مهدی اخوان ثالث
(1307 ـ 1369)
آنگاه پس از تندر
از این اوستا
(1344)
ادامه
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
آنگه،
تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
اما
من
گر بیارامم
با
انتظار نوشخند صبح فردایی
این
کودک گریان ز هول سهمگین کابوس
تسکین
نمی یابد به هیچ آغوش و لالایی
·
معنی تحت اللفظی:
·
بعد به خودم تسلی می دهم که این
خواب و خیالی بیش نیست.
·
اما اگر خودم به امید طلوع صبح
فردا بخوابم، دل کودک واره گریانم از هول هول انگیز کابوس به هیچ ترفندی از بغل
کردن تا لالائی گفتن، تسکین نمی یابد.
·
اخوان در این بند شعر، به توصیف خصلت
دیالک تیکی خویشتن خویش می پردازد:
1
آنگه،
تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
·
اخوان در این جمله، خودش به خودش تسلی
می دهد.
·
این به چه معنی است؟
2
آنگه،
تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
·
این ـ در تحلیل نهائی ـ به معنی
خوداندشی است.
·
خوداندیشی فرمی از هماندیشی است.
·
حریف هماندیش با اخوان، من درونی
او است.
·
اخوان به من درونی اش آرامش خاطر
می بخشد.
·
این بدان معنی است که من اخوان بی
تاب است.
·
اخوان بر من بی تاب خویش، تسلی می
دهد.
·
اخوان اما کیست و یا چیست که به من
بی تاب تسلی می دهد؟
3
آنگه،
تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
·
تنها اوتوریته، مقام و مرجعی که می
تواند تسلی دهد، خرد اندیشنده است.
·
این عقل اندیشنده اخوان است که به
من بی تاب تسکین می دهد.
·
سطلی آب یخ بر سر من شعله ور از
دلهره و هول و هراس می ریزد.
·
من درون کیست و یا چیست که بی تاب
است؟
4
آنگه،
تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
·
من درون بی تاب و دردمند، غریزه
حفظ نفس اخوان است.
·
غریزه حفظ نفس یار وفادار آدمیان است.
·
غریزه حفظ نفس پاسدار سمج و سرسخت و
سختگیر حیات آدمیان و جانوران (شاید هم نباتات) است.
·
غریزه حفظ نفس عسس همیشه بیدار
اندام آدمیان است.
·
در عالم خواب حتی امر و نهی می کند.
·
غریزه حفظ نفس به هیچ وجهی نمی خواهد
که اندام (ارگانیسم) به خطر افتد.
·
احتمالا همین عسس سختگیر و سرسخت
اندام است که آدمی را به هنگام خواب های بد، بیدار می سازد.
·
چون خطر آن می ورد که آدمی از وحشت
کابوس بمیرد.
5
آنگه،
تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
·
حیرت انگیز این است که در این جمله
اخوان، ورق برگشته است.
·
معمولا، غریزه حفظ نفس در مواقع
خطر، یک تنه وارد صحنه می شود و برای اندام تعیین تکلیف می کند و نه عقل.
·
غریزه حفظ نفس در مواقع خطر، یا
عقل را پوزه بند می زند و از خطه تن تبعید می کند و یا عقل مصلحت اندیش، مصلحت در آن
می بیند که ترک خودمختاری کند و به حمایت اوپورتونیستی از غریزه تن در دهد.
·
سعدی به این حقیقت امر، وقوف روشن
دارد:
6
تشنه
سوخته در چشمه روشن چو رسید
تو
مپـندار که از پیل دمان اندیشد
·
معنی تحت اللفظی:
·
تشنه عطشان وقتی به چشمه روشن برسد،
خیال نکن که از پیل خروشان لب چشمه خواهد ترسید.
·
سعدی هم در این بیت شعر، با توجه
به تجارب زندگی اش، دیالک تیک غریزه و عقل را در مد نظر دارد:
·
عقل هرگز اجازه نزدیک شدن به چشمه
ای را نمی دهد که پیل خشمگینی در حال خوردن آب از آن است.
·
غریزه حفظ نفس اما به قول درست
سعدی، عقل را کنار می زند و فرمان رفع تشنگی به هر قیمت صادر می کند.
·
عقل اگر در این جور موارد روداری کند،
غریزه می تواند درجا حسابش را برسد، ادیم را از شر عقل اندیشنده خلاص کند و به
جنون بکشد.
·
حق هم با غریزه حفظ نفس است.
·
چون اگر تشنه عطشان آب نخورد، می
میرد.
·
ولی اگر آب بخورد و از فیل دمان زخم
بردارد، باز هم امکان اندکی برای حیاتش خواهد بود.
7
آنگه،
تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود
·
در این جمله اخوان عقل به غریزه
حفظ نفس تسلی می دهد.
·
یعنی ورق برگشته است.
·
به جای یکه تازی غریزه حفظ نفس،
عقل دور اندیش و واقع بین وارد عرصه شده است و حتی به غریزه سرکش و خود رأی تسلی
می دهد.
8
·
این برگشت ورق، این وارونگی دیالک
تیک غریره و عقل، احتمالا به دلیل رئالیسم و راسیونالیسم عظیم اخوان است.
·
از طرز استدلال اخوان هم معلوم می
شود:
·
این واقعیت نیست.
·
این خواب و خیال است.
·
·
بندرت کسی می تواند در عالم خواب، رئالیست
و راسیونالیست باشد.
·
اخوان اما استثناء است و به قول
فروغ، کمترین شباهتی به هر کس ندارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر