مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
آنگاه پس از تندر
از این اوستا
(1344)
ادامه
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
آنگه،
تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
اما
من
گر بیارامم
با
انتظار نوشخند صبح فردایی
این
کودک گریان ز هول سهمگین کابوس
تسکین
نمی یابد به هیچ آغوش و لالایی
·
معنی تحت اللفظی:
·
بعد به خودم تسلی می دهم که این
خواب و خیالی بیش نیست.
·
اما اگر خودم به امید طلوع صبح
فردا بخوابم، دل کودک واره گریانم از هول کابوس هول انگیز به هیچ ترفندی از بغل
کردن تا لالائی گفتن، تسکین نمی یابد.
·
همانطور که ذکرش گذشت، اخوان در
این بند شعر، به توصیف خصلت دیالک تیکی خویشتن خویش می پردازد:
1
آنگه،
تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
اما
من
گر بیارامم
با
انتظار نوشخند صبح فردایی
این
کودک گریان ز هول سهمگین کابوس
تسکین
نمی یابد به هیچ آغوش و لالایی
·
اخوان در این بند شعر، دیالک تیک مولد
و مولود را، دیالک تیک مادر ـ پدر ـ فرزند را به شکل دیالک تیک من و کودک بسط و
تعمیم می دهد.
·
در فلسفه اخوان، انسان از سوئی به
شکل دیالک تیک غریزه و عقل نمودار می گردد و از سوی دیگر به شکل دیالک تیک بالغ و
نابالغ، کبیر و صغیر، رئالیست و ایرئالیست، راسیونال و ایراسیونال.
2
آنگه،
تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
اما
من
گر بیارامم
با
انتظار نوشخند صبح فردایی
این
کودک گریان ز هول سهمگین کابوس
تسکین
نمی یابد به هیچ آغوش و لالایی
·
من خردگرا، واقعگرا، بالغ و منطقی
با رسیدن به این نتیجه که «این خواب و خیالی بیش نیست»، تسکین می یابد و می تواند
دوباره با خیالت راحت بخوابد.
·
من بی خرد، ناقص العقل، صغیر و
بیگانه با تفکر منطقی اما اگر هم کسی بغلش کند و برایش لالائی بخواند، تسکین نمی
یابد و از وحشت کابوس می لرزد و می نالد.
·
سؤال این است که منظور اخوان از
کودک گریان چیست؟
3
آنگه،
تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
اما
من
گر بیارامم
با
انتظار نوشخند صبح فردایی
این
کودک گریان ز هول سهمگین کابوس
تسکین
نمی یابد به هیچ آغوش و لالایی
·
منظور اخوان از کودک تسکین ناپذیر گریان
و بی آرام، احتمالا روان آدمی است.
·
پدیده ها و روند های روانی (پسیکولوژیکی)
روندهای خودپو هستند.
·
پدیده ها و روند های روانی بنا بر قوانین
و قانونمندی های عینی وجود تشکیل می شوند و بسان سیل های خروشان راه می افتند و هر
چه بر سر راه می یابند، می روبند و با خود می برند.
·
از این بند شعر اخوان معلوم می شود
که روند های روانی روندهای حساس و بی اعتنا به خرد و منطق بشری اند.
·
کودک واره اند.
·
با مهر و محبت و پند و اندرز نمی
توان پدیده ها و روند های روانی را تسکین
داد.
·
اگر منظور اخوان همین است، آیا قضیه
واقعا از همین قرار است؟
4
آنگه،
تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
اما
من
گر بیارامم
با
انتظار نوشخند صبح فردایی
این
کودک گریان ز هول سهمگین کابوس
تسکین
نمی یابد به هیچ آغوش و لالایی
·
پسیکولوژی آدمی شاید یکی از
ترفندهای حفاظتی استراتژیکی سیستم سیبرنتیکی اندام (ارگانیسم) آدمی باشد.
·
بی آرامی سد و بند ناپذیر روان آدمی
شاید ترفندی برای ممانعت از ادامه دادن به
خواب باشد.
·
روان نا آرام اجازه ورود مجدد به
دوزخ کابوس نمی دهد.
·
آدمی را از تخت بر می کند و به
حمام، استخر و یا بالکن می
فرستد تا از خیر خواب مملو از کابوس بگذرد و از شر کابوس خلاص شود.
5
آنگه،
تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
اما
من
گر بیارامم
با
انتظار نوشخند صبح فردایی
این
کودک گریان ز هول سهمگین کابوس
تسکین
نمی یابد به هیچ آغوش و لالایی
·
مکانیسم های روانی دیری است که عمدتا
شناخته شده اند و داروهای روانی متنوع و مختلف تولید شده اند و تجویز می شوند.
·
امروزه می توان با خوردن والیومی و
غیره به آرامش روانی دست یافت.
·
مسئله اما این است که آیا باید
مکانیسم های طبیعی اندام را از کار انداخت و یا آنها را به مثابه عسس های ارگانیسم،
پاس داشت؟
6
·
نکته قابل توجه دیگر این است که
خرد اندیشنده هر چه قوی تر باشد، کنترل روند های پسیکولوژیکی به همان اندازه بیشتر
می گردد.
·
یعنی شناخت با اختلالات روانی نسبت
معکوس دارد.
·
در صورت تقویت خرد اندیشنده و شناخت
چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی، کودک گریان، بی تابی کمتری از خود نشان
می دهد.
7
از
بارها یک بار
شب
بود و تاریکی اش
یا
روشنایی روز، یا کی، خوب یادم نیست
اما
گمانم روشنی های فراوانی
در
خانه ی همسایه می دیدم
شاید
چراغان بود، شاید روز
شاید
نه این بود و نه آن، باری
بر
پشت بام خانه مان، روی گلیم تر و تاری
با
پیر درختی (پیر دختی؟) زرد گون گیسو که
بسیاری
شکل
و شباهت با زنم می برد، غرق عرصه ی شطرنج بودم من
جنگی
از آن جانانه های گرم و جانان بود
·
معنی تحت اللفظی:
·
یک بار، نمی دانم، در ظلمات شب بود
و یا در روشنائی روز.
·
خوب یادم نیست.
·
حدس می زنم که روشنائی های فراوانی
در خانه همسایه می دیدم.
·
شاید خانه همسایه چراغان بود.
·
شاید هم روز بود.
·
شاید نه آن بود و نه این.
·
پشت بام خانه روی گلیم تیره رنگ تازه
ای با پیرزنی زردمو که شباهت غریبی به همسرم داشت، غرق بازی شطرنج بودم.
·
جنگی از جنگ های حسابی و گرم و دلچسب.
·
این همان «زال جغد و جادو» است که
در بندهای قبلی شعر آمده و اخوان را به بازی شطرنج امر فرموده است.
·
دلیل اینکه اخوان زال زرد موی جغد
و جادو را شبیه هسمرش ادراک و استنباط می کند، این است که تخیلی ترین کاراکتر ها
همیشه نشانه هائی از رئالیته (واقعیت عینی) دارند.
·
اگر رؤیا ها و کابوس ها را در
مقوله فلسفی روح، تجرید کنیم، یاد سخن رسول زحمتکشان می افتیم که گفت:
·
«روح همیشه سایه ماده را بالای سر خویش دارد.»
(مارکس)
·
زال زرد موی جغد و جادو (کاراکتر کابوس)،
شباهتی غریب به همسر شاعر (ماده) دارد.
8
اندیشه
ام، هرچند
بیدار
بود و مرد میدان بود
اما
انگار
بخت آورده بودم من
زیرا
چندین
سوار پر غرور و تیز گامش را
در
حمله های گسترش پی کرده بودم، من
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر چه اندیشه ام بیدار و رزمنده
بود، ولی انگار شانس هم آورده بودم.
·
برای اینکه چند سوار تندرو و مغرور
او را در تهاجمات گسترش یابنده ام، از پا انداخته بودم.
9
اندیشه
ام، هرچند
بیدار
بود و مرد میدان بود
اما
انگار
بخت آورده بودم من
·
اخوان در این بند شعر، دیالک تیک
ضرورت و تصادف را به شکل دیالک تیک اندیشه و بخت بسط و تعمیم می دهد.
·
عطر خوشایندی از افکار فریدریش
انگلس در این دیالک تیک اخوان موج می زند.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک ضرورت و
تصادف در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفدلیل اینکه اخوان زال زرد موی جغد و جادو را شبیه همسرش ادراک و استنباط می کند، این است که تخیلی ترین کاراکتر ها همیشه نشانه هائی از رئالیته (واقعیت عینی) دارند.