دهقانان زن و مرد
اثری از
الفارو سیکوه ئیروز
مرد و مرکب
از این اوستا
(1344)
ادامه
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
گفت
راوی:
«خسته
(قطع شد) شد حرفش که ناگاهان زمین شد، پنج
آسمان،
نه
آنکه
ز آنجا مرد و مرکب در گذر بودند
ما
در اینجا، او از آنجا، تفت
آمد
و آمد
رفت
و رفت و رفت.»
تفت
یعنی تند و تیز
·
معنی تحت اللفظی:
·
راوی گفت:
·
«حرف خیمه نشین پیر قطع شد.
·
چون زمین ـ ناگهان ـ پنج شد و آسمان
نه.
·
ما از اینجا به تندی آمدیم و و مرد
و مرکب از آنجا به تندی رفتند.»
·
راوی اکنون از دید خویش، رفت و آمد
مرد و مرکب و خویشتن را تبیین می دارد.
·
تا گفتگوی دیگری را به خواننده و
شنونده شعر، گزارش دهد.
1
گفت
راوی:
«روستا
در خواب بود، اما
روستایی
با زنش بیدار
تو
چه می دانی، زن، این بازی است
آن
سگ زرد، این شغال، آخر
تو
مگر نشنیده ای:
"هر
گرد گردو نیست؟"»
·
راوی گفت:
·
روستا در خواب بود.
·
اما روستائی و همسرش بیدار بودند.
·
روستائی به زنش گفت:
·
زن، این بازی است.
·
سگ زرد، برادر شغال است.
·
مگر نشنیده ای که هر گردی، گردو نیست؟
2
گفت
راوی:
«روستا
در خواب بود، اما
·
اخوان در این بند شعر، باز هم طبیعت
اول را آنتروپومورفیزه می کند.
·
روستا، انسان واره تصور و تصویر می
شود.
3
گفت
راوی:
«روستا
در خواب بود، اما
روستایی
با زنش بیدار
·
اخوان دیالک تیک روستا و روستائیان
را به شکل دیالک تیک خفته و بیدار بسط و تعمیم می دهد.
·
دیالک تیک روستا و روستائیان فرمی
از بسط و تعمیم فرم و محتوا ست.
·
فرم، خفته و ایستا ست.
·
محتوا اما بیدار و پویا ست.
4
گفت
راوی:
«روستا
در خواب بود، اما
روستایی
با زنش بیدار
تو
چه می دانی، زن، این بازی است
·
اخوان ضمنا دیالک تیک زن و مرد را
به شکل دیالک تیک مستمع و صاحبسخن بسط و تعمیم می دهد.
·
میان خیمه نشینان برنا و پیر نیز
رابطه دیالک تیک مستمع و صاحبسخن برقرار بود.
·
مرد روستائی ـ بر خلاف خیمه نشین
پیر در گوشه ای از بیابان ـ مولد و زحمتکش است و درست به همین دلیل اندیشنده است.
·
به عبارت دقیق تر، هماندیش خود
اندیش است.
·
مرد روستائی ـ به عوض نشخوار خرافه
ـ می اندیشد و اندیشه تحویل همسر می دهد.
·
جالب تر اما دراکه (فهم و شعور) فوق العاده ی مرد روستائی است:
·
مرد روستائی به خرافه منجی موعود (مرد
و مرکب) ایمان ندارد و آن را ترفند ایده ئولوژی طبقه حاکمه می نامد.
·
آن را اسباب عوامفریبی استنباط می
کند.
5
آن
سگ زرد، این شغال، آخر
·
مرد روستائی از ضرب المثل «سگ زرد،
برادر شغال است»، بهره برمی گیرد تا میان طبقه حاکمه حی و حاضر و منجی موعود (مرد
و مرکب) علامت تساوی بگذارد.
·
این هنوز تمامی توان خود اندیشی
مرد روستائی نیست:
6
تو
مگر نشنیده ای:
"هر
گرد گردو نیست؟"
·
در ضرب المثل دیگر مرد روستائی،
خرد اندیشنده دست در دست با امید علمی و قانونمند می رود:
·
منجی، حقیقتی عینی و حی و حاضر
است.
·
در نجات از ذلت شک و تردیدی نیست.
·
منجی از جنس گردو ست.
·
امید علمی و انقلابی مرد روستائی
در این ضرب المثل ماتریالیستی ـ دیالک تیکی زبانه می کشد.
7
تو
مگر نشنیده ای:
"هر
گرد گردو نیست؟"
·
هشدار و بیدار باش مرد روستائی
بیدار بیدارنده این است که فریب وعده های توخالی را نباید خورد.
·
هر مدعی نجات، نمی تواند منجی
باشد.
·
هر منجی، منجی نیست.
·
به همان سان که تجربه نشان داده که
هر گردی، گردو نیست.
·
سنگریزه ای و یا مدفوع بزغاله ای
هم می تواند گرد باشد.
·
این ضرب المثل اما بلحاظ فلسفی به
چه معنی است؟
8
تو
مگر نشنیده ای:
"هر
گرد گردو نیست؟"
·
در این ضرب المثل توده ای، دیالک
تیک فرم و محتوا در مد نظر است.
·
یکی از قوانین این دیالک تیک این
است که فرم واحدی می تواند حاوی محتواهای متنوع و متفاوت باشد.
·
عکس این قانون نیز صادق است:
·
هر محتوای واحدی می تواند در فرم
های متفاوت عرض اندام کند.
·
این ضرب المثل دیالک تیکی ـ فی
نفسه ـ شاهکاری است.
·
گرد شکلی از بسط و تعمیم فرم است.
·
گردو، شکلی از بسط و تعمیم محتوا
ست.
9
تو
مگر نشنیده ای:
"هر
گرد گردو نیست؟"
·
رهنمود مرد روستائی به همسر و خویشتن
این است که فریب فرم فریبا را نباید خورد.
·
هر سواری به سبب فرم نمی تواند
منجی موعود باشد.
·
هر فرمی حاوی محتوای مطلوب نیست.
·
هر گردی، گردو نیست.
·
در جنگ های امپریالیستی برای قتل
عام مردم، بمب هائی در فرم عروسک و خرس کوچولو و غیره پرتاب می شوند که بلحاظ فرم
فرقی با عروسک و خرس اسباب بازی ندارند.
·
ولی حاوی محتوای مهلک اند.
·
حاوی بمب اند.
·
دانایان فریب فرم فریبا را نمی
خورند.
·
کودکان نابالغ اما هنوز هنر تفکر دیالک
تیکی را فرا نگرفته اند.
·
هنوز به قوانین دیالک تیک های عینی،
مثلا به قوانین دیالک تیک فرم و محتوا، صورت و سیرت (سعدی) واقف نیستند.
·
به همین دلیل عروسک آدمکش را با
عروسک اسباب بازی عوضی می گیرند و جان بر سر این جهل به قوانین دیالک تیکی می
نهند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر