۱۳۹۵ مرداد ۹, شنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (100)

  
مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)

در آن لحظه
از این اوستا
(1344)

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

·        در آن لحظه که من از پنجره بیرون نگا کردم
·         کلاغی روی بام خانه ی همسایه ی ما بود
·         و بر چیزی ـ نمی دانم چه ـ  شاید تکه استخوانی
·        دمادم ـ تق و تق ـ منقار می زد، باز
·         و نزدیکش کلاغی روی آنتن قار می زد، باز
 
·        نمی دانم چرا، شاید برای آنکه این دنیا بخیل است
·        و تنها می خورد، هر کس که دار.

·        در آن لحظه از آن آنتن چه امواجی گذر می کرد
·         که در آن موج ها شاید یکی نطقی در این معنی که «شیرین است، غم،
·        شیرین تر از شهد و شکر»، می کرد

·        نمی دانم چرا، شاید برای آنکه این دنیا عجیب است
·        شلوغ است
·        دروغ است و غریب است

·        و در آن موج ها، شاید در آن لحظه جوانی هم
·        برای دوستداران صدای پیر مردی، تار می زد، باز
 
·        نمی دانم چرا، شاید برای آنکه این دنیا پر است از ساز و از آواز
·        و بسیاری صداهایی که دارد تار وپودی، گرم
·        و نرم
·        و بسیاری که بی شرم

·        در آن لحظه گمان کردم یکی هم داشت خود را دار می زد، باز

·        نمی دانم چرا شاید برای آنکه این دنیا کشنده است
·        دد است
·        درنده است
·        بد است
·        زننده است
·        و بیش از این همه اسباب خنده است

·        در آن لحظه یکی میوه فروش دوره گرد بد صدا هم
·        دمادم میوه ی پوسیده اش را جار می زد، باز

·        نمی دانم چرا، شاید برای آنکه این دنیا بزرگ است
·        و دور است
·        و کور است

·        در آن لحظه که می پژمرد و می رفت
·        و لختی عمر جاویدان هستی را
·        به غارت ـ با شتابی اشنا ـ می برد و می رفت

·        در آن پرشور لحظه
·        دل من با چه اصراری تو را خواست
·        و می دانم چرا خواست
·        و می دانم که پوچ هستی و این لحظه های پژمرنده
·        که نامش عمر و دنیا ست
·        اگر باشی تو با من، خوب و جاویدان و زیبا ست

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر