جمعبندی
از
مسعود بهبودی
زندگی چیست؟
۱
زندگی که اختیاری نیست تا این کنی و آن کنی.
۲
زندگی در دیالک تیکی از جبر و اختیار صورت می گیرد.
۳
برای زنده ماندن
باید چیزی بخوری و بنوشی و بپوشی و در جایی بخوابی
۴
پس مجبوری برای رفع حوایج حیاتی ات
برخیزی و بکوشی.
۵
این جبر زندگی است و اختیار تو برای رقصیدن به ساز این جبر است
و
به اندازه درک این جبر است.
یعنی در دیالک تیک جبر و اختیار
نقش تعیین کننده از آن جبر است.
۶
عندرز دادن کسب و کار علافان است
و
عندر شنودن کسب و کار ابلهان
۷
برو کار می کن
مگو:
«چیست کار؟»
که سرچشمه رستگاری است
کار
درنگی در دیالک تیک تجربه و دانش تجربی
من از اشتباهات زندگی ام درس می گیرم
و
زندگی از من در زمینه های دیگر امتحان می گیرد.
علی علیه السلام
۱
ما فقط از خطاهای خود نمی آموزیم
از
موفقیت های خود نیز ضمنا می آموزیم.
۲
به زبان فلسفی از تجارب مثبت و منفی خود
از پیروزی ها و شکست های خود
می آموزیم.
البته اگر آدم باشیم
۳
دانش تجربی نتیجه کار فکری بر روی تجارب است.
۴
زادگاه مفاهیم و افکار
پراتیک (تجربه، کردوکار، کار، آزمون، ازمایش، تلاش و تقلا ...) است.
۵
واقعیت عینی در دو روند دیالک تیکی زیر در آیینه ضمیر (دل، شعور، روح، ذهن...) منعکس می شود و شناخته می شود:
الف
دیالک تیک حسی و عقلی (سنسوئال و راسیونال)
ب
دیالک تیک تجربی و نظری (امپیریکی و تئوریکی)
سترون
سایه
آه
در باغ بی درختی ما
این تبر را به جای گل که نشاند؟
چه تبر؟
اژدهایی از دوزخ
که به هر سو دوید و ریشه دواند
بشنو از من که این سترون شوم
تا ابد بی بهار خواهد ماند
هیچ گل از برش نخواهد رست
هیچ بلبل بر او نخواهد خواند
پایان
معنی تحت اللفظی:
باغ ما
نه
بوستان (درخت زار)
بلکه
تبرستان است.
تبری از دوزخ که ریشه دوانده، رشد کرده و تکثیر یافته است.
تبرستان ما بهار را حتی به خواب نخواهد دید
و
حسرتکش گل و بلبل خواهد ماند.
۱
ایراد این نظر سایه
در بینش فاتالیستی او ست.
۲
در بینش فاتالیستی
جامعه
خودرو و خودپو نمودار می گردد
و
نه
باغبان مند (سوبژکتمند) و آگاهانه
۳
یکی از معایب توده ای ها
همین بینش فاتالیستی بوده است.
۴
استالینیسم
بینشی سوبژکت ستیز است.
۵
استالینیسم
برای سوبژکت و سوبژکتیویته
کمترین ارزشی قایل نیست.
۶
حیرت انگیز این است که
همین استالینیسم
ضمن برباد دادن بهترین شخصیت ها
تجسم افراطی کیش شخصیت است.
۷
حساب مارکسیسم ـ لنینیسم از استالینیسم همین جا جدا می شود.
درنگی در دیار مفاهیم
۱
مرگ و هر واژه دیگر
خورجین خاصی است
و
حاوی معنی و مفهوم منحصر به فرد
خویش است.
۲
هر واژه
منحصر به فرد است.
۳
یعنی بی بدیل و بی همتا ست.
۴
هنر استفاده بجا از واژه ها ست.
۵
فقط در این صورت
مبادله فکری میان اعضای جامعه امکان پذیر می گردد.
۶
مثال
حقیقت
مفهوم منحصربه فردی است
که
در
خورجین های زبانی ـ واژگانی ملل مختلف
حمل و نقل و رد و بدل می شود.
۷
حقیقت چیست؟
۸
حقیقت فقط حقیقت است و مرگ فقط مرگ.
۹
نمی توان گفت:
کرگدن
و وقتی حریفی پرسید
کرگدن به چه معنی است؟
جواب داد:
کره خر
ویرایش:
هلال فرشیدورد
(۱۵ سرطان ۱۳۹۹)
رستاق
سردار آفتاب
آرام و بیصدا، با کولهبار نور
خم شد شگفتقامت سردار آفتاب
در پای انتظار
انگار، بیسر شد آسمان و پراکنده شد زمین
شب قد کشید در من و دنیایِ روشنی
از کوچههای پوچ زمان کوچ کرد و رفت
با ما دگر
ای زندگی
ـ بیمهر، بیرو، بیشرم
ناکس!
خمچشم ـ
با اینهمه مصیبت مزمن چه میکنی!
ای خاک بر سرت.
پایان
درنگی در دیار مفاهیم
۱
اعدام فرمی از مبارزه طبقاتی از بالا است.
۲
اعدام
فقط فرمی از دهها فرم مبارزه طبقاتی از بالا است.
۳
کسانی که نه به اعدام می گویند
چه بسا به «اعدام» میلیون ها تن از زحمتکشان
در فرم های مختلف
مثلا در فرم شرایط کاری مرگبار
در مثلا بنگلادش
آری
می گویند.
ولایت فقیه
مساوی طبقه حاکمه نیست.
۱
ولایت فقیه
یکی از نمایندگان طبقه حاکمه است.
۲
سلطنت طلبیسم
یکی دیگر از نمایندگان همان طبقه حاکمه است.
۳
چبهه ملی و موسوی و حزب چپ و طویله های سیاسی چپ و راست دیگر
هم نمایندگان همان طبقه حاکمه اند.
۴
توده
سپاه بی سردار است.
۵
توده
فاقد نماینده است.
درنگی در دیار مفاهیم فلسفی «طبقه در خود» و «طبقه برای خود»
نون شین
فكر مي كنم
زنان زن ستيز
در زمانهاي قبل هم وجود داشته اند
منتها در لباس مادر و خواهر شوهر و هوو ، رقيب و...
۱
آره.
دلیلش بیشعوری زنان است.
۲
حریفی
همه پس اندازش را هدر داده بود تا به ایتالیا بیاید و سلفی بگیرد
بعد برگردد و با سلفی هایش پوز بدهد و وشوهر پیدا کند.
۳
می گفت که پدرش بورژوا ست.
۴
یعنی عاجز از تمیز کارگر از بورژوا بود
۵
پرولتاریا (زنان هم پرولترند)
چه بسا نمی دانند که چیستند؟
۶
یعنی
از خودشناسی حتی بی بهره مانده اند.
۷
پرولتاریا (زنان هم پرولترند)
اگر خیلی زور بزند
پی می برد که عضو طبقه اجتماعی فاقد مالکیت بر وسایل تولید است
و
چیزی جز نیروی کار برای فروش ندارد.
۸
پرولتاریا (زنان هم پرولترند)
در بهترین حالت
طبقه درخود است.
۹
و به مثابه طبقه درخود
فکر و ذکر و هم و غمش
خودستیزی است.
۱۰
ای بسا زنان و کارگران
که بیشتر زن ستیز و کارگرستیزند تا زنگرا و کارگرگرا
۱۱
پرولتاریا (زنان هم پرولترند)
فقط
پس از جذب و هضم مارکسیسم
از
طبقه درخود
به
طبقه برای خود
ارتقا می یابد
۱۲
فقط در این صورت
ترک خریت می کند
و
آدم می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر