مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
آنگاه پس از تندر
از این اوستا
(1344)
ادامه
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
آنگاه
اشارت کرد، سوی طوطی زردی
کان
سو ترک تکرار می کرد، آنچه او می گفت
با
لهجه ی بیگانه و سردی:
«مات
ام نخواهی کرد، می دانم.»
·
معنی تحت اللفظی:
·
زال زرد موی جغد و جادو، به طوطی
زردی اشاره کرد که آنور تر نشسته بود و با لهجه بیگانه و خنثائی تکرار می کرد:
·
«مطمئنم که مرا مات نخواهی کرد.»
1
زرد
یکی از رنگ های
اصلی است.
رنگ
زرد در فرهنگ عامیانه
نشانه
بیماری بوده است.
·
در این شعر اخوان همه چیز به رنگ
زرد آغشته است.
·
همه چیز رنگ پریده و بیمارگونه است:
·
موی زال جغد و جادو، طوطی و غیره.
2
زنم
نالید
آنگاه
اسب مرده ای را از میان کشته ها برداشت
با
آن کنار آسمان، بین جنوب و شرق
پر
هیب هایل، لکه ابری را نشانم داد، گفت:
«آنجا
ست.»
پرسیدم:
«آنجا
چیست؟»
نالید
و دستان را به هم مالید
من
باز پرسیدم .
نالان
ـ به نفرت ـ گفت:
«خواهی
دید.»
هیب
یعنی هراس
·
معنی تحت اللفظی:
·
زنم (زال زرد موی جغد و جادو) ناله
کنان، اسب مرده ای را از میان کشته ها برداشت.
·
با اسب مرده لکه ابری را در کنار
آسمان در میان جنوب و شرق، نشانم داد و گفت:
·
«آنجا ست.»
·
پرسیدم:
·
«چی آنجا ست؟»
·
ناله کنان، دست هایش را به هم
مالید.
·
دوباره پرسیدم:
·
«چی آنجا ست؟»
·
با ناله ای سرشته به نفرت گفت:
·
«خواهی دید.»
3
·
تخیل نیرومندی بر این شعر اخوان
چیره است.
·
همه چیز در عالم خواب، واقعی تر از
واقعی است:
·
اسب شطرنج در تخیل شاعر گرفتار هول
و هذیان، اسب تر از هر اسب واقعی نمودار می گردد.
·
زنده تر از هر اسب زنده و لاجرم،
مرده تر از هر اسب مرده.
·
اینجا نیز ناتورالیسم اصیل اخوان عرض
اندام می کند:
·
آن سان که مهره اسب در صفحه شطرنج
چنان منعکس می شود که هر اسب واقعی در صحنه جنگ.
4
·
نکته دوم در این بند شعر، گذار از
زال جادو به زن شاعر است.
·
آن سان که مرز میان آندو رنگ می
بازد.
·
معلوم نیست که منظور شاعر از زال
زرد موی جغد و جادو کیست.
·
زن شاعر انگار با شم تیز زنانه اش
فاجعه را پیشاپیش بو می کند و پیشگویانه از آن خبر می دهد.
5
ناگاه
دیدم
آه،
گویی قصه می بینم
ترکید
تندر، ترق
بین
جنوب و شرق
زد
آذرخشی، برق
اکنون دگر باران جرجر بود
هر
چیز و هر جا خیس
هر
کس گریزان سوی سقفی، گیرم از ناکس
یا
سوی چتری گیرم از ابلیس
·
معنی تحت اللفظی:
·
ناگهان دیدم:
·
تندر با غریو ترق، میان جنوب و شرق
منفجر شد و اذرخشی برق زد.
·
باران جرجر باریدن گرفت و همه چیز
و همه جا خیس شد.
·
هر کس ـ انگار از دست ناکسی ـ به
زیر سقفی گریخت و یا از دست ابلیس به زیر چتری.
·
انگار قصه ای را به صورت فیلمی می
دیدم.
·
کسانی که کودتای امپریالیستی 28
مرداد را تجربه کرده اید، همین احساس پسیکولوژیکی را مو به مو تکرار کرده اند:
·
انگار قصه ای را به خوابی دیده
اند.
6
من
با زنم بر بام خانه، بر گلیم تار
در
زیر آن باران غافلگیر
ماندم
پندارم
اشکی نیز افشاندم
بر
نطع خون آلود این شطرنج رؤیایی
و
آن بازی جانانه و جدی
در
خوش ترین اقصای ژرفایی
و
این مهره های شکرین، شیرین و شیرینکار
این
ابر چون آوار.
·
معنی تحت اللفظی:
·
من با زنم ـ در زیر باران ناگهانی
ـ به زیر گلیم تیره خزیدم.
·
انگار بر نطع شطرنج رؤیائی و بازی
جدی در خوش ترین دور دست ژرفائی و بر مهره های شکرین، شیرین و شیرینکار و ابری که
بر سرم آوار شده بود، گریستم.
·
اینجا نیز تجربه مبارزات جدی و
جانانه در صحنه خونین جامعه و اعدام شخصیت های «شکرین و شیرین و شیرینکار» پس از
کودتای خاینانه 28 مرداد تبیین می یابد.
7
آنجا
اجاقی بود روشن، مرد
اینجا
چراغ افسرد
دیگر
کدام از جان گذشته زیر این خونبار
این
هردم افزونبار
شطرنج
خواهد باخت
بر
بام خانه بر گلیم تار؟
·
معنی تحت اللفظی:
·
اجاقی که آنجا بود، خاموش شد.
·
چراغی که اینجا بود، افسرد.
·
زیر این بارش دم افزون خون، دیگر
کدام از جانگذشته ای بر بام خانه روی گلیم تیره، شطرنج بازی خواهد کرد؟
·
اگر منظور از شطرنجبازی، مبارزه
سیاسی و یا اجتماعی باشد، می توان گفت که اخوان از پایان تراژیک آن سخن می گوید.
·
پایان غیرمترقبه و غیر قابل انتظار
مبارزه.
·
پایان یأس انگیز مبارزه.
8
آن
گسترش ها و آن صف آرایی
آن
پیل ها و اسب ها و برج و بارو ها
افسوس
باران
جرجر بود و ضجه ی ناودان ها بود
و
سقف هایی که فرو می ریخت
افسوس
آن سقف بلند آرزو های نجیب ما
و
آن باغ بیدار و برومندی که اشجارش
در
هر کناری ناگهان می شد طلیب ما
افسوس
انگار
درمن گریه می کرد، ابر
من،
خیس و خواب آلود
بغضم
در گلو چتری که دارد می گشاید، چنگ
انگار
بر من گریه می کرد، ابر
طلیب
یعنی جوینده سمج و سرسخت
·
معنی تحت اللفظی:
·
دریغ از آنهمه گسترش بر نطع شطرنج!
·
دریغ از پیل ها، اسب ها، برج ها و
باروها!
·
اکنون فقط جرجر باران بود و ضجه
ناودان.
·
اکنون فقط سقف ها بودند که فرو می
ریختند.
·
افسوس بر آن سقف بلند آرزو های صادقانه
ما.
·
افسوس بر آن باغ بیدار و برومندی
که درختانش در هر کناری ناگهان جستجوگر سمج و سرسخت ما می شدند.
·
انگار ابری در اندرون من می گریست.
·
من خیس و خواب آلود بودم و بغض در
گلویم انگار چتری بود که چنگ گشوده بود.
·
ابر انگار به حال و روز من گریه می
کرد.
9
سرگرد محمود سحابی
پس از کودتای 28 مرداد
مثله می شود.
آن
گسترش ها و آن صف آرایی
آن
پیل ها و اسب ها و برج و بارو ها
افسوس
·
اکنون محتوای تراژیک این شعر بلند،
آشکارتر می گردد.
·
مبارزات شاعر بی ثمر مانده است و بهترین
شخصیت ها و سردارها اعدام شده اند.
·
کودتای شوم بطور ناگهانی پیروز شده است.
10
باران
جرجر بود و ضجه ی ناودان ها بود
و
سقف هایی که فرو می ریخت
افسوس
آن سقف بلند آرزو های نجیب ما
و
آن باغ بیدار و برومندی که اشجارش
در
هر کناری ناگهان می شد طلیب ما
افسوس
انگار
درمن گریه می کرد، ابر
من،
خیس و خواب آلود
بغضم
در گلو چتری که دارد می گشاید، چنگ
انگار
بر من گریه می کرد، ابر
·
شاعر در آوار سقف آرزو های نجیب و در
حسرت باغ بیدار و برومند خویش نشسته است و دوست، دشمن گشته است.
·
ابر درونی و برونی انگار به حال و
روز شاعر می گریند.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر