مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
حالت
از این اوستا
(1344)
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
حالت
·
حالت عنوان این شعر است.
·
باید در روند تحلیل شعر به دلیل
شاعر در زمینه انتخاب این عنوان پی ببریم.
1
آفاق
پوشیده از فر بیخویشی است و نوازش
ای
لحظه های گریزان، صفای شما باد
دم
تان و ناز قدم تان گرامی، سلام، اندر آیید
این
شهر خاموش در دوردست فراموش
جاوید
جای شما باد
·
معنی تحت اللفظی:
·
آفاق را شکوه از خود بی خودی و مهربانی
فرا گرفته است.
·
ای لحظات گریزان، نصیب شما باد تا
مصفا شوید.
·
سلام.
·
دم تان گرم باد.
·
ناز قدم تان بروم.
·
وارد شوید.
·
این شهر خاموش و دور افتاده و
فراموش جای جاوید شما باد.
1
آفاق
پوشیده از فر بیخویشی است و نوازش
·
آفاق از دید اخوان از خود بی خود
است و از لطف و مهربانی سرشار است.
·
اسباب ناز و نوازش همه آماده است.
·
سفره گسترده است.
2
ای
لحظه های گریزان، صفای شما باد
دم
تان و ناز قدم تان گرامی، سلام، اندر آیید
این
شهر خاموش در دوردست فراموش
جاوید
جای شما باد
·
اخوان پس از توصیف سفره، در ـ چهار
طاق ـ به روی مهمانان می گشاید و به درون خانه دعوت می کند.
·
اخوان در این بند شعر، لحظات را
انسان واره، میهمان واره و خود را میزبان واره و آفاق را سفره واره تصور و تصویر
می کند.
·
ضمنا شهر و کشور و سامان خود را به
چالش انتقادی ـ انقلابی می کشد:
·
سامان اخوان بی سامان است:
·
خاموش است و در دوردست رها شده است
و از یاد رفته است.
·
منظور اخوان عقب ماندگی هراس انگیز
جامعه است.
3
ای
لحظه های شگفت و گریزان که گاهی، چه کمیاب
این
مشت خون و خجل را
در
بارش نور نوشین خود می نوازید،
او
می پرد چون دل پر سرود قناری
از
شهر بند حصارش فرا تر
و
می تپد چون پر بیمناک کبوتر
تن،
شنگی از رقص، لبریز
سر،
چنگی از شوق، سرشار
شنگ
یعنی اسفنج
سگ آبی
·
معنی تحت اللفظی:
·
ای لحظات شگفت انگیز و پا در گریز
که هر از گاهی این مشتی از خون و شرمنده را با بارانی از نور شیرین مورد مهر و لطف
خود قرار می دهید، او بسان دل پر سرود قناری از حصار قفس پا فراتر می نهد و بسان
دل بیم زده ی کبوتر می تپد.
·
در حالی که تنش به اسفنجی لبریز از
رقص و سرش به چنگی سرشار از شوق شباهت دارد.
·
اخوان در این بند شعر، میزبان را،
یعنی خویشتن را به میهمانان، یعنی به لحظات شگفت گریزان معرفی می کند:
4
ای
لحظه های شگفت و گریزان که گاهی، چه کمیاب
این
مشت خون و خجل را
در
بارش نور نوشین خود می نوازید،
·
اخوان خود را مشتی خون سرشته به
شرمساری تصور و تصویر می کند که از نوازش هر از گاهی لحظه ها ممنون است.
5
ای
لحظه های شگفت و گریزان که گاهی، چه کمیاب
این
مشت خون و خجل را
در
بارش نور نوشین خود می نوازید
·
اخوان لحظات را به ابر سرشار از
باران نور نوشین تشبیه می کند که هر از گاهی بر او می بارند و از ماهیت خویشتن
پرده برمی دارد:
الف
ای
لحظه های شگفت و گریزان که گاهی، چه کمیاب
این
مشت خون و خجل را
در
بارش نور نوشین خود می نوازید
·
در این جمله اخوان، اوپتیمیسم (خوش
بینی فلسفی) او تبیین می یابد.
·
اخوان از لحظه به لحظه زندگی لذت
می برد.
·
می توان گفت که اخوان آنتی تز صادق
هدایت است که از زندگی بیزار است.
ب
این
مشت خون و خجل را
·
اخوان شرمنده است.
·
شرم کردن خصیصه ای انقلابی است.
(مارکس)
·
لات ها و لاشخور ها توان شرم کردن
ندارند.
پ
·
دلیل شرمندگی شاعر، وضع نامطلوب
موجود است.
·
اخوان احتمالا شرمنده از اآن است
که توان تحول جامعه را ندارد.
·
شرم اخوان دیالک تیکی از نخواستن و
نتوانستن است.
ت
·
اخوان از وضع موجود ناراضی است.
·
منتقد وضع موجود است.
·
اخوان از این بابت ـ ظاهرا ـ شبیه صادق هدایت است.
·
اخوان اما ـ ماهیتا ـ آنتی تز صادق
هدایت است.
·
با چیز واحدی، هم می توان از موضع
ارتجاعی مخالفت ورزید (صادق هدایت) و هم از موضع انقلابی (محمد زهری، اخوان)
·
این نارضایتی اخوان از موضع
انقلابی است.
·
به همین دلیل به خوش بینی سرشته
است.
·
هر گردی، گردو نیست.
6
او
می پرد چون دل پر سرود قناری
از
شهر بند حصارش فرا تر
·
اکنون هم صحت استنباط ما اثبات می
شود و هم ماهیت انتقاد اجتماعی اخوان روشن می گردد:
·
اخوان خود را به قناری محبوس در
قفس تشبیه می کند.
·
دلش اما بسان دل پر سرود قناری از نرده
های قفس فراتر می پرد.
·
یعنی به وضع موجود رضا نمی دهد و
خواهان نفی انقلابی آن است:
·
یعنی پا از مرزهای وضع موجود فراتر
می نهد.
·
نظم نوینی می طلبد.
7
و
می تپد چون پر بیمناک کبوتر
·
دل پر سرود شاعر اما بسان پر
بیمناک کبوتر در تپش است.
·
اگر این دو وضع شاعر را در ارتباط
منطقی با یکدیگر ببینیم، به دیالک تیک پیشرفت و پسرفت، پیشروی و عقب نشینی، هجوم و
گریز می رسیم:
8
او
می پرد چون دل پر سرود قناری
از
شهر بند حصارش فرا تر
و
می تپد چون پر بیمناک کبوتر
·
می توان گفت که اخوان دیالک تیک
رزم و حزم (احتیاط، هوشیاری) را به شکل
دیالک تیک پرش فراتر و پرش بیمناک بسط و تعمیم می دهد.
·
از همین دیالک تیک رزم و حزم،
تفاوت اخوان با احمد شاملو و صادق هدایت و اجامر مشابه آشکار می گردد:
الف
·
اخوان نماینده رئالیسم و
راسیونالیسم همزمان است.
ب
·
در حالیکه شعرا و نویسندگان طبقه
حاکمه، نماینده ایرئالیسم و ایراسیونالیسم اند.
·
اهل هارت و پورت اند.
·
خودفریب و عوامفریب اند.
9
تن،
شنگی از رقص، لبریز
سر،
چنگی از شوق، سرشار
·
اخوان در این دو جمله، دیالک تیک
جسم و جان را به شکل دیالک تیک تن و سر بسط و تعمیم می دهد:
·
تن شاعر بسان اسفنج (شنگ) از رقص
لبریز است:
الف
·
شاعر بلحاظ فیزیکی در جنبش و جنب و
جوش مدام است.
ب
·
شاعر ضمنا بلحاظ روحی و روانی از
شور و شوق سرشار است.
10
·
می توان گفت که میان جسم و جان و
روان شاعر همخوانی ایدئال برقرار است.
·
جسم و جان و روان شاعر در رقص و
شوق و شادی است.
·
این روند و روال، امری دیالک تیکی
و طبیعی است:
·
سلامت جسم همواره با سلامت روح و
روان در رابطه دیالک تیکی قرار دارند.
عقل سالم در اندام سالم است.
·
حکیم سرخ طوس همین دیالک تیک عینی
و علمی را به زیور شعر آراسته است:
ز
نیرو بود مرد را راستی
ز
سستی کژی زاید و کاستی
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر