان مرتضی محیط را و هر کس دیگر
را
باید تحلیل کرد .
۴
مسئله اینجا
دشواری فنی تحلیل موعظه است.
۵
تحلیل مواعظ انرژی و نیروی زیادی می طلبد.
۶
اول باید مواعظ روی کاغذ آورده شوند تا قابل تحلیل مستند باشند.
این خودش کلی نیرو لازم دارد.
۷
ما صد سال قبل
یکی از مواعظ محیط را تحلیل کرده ایم:
تحت عنوان «پای منبر دکتر مرتضی محیط و پامنبری های او»
پای منبر دکتر مرتضی محیط و پامنبری های او
کشتي بي ناخدای لبنان در دريائي پر طوفان
حریف
۱
آنچه
بی ناخدایی
نمودار می گردد،
فرم مستوری از مبارزه طبقاتی از بالا ست.
۲
ترفند پر فوت و فنی برای خالی کردن آخرین ذرات نان از سفره زحمتکشان است.
۳
در
آنارشی (هرج و مرج و خر تو خر) جوامع بشری
خط سرخی هست که از قانونمندی های عینی خبر می دهد.
۴
اخیرا در عروپا
وایرکارت
اعلام ورشکستگی کرد و رئیسش استعفا داد.
۵
یعنی میلیون ها دلار از ثروت سهامداران دود شد و هوا رفت.
۶
حریف مستعفی
اما
پیشاپیش
با
فروش سهام خود
میلیارد ها دلار به کیسه خود ریخته بود
درنگی در دیار مفاهیم
نوروز باستانی
الف
احمد شاملو، شاعر، نویسنده و از شورشیان ٥٧ در کتاب خاطرات خود می نویسد:
"پس از پیروزی انقلاب ٥٧، بنا به دوستی و آشنایی که با ژان پل سارتر، نویسنده و فیلسوف نامدار فرانسوی داشتم و از سرنگونی رژیم پادشاهی پهلوی سرمست بودم، نامه ای به او نوشتم و در انتهای نامه نوشتم: "جناب سارتر، چرا شما از این بابت پیروزی انقلاب به ما تبریک نگفتید؟!"
۱
شاملو شاعری هروئینی بوده است
چگونه نوروز باستانی به این نتیجه رسیده که از شورشیان ۵۷ بوده است؟
۲
شاملو ضمنا شاعر بیشعوری بوده است که از شکست انقلاب شکوهمند ضد فئودالی سفید سرمست بوده است.
۳
شاملو علاوه بر این جد اندر جد فاشیست بوده است
مراجعه کنید به کتاب پزشک خصوصی اش تحت عنوان «بامداد در آینه»
۴
متفقین شاملو را با پدرش کم مانده بود که به جرم طرفداری از نازیسم اعدام کنند.
ب
شاملو در خاطرات خود ادامه میدهد:
سارتر بزرگ به من جوابی داد که تا سالهای سال هنوز همچون پتکی بر مغز من میکوبد!!!
سارتر نوشته بود: "شما چگونه قیامی که رهبران آن آخوند، و نتیجه آن حاکمیت حکومت مذهبی و روحانیون گردیده را "انقلاب" می نامید؟
۱
سارتر علیرغم بیسوادی
قادر به تمیز انقلاب از عنگلاب بوده است.
۲
با پیروزی دار و دسته خمینی
انقلاب سفید شکست خورده است و عن گلاب شده است.
۳
ارتجاع سیاه مجددا روی کار آمده است و جامعه را به طویله و تیمارستان و ج. خانه تبدیل کرده است
۴
شاملو و طویله های سیاسی چپ و راست و شمال و جنوب
عاجز از تمیز انقلاب از عنگلاب بوده اند.
پ
مگر نه اینکه انقلاب "دگرگونی رو به جلو" است؟
شما برگشت به قهقرا کرده اید!
آنچه شما کردید "انقلاب" نیست!"
۱
حق با سارتر است.
ت
سارتر ادامه میدهد:
"شما در آینده ناچار مجبور به انقلابی واقعی خواهید بود، و آن رخدادی چون رنسانس اروپا ست،
یعنی به زیر کشیدن مذهب اسلام از اریکه قدرت که متاسفانه هیچ زبانی جز انقلابی خشونت بار و خونین، آن را چاره ساز نیست..."
۱
سارتر خیال میکند که عیران اروپا ست تا روشنگرانی از قبیل دایرة المعارفی های فرانسه و فلاسفه ای از قبیل کانت و هگل و فویرباخ و روسو و دیدرو و هولباخ داشته باشد تا به مدد روشنگری تبر بر تبار مذهب زنند و انقلاب اجتماعی را تدارک ببینند.
دانا
مزدور جمهوری زباله است
حریف
۱
اولا
صاحبنظر
مهم نیست.
۲
نظر
مهم است.
۳
راستی چرا و به چه دلیل؟
۴
مفاهیم خاین و مزدور و خادم و غیره
مفاهیم فئودالی اند.
۵
نه
شاه خاین بوده
و
نه شیخ خاین است.
۶
مثال:
سید علی
بسان محمدرضا
در جامعه جایگاهی دارد.
۷
سید علی
عضو طبقه اجتماعی معینی است.
۸
سید علی مأمور طبقه حاکمه است.
۹
شخصیتی حقوقی است.
۱۰
روحانیت ک.
زمانی وابسته به اشراف برده دار و نماینده اشرافیت برده دار بوده است.
۱۱
بعد
روحاینت ک.
هزار سال ازگار
عضو و جزو و ایده ئولوگ اشرافیت فئودال بوده است و اخیرا بورژوا شده است.
۱۲
دانا و نادان هم به همین سان
عضو و جزو و مأمور طبقه اجتماعی معینی است.
۱۳
مهم هم تحلیل نظر است و تعیین ماهیت طبقاتی نظر
و
کشف حقیقت عینی
علی آلنگ
اما در متن شما میتوان چنین ساده نتیجه گرفت
که
تفکر بر کار مقدم است
البته منظورم از "کار" در اینجا روند بغرنج خلق و تولید است
۱
این بحث فلسفی بغرنج و شورانگیز دیگری است.
و یکی از دلایل دشواری اثبات بطلان جهان بینی ایدئالیستی
همین است.
۲
روح (شعور، مفهوم، حکم، نظر، فکر و غیره)
انعکاس ماده (وجود، واقعیت عینی) است.
۳
مثال:
مفهوم درخت
نتیجه تجرید (کار فکری) سرو و صنوبر و غیره است.
۴
ماده مقدم بر روح است
وجود مقدم بر شعور است
سرو و صنوبر و غیره مقدم بر مفهوم درخت است.
۵
انعکاس سرو در آیینه ضمیر در روند کار
مثلا انعکاس پوکی و خشکی و کرم خوردگی سرو در آیینه ضمیر
فقط پس از فرود امدن تبر بر تنه سرو صورت می گیرد و مفاهیم پوکی و خشکی و تری و کرم خوردگی تشکیل می یابند و البسه واژه می پوشند.
۶
نکته باریکتر از مو اما این است که دهقان قبل از زدن تبر بر تنه درخت
راجع به هیزم و طرز تهیه هیزم و سرو و تبر و تیغه تبرو طرز زدن تبر و طول دسته تبر و غیره پیشاپیش می اندیشد.
۷
یعنی
رابطه سوبژکت با اوبژکت (رابطه دهقان با سرو)
دیالک تیکی است
۸
یعنی هم سوبژکت در اوبژکت مؤثر است و هو متقابلا اوبژکت در سوبژکت
۹
برای تشخیص جهان بینی اما تقدم و یا تأخر ماده بر روح
مطرح می شود:
جهان بینی ماتریالیستی ماده را مقدم بر روح می داند.
درخت را مقدم بر مفهوم درخت می داند.
۱۰
اما هر کاری
از مغز می گذرد.
۱۱
کار = مادیت یابی اندیشه
۱۲
به قول حریفی:
عمله قبل از بنای کلبه
مدل فکری کلبه را در ذهن خود می سازد
بعد با آب و آهک و خاک و کاه و سنگ و سیمان به مدل فکری (روح، اندیشه) شیئیت (کلبه وارگی) می بخشد.
۱۳
کار = فکر مادیت یافته، شیئیت یافته، متجسم، جسمیت یافته
درنگی در تفکر
۱
در روند کار و کردوکار
فقط سیگنال های حسی
به کارگاه مغز ارسال می شوند.
۲
این هنوز به معنی تفکر نیست.
۳
مفاهیم و افکار
نتایج کار فکری روی سیگنال های حسی اند.
۴
منظور ما از فراگیری فوت و فن تفکر
فراگیری تعاریف علمی و استاندارد مفاهیم
و فوت و فن کاربست مفاهیم
و
تشکیل افکار
است
حریف
بیایید شورا برپا کنیم
۱
قبل از تشکیل شورا
باید فوت و فن تفکر آموخت.
۲
بدون فراگیری فوت و فن تفکر
نمی توان
حتی
شوربایی
برپا کرد،
چه رسد به شورائی.
ویرایش:
الف
مینا
بیایین از این به بعد
فقط به خودمان متکی باشیم
نه به کسی دیگر.
۱
آدمیان نمی توانند فقط متکی بر خویشتن خویش باشند.
۲
برای اینکه اجتماعی شده اند.
۳
روبنسون کروزه
شخصیتی افسانه ای است و فقط در افسانه می توانست وجود داشته باشد.
۴
به قول حریفی از شیراز
ابر و باد و مه و خورشید و بشر در کار
تا
تو نانی به کف آری و به غفلت بخوری
۵
ما
به حکم عادت
متوجه نیستیم
ولی
هر لقمه نانی
هر جرعه آبی
هر واژه و جمله و کلام و کتابی
در نتیجه زحمات عرقریز همنوعان بیشماری
در اختیار ما قرار گرفته است.
۶
جامعه و جهان
در واقع
آنسامبلی (ارکستری) از مناسبات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، هنری، استه تیکی و غیره است.
مناسبات واقعی، عینی و چه بسا نامرئی
۷
انسان که سهل است
نباتات و حشرات و جانوران
حتی
نمی توانند فقط متکی به خود باشند.
۸
چه بسا
روابط متقابل شگفت انگیز و شورانگیزی
میان نباتات و حشرات و جانوران و انسان وجود دارد
۹
بدون حمایت حشرات و پرندگان و جانوران و انسان
حتی میوه ای نمی تواند تشکیل شود
ب
چون دنیا در چشم خود ما است
۱
دنیا میلیاردها سال
قبل از ما
وجود داشته است.
۲
ماده (واقعیت عینی) ازلی و ابدی است
خلق ناپذیر و فنا ناپذیر است.
۳
انسان
هم بسان هر چیز دیگر
ذره ای از هستی لایتناهی است.
۴
دنیا و هر چیز دیگر در «چشم» دنیاها و چیزهای دیگر است.
۵
همه چیزها
در
آیینه یکدیگر
یعنی در چشم یکدیگر
منعکس می شوند.
۶
انعکاس (عکس اندازی و عکس برداری)
خاصیت ماده است.
۷
انعکاس یک مفهوم مهم فلسفی است.
پ
فقط چشم بینا می خواهد که دنیای زیبای
درون خودمان را ببینیم
۱
درون ما
عکسی از برون ما ست.
۲
درون ما ثانوی است
مولود برون ما ست.
۳
آنچه که زیبایی درونی می نماید
چیزی جز انعکاس فکری و فلسفی و علمی و مذهبی و خرافی و هنری زیبایی های برونی نیست.
۴
مغز آدمی که خورجین اندیشه و احساس نیست
مغز
ارگان کار روی سیگنال های آمده از برون است
۵
اندیشه و عاطفه و احساس و غیره
ترجمه فکری چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم های مادی موجود در برون است.
حشمت رئیسی
و
نه فقط حشمت رئیسی
بلکه ۹۹ در صد روشنفکران طویله
توان تفکر مفهومی ندارند.
۱
حضرات
قادر به تمیز «هر» از «بر» نیستند.
۲
منابع نظری مثلا حشمت
توطئه ـ تئوری های اجامر فاشیستی، آنتی سیمیتیستی، فوندامنتالیستی
از
جماران تا جهاد و حماس و غیره اند.
۳
ما بخشی از این لاطائلات را تحلیل و منتشر کرده ایم.
۴
اجنه خوانده اند و کیف جن کرده اند.
۵
فرزان و لیلی هم می توانند بخوانند و کیف خ. کنند.
ویرایش:
سید علی صالحی
زنهار
در سرزمین من
روی هیچ حادثه ای قسم نخور
روی هیچ شب کوری شرط نبند
ما اینجا هم (هم زاید است) از ازل باخته (بازنده، شکست خورده، مغلوب) به دنیا آمده ایم
اما
حیرت اینجا ست که (چه باک که)
سرانجام برد با ما ست.
پایان
معنی تحت اللفظی:
در این سامان
به
هیچ چیز مطمئن مباش.
ما بازنده ی مادر زادیم.
حیرت انگیز اما این است که پیروزی نهایی با ما ست.
۱
این شعر سید علی صالحی
از هر نظر
معیوب است.
۲
مثلا مفاهیم قسم خوردن به حادثه ای، شرط بستن بر سر شب کوری
مبهم اند و نامأنوس و نامتداول
۳
این شعر به لحاظ نظری هم معیوب است.
۴
مثلا
بازنده مادرزاد و برنده نهایی بودن
خرافه ای بیش نیست.
۵
نه شکست و بازندگی مقدر (فاتال) است و نه پیروزی و برندگی
جامعه و جهان
میدان مبارزه است و
نه
میدان یکه تازی تقدیر
۶
برنده نهایی بودن
احتمالا
سرشته به طنز است.
۷
انتقادی از خرافه رایج از دیرباز است
صادق هدایت
الف
فحش یکی از اصول ایجاد تعادل در آدمیزاد است.
۱
فحش اصول نیست.
۲
فحش واکنش است.
۳
فحش واکنش کسانی است که توان واکنش عقلی ندارند.
ب
اگر فحش وجود نداشته باشد،
بله، آدمی دق می کند.
۱
دلیلش تخلیه روانی به واسطه فحش است.
پ
بیشتر از تعداد و نوع فحش هرزبانی می شود از اوضاع مردمی که در یک ناحیه زندگی می کنند سر درآورد و رابطه بین شان را کشف کرد .
۱
از تعداد و انواع فحش ها فقط می توان به بی خردی و خردستیزی خلایق پی برد.
۲
فحش کسب و کار کسی است که در کله مغز اندیشنده و در چنته سخن اندیشیده و سنجیده ندارد
ت
زبان فارسی اگر هیچ نداشته باشد «فحش آبدار» زیاد دارد.
ما که سر این ثروت عظیم نشسته ایم چرا ولخرجی نکنیم؟!
۱
وفور فحش در زبان فارسی
نشانه فقر فکری سکنه کشور
از سویی
و
نشانه فقر اخلاقی آنها
از سوی دیگر
است.
سید علی
در
نشست مجازی
اخیر
با
تعدادی از دانشجویان گفت:
«جریان چپ مارکسیستی دیگر در دنیا آبرویی ندارد و از فقر اندیشهورزی، فقرِ سیاسی و فقر نیروی میدانی کارآمد در رنج است.»
۱
محتوای این فرمایش سید علی چیست؟
۲
اگر چپ مارکسیستی
بی اعتبار است
کدام چپ معتبر است؟
۳
ضمنا
آلترناتیو سید علی برای مارکسیسم چیست؟
۴
قرآن و مفاتیج الجنان و بحار الانوار؟
۵
و یا منظور سید علی چیز دیگری است؟
اعدام
فرمی از مبارزه طبقاتی است که از دیرباز طبقه حاکمه پیشه کرده است.
طبقه حاکمه
با
خواهش و تمنا
دست از مبارزه طبقاتی برنمی دارد.
برای مبارزه با مبارزه طبقاتی از بالا
مبارزه طبقاتی از پایین باید سازماندهی شود.
ضمنا
مفهوم خاک نفرین شده
از
مفاهیم ایده ئولوگ های همین طبقه حاکمه جماران است.
اسم یکی از زباله های ارتجاعی جلال آل عبا
نفرین زمین است
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر