۱۳۹۵ مرداد ۷, پنجشنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (97)


مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
پرستار
از این اوستا
(1344)

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

شب از شب های پاییزی است
از آن همدرد و با من مهربان، شب های شک آور
ملول و خسته دل، گریان و طولانی

شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید ـ چنین همدرد ـ
و یا بر بامدادم گرید، از من نیز پنهانی

شب از شب های پاییزی است
و اینک ـ خیره در من، مهربان ـ بینم
که دست سرد و خیسش را چو بالشتی سیه، زیر سرم
ـ بالین سودا ها ـ گذارد شب.

من این می گویم و دنباله دارد، شب

خموش و مهربان با من
به کردار پرستاری سیه پوشیده ـ پیشاپیش ـ دل برکنده از بیمار
نشسته در کنارم، اشک بارد، شب
من این می گویم و دنباله دارد، شب

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری


پرستار

·         پرستار عنوان این شعر اخوان است.
·         دلیلش را باید در روند تحلیل شعر پیدا کنیم.

1
شب از شب های پاییزی است
از آن همدرد و با من مهربان، شب های شک آور
ملول و خسته دل، گریان و طولانی

·         معنی تحت اللفظی:
·         شب، از شب های پاییزی است.
·         شبی همدرد و با من مهربان است.
·         شبی از شب های شک انگیز است.
·         شبی غمزده،  دلخسته، گریان و طولانی است.
 
2
شب از شب های پاییزی است
از آن همدرد و با من مهربان، شب های شک آور
ملول و خسته دل، گریان و طولانی

·         اخوان در این بند شعر، به توصیف هنری و استه تیکی شب می پردازد.
·         شب در تخیل شاعر، آنتروپومورفیزه می شود.
·         هیئت انسان به خود می گیرد.
·         آنهم چه انسانی:

3
شب از شب های پاییزی است
از آن همدرد و با من مهربان، شب های شک آور
ملول و خسته دل، گریان و طولانی

·         شب هیئت انسانی از سر تا پا هومانیست به خود می گیرد.
·         آن سان که به همدردی با شاعر دردمند می پردازد.
·         آنهم در دور و زمانه ای که قحط دوست است.
·         شاید بتوان گفت که شاعر دردمند، جای خالی دوست را با شب پر می کند.

·         این اما به چه معنی است؟   

4
شب از شب های پاییزی است
از آن همدرد و با من مهربان، شب های شک آور
ملول و خسته دل، گریان و طولانی

·         این بدان معنی است که شاعر خلأ هومانیستی پدید آمده در جامعه را با عنصری از عناصر طبیعی پر می کند.
·         این بدان معنی است که شاعر میان طبیعت اول و طبیعت دوم (جامعه، انسان) کانال می زند و فقر اجتماعی را با ثروت   طبیعی خنثی می سازد:
·         شب بسان سیل سیاهی از طبیعت اول به طبیعت دوم جاری می شود و جای خالی دوست را پر می کند و تنهائی شاعر را به همبائی استحاله می بخشد.

5
·         شب اما علاوه بر توان همدردی و مهربانی با شاعر، خودش نیز دردمند است.
·         شاید دلیل درنگ دراز مدتش در جوار شاعر همین باشد:
·         شب در همدردی با شاعر خود را نیز تخیله پسیکولوژیکی می کند.

·         سؤال این است که درد شب چه دردی است؟
   
6
شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید ـ چنین همدرد ـ
و یا بر بامدادم گرید، از من نیز پنهانی

·         معنی تحت اللفظی:
·         از خود می پرسم:
·         «آیا شب با اینهمه همدردی بر شب من می گرید و یا در خفا از من بر صبح من نیز اشک می ریزد.»

·         حالا جواب سؤال ما داده می شود:
·         درد و ملال شب نه درد و ملال خویشتن شب، بلکه درد و ملال شاعر است.

8
شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید ـ چنین همدرد ـ
و یا بر بامدادم گرید، از من نیز پنهانی

·         شاعر در این بند شعر، دیالک تیک ظلمت و نور را به شکل دیالک تیک شب و صبح بسط و تعمیم می دهد و سؤالش این است که آیا دوست ناتورال (شب) بر شب سوسیال شاعر می گرید و یا بر فردای او نیز.

·         شاعر با این گریه شب ناتورال بر شب و صبح سوسیال  از فقدان دورنمای توسعه در جامعه پرده بر می دارد:
·         شب و صبح شاعر هر دو رقت انگیزند و فرق تعیین کننده ای با هم ندارند.
·         به همین دلیل شب ناتورال ـ همدردانه ـ بر هر دو می گرید.

·         ژرف تر، تیز تر و رادیکال تر از این نمی توان دست به انتقاد اجتماعی زد.

·         اخوان بی کمترین تردید از روشنگران بزرگ جامعه ما ست.  

9
شب از شب های پاییزی است
و اینک ـ خیره در من، مهربان ـ بینم
که دست سرد و خیسش را چو بالشتی سیه، زیر سرم
ـ بالین سودا ها ـ گذارد شب.
من این می گویم و دنباله دارد، شب

·         معنی تحت اللفظی:
·         شب با مهربانی بر من خیره شده است و دست سرد و خیسش را بسان بالشی زیر سرم می نهد.
·         سری که بسان بالشی مملو از سودا ها ست.

·         تصاویر شاعر در این بند شعر ستایش انگیزند:
·         شب بسان دوستی از دستش برای شاعر بالش مهیا می کند تا شاعر سر سودا زده اش را بر آن نهد و آرام گیرد.

·         حالا می توان دریافت که شاعر به چه دلیل عنوان «پرستار» به این شعر داده است.

10
خموش و مهربان با من
به کردار پرستاری سیه پوشیده ـ پیشاپیش ـ دل برکنده از بیمار
نشسته در کنارم، اشک بارد، شب
من این می گویم و دنباله دارد، شب

·         معنی تحت اللفظی:
·         شب در نهایت سکوت و مهربانی بسان پرستاری که بر مرگ عنقریب بیمار اطمینان دارد و در عزای او پیشاپیش لباس سیاه پوشیده است، در کنارم نشسته و بسان ابری اشک می بارد.

·         اکنون رابطه شاعر با شب روشن تر تبیین می یابد:
·         رابطه شاعر با شب، رابطه بیمار با پرستار است.

·         بیماری که در حال نزع است و پرستاری که عزادار پیشاپیش او ست.

·         خواننده این شعر، بیشتر از آنکه به حال بیمار بگرید، به حال شب می گرید و بیشتر از آنکه نسبت به شاعر احساس سمپاتی کند، لب به ستایش از هومانیسم اصیل و عمیق شب می گشاید و به احترام شب، کلاه از سر برمی دارد.

·         تفاوت اخوان با اجامری از قبیل شاملو و امثالهم همین جا ست.

·         وضعیت فردی و شخصی شاعر اصلا نمود نمی یابد.
·         چه رسد به اینکه به رخ خواننده کشیده شود.
·         چه رسد به اینکه منت سر ملت نهاده شود.

·         وضعیت فردی و شخصی شاعر اصلا برجسته نمی شود.
·         عظمت شب است که به دلیل هومانیسم اصیلش برجسته می شود و شاعر نه شرف کیهان، بلکه بیماری است که مرده است، پیش از آن که بمیرد.
  
پایان
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر