۱۳۹۵ مرداد ۵, سه‌شنبه

سیری در نقل قولی از امید مهرگان (25)


تحلیلی از
یدالله سلطان پور  

دلایل اوبژکتیو و سوبژکتیو آیین شهادت
 در جریانات فاشیستی، فوندامنتالیستی و احزاب استالینیستی
 
·        همانطور که ذکرش گذشت، منافع طبقاتی بورژوازی واپسین (امپریالیسم) نه با چرخش چرخ تاریخ، بلکه با توقف آن  دمساز است.
·        این موضع اجتماعی عینی بورژوازی واپسین به صور مختلف در ایده ئولوژی آن منعکس می شود.
·        به پسیمیسم (بدبینی فلسفی)، نیهلیسم (باور به پوچی زندگی) و نیهلیسم اخلاقی (اخلاق ستیزی ـ اخلاق براندازی)  اشاره شد.

1
·        اخلاق ستیزی و اخلاق بر اندازی طبقه حاکمه برای تبدیل اعضای جامعه بشری به لومپن پرولتاریا ست.
·        یکی از «نویسندگان» جایزه باران شده ی طبقه حاکمه امپریالیستی، بشریت را جنده می نامد.

·        حریفی در واکنش به یان جفنگ گفت:
·        «لاشخور قیاس به نفس می کند.
·        جنده همه را به کیش خود پندارد.
·        دلیل این قیاس به نفس لاشخور، کسب جواز پسیکولوژیکی برای جندگی است.
·        ما در این جور موارد با دیالک تیک حرف و عمل سروکار داریم:
·        با دیالک تیک جنده قلمداد کردن بشریت برای توجیه جندگی خویشتن خویش سروکار داریم.» 

2
·        در نظر حریف خوداندیش ذراتی از حقیقت عینی یافت می شود، قضیه ولی عمیقتر و مهیب تر از سرهم بندی کردن جواز برای جندگی شخصی است.
·        لومپن پرولتریزاسیون بشریت توطئه هول انگیز طبقه حاکمه است.
·        مکانیسم و دینامیسم این توطئه طبقه حاکمه، حیرت انگیز است.
·        برای درک دهشت نهفته در این توطئه، باید نظری بر تشبثات معرفتی ـ نظری (تئوری شناخت) طبقه حاکمه امپریالیستی افکند.

·        مراجعه کنید به توضیح مکاتب مهم مربوط به «تئوری شناخت» در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

3
 
·        طبقه حاکمه با زرادخانه ای از مکاتب معرفتی ـ نظری کهنه و نو وارد عمل شده است.
·        طبقه حاکمه با مکاتب معرفتی ـ نظری مختلف، متنوع، متفاوت و چه بسا حتی متضاد به جان بشریت مظلوم افتاده است:

الف
اسکپتیسیسم (تردیدگرائی) 

·        یکی از مکاتب معرفتی ـ نظری مهم طبقه حاکمه اسکپتیسیسم است.
·        هگل به نقد ژرف و اساسا درستی از اسکپتیسیسم می پردازد که در فرم های تاریخی مختلف، ولی در ماهیت واحد عرض اندام کرده است.

·        هگل اسکپتیسیسم را "«بی فکری» و «فضل فروشی عمدی» می نامد که در آن رفت و برگشتی میان افراط خودآگاهی خود مانند و افراط دیگری از شعور تصادفی، آشفته و گمراهساز صورت می گیرد."

·        اسکپتیسیسم به قول هگل، عبارت است از «سقوط به قهقرای بی معنائی و ... سرگردانی در آن قهقرای بی معنائی.»

·        مراجعه کنید به  اسکپتیسیسم (تردیدگرائی، شکاکیت) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        بر بنیان این نقطه نظرهای هگل، می توان گفت که فلسفه امپریالیستی عمدتا از اسکپتیسیسم تشکیل یافته است.

ب
پراگماتیسم

·        یکی دیگر از مکاتب معرفتی ـ نظری مهم طبقه حاکمه پراگماتیسم است.
·        پراگماتیسم معیار حقیقت را در سودمندی قابل استفاده احکام می داند.
·        بدین طریق، هر خرافه ای که به نفع کسی باشد، به مثابه حقیقت قلمداد می شود.

·        مراجعه کنید به پراگماتیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

پ
جامعه شناسی دانش

·        یکی دیگر از مکاتب معرفتی ـ نظری مهم طبقه حاکمه جامعه شناسی دانش است.
·        جامعه شناسی دانش تفکر علمی را تا درجه ایدئولوژی صرف تنزل می دهد و مهر شعور کاذب (شعور مبتنی بر منافع) بر پیشانی اش می کوبد و تحقیرش می کند.

ت
فلسفه حیات

·        یکی دیگر از مکاتب معرفتی ـ نظری مهم طبقه حاکمه، فلسفه حیات است که برخورد پیگیر اسلوبی درعلوم را مطرود می داند و به جای آن، الهام و ایراسیونالیسم های دیگر را می گذارد.

·        مراجعه کنید به الهام (اینتوئی سیون)، فلسفه حیات، ایراسیونالیسم (خردستیزی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ت
اگزیستانسیالیسم

·        یکی دیگر از مکاتب معرفتی ـ نظری مهم طبقه حاکمه، اگزیستانسیالیسم است که هستی انسانی را بی معنا و بیهوده اعلام می کند.

·        مراجعه کنید به  اگزیستانسیالیسم، اگزیستانسیالیسم مسیحی (کاتولیکی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ث

·        یکی دیگر از مکاتب معرفتی ـ نظری مهم طبقه حاکمه رلاتیویسم (نسبیت گرائی) است
·        بنا بر رلاتیویسم، تنها روابط و مناسباتی که اشیاء نسبت به همدیگر دارند، قابل شناسائی اند.
·        موضوع واقعی شناخت (وجود درخود) اما غیرقابل شناسائی است.
·        و لذا رلاتیویسم به این نتیجه می رسد که حقیقت عینی مستقل از سوبژکت شناسنده وجود ندارد. 

·        این بدان معنی است که نه حقیقت اوبژکتیو (عینی)، بلکه فقط حقیقت سوبژکتیو وجود دارد.
·        بر همین اساس ادعا می شود که هر کس حقیقت خاص خود را دارد.
·        هرکس حقیقت مفید به خود و سودآور به خود را دارد.
·        مراجعه کنید به فیلم ژاپنی و بعد هالی وودی موسوم به «حقیقت»

1
·        از دیدگاه رلاتیویسم هر شناختی نسبی است.

 
2
·        هر شناختی ـ در هرحال ـ وابسته به سوبژکت شناسنده است:
·        هر شناختی ـ در تحلیل نهائی ـ سوبژکتیو است.

3
·        رلاتیویسم معرفتی ـ  نظری (یعنی رلاتیویسم مربوط به عرصه تئوری شناخت) به انحرافات زیر منتهی می شود:

الف
·        رلاتیویسم به اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) ختم می شود.

·        اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) شناخت چیزها را و در تحلیل نهائی شناخت واقعیت عینی را غیر ممکن و محال می دانند.

·        مراجعه کنید به اگنوستیسیسم (ندانمگرائی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ب
·        رلاتیویسم به انکار حقیقت عینی ختم می شود.

·        مراجعه کنید به حقیقت در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ت
·        رلاتیویسم به سازش جهان بینانه با مذهب ختم می شود.

·        مراجعه کنید به مذهب (دین) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

4
·        در پیش گرفتن رلاتیویسم بمثابه شالوده معرفتی ـ نظری، به معنی محکوم کردن ناگزیر خویش به انحرافات زیر است:

الف
·        به معنی محکوم کردن ناگزیر خویش به اسکپ تیسیسم مطلق است.

ب
·        به معنی محکوم کردن ناگزیر خویش به اگنوستیسیسم (ندانم گرائی) است. 

ت
·        به معنی محکوم کردن ناگزیر خویش به سوفیسم است.

·        مشخصه سوفیسم عبارت است از داشتن گرایشات اسکپتیکی و رلاتیویستی کم و بیش شدید.  

·        مراجعه کنید به سوفیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

پ
·        به معنی محکوم کردن ناگزیر خویش به سوبژکتیویسم است.

·        مراجعه کنید به سوبژکتتیویسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

5
·        در پیش گرفتن رلاتیویسم بمثابه شالوده معرفتی ـ نظری به معانی زیر است:

الف
·        به معنی برسمیت شناختن نسبی بودن شناخت بشری است.

ب
·        به معنی انکار وجود هرگونه معیار و ملاک عینی و مستقل از انسان است، که شناخت نسبی انسانی بدان نزدیک و نزدیکتر می شود.

6
  به قول لنین، 
«همان طور که هگل اشاره می کند، دیالک تیک گشتاورهائی از رلاتیویسم، نفی و اسکپتیسیسم را در خود دارد.
  اما خود را به درجه رلاتیویسم تنزل نمی دهد.  

 ماتریالیسم دیالک تیکی مارکس و انگلس نیز بیشک گشتاوری از رلاتیویسم را در خود دارد، ولی خود را بدرجه رلاتیویسم تنزل نمی دهد:
 ماتریالیسم دیالک تیکی نسبی بودن شناخت بشری را می پذیرد.
  این اما نه به معنی انکار حقیقت عینی، بلکه به معنی اشتراط تاریخی حد و مرز نزدیکی شناخت بشری به این حقیقت عینی است.»
       (کلیات لنین، جلد 14، فصل دوم، ص 5)

7
·        رلاتیویسم اخلاقی هنجارهای عام و ارزش های اخلاقی را مطرود می شمارد.  

8
·        فلسفه بورژوائی معاصر ـ بویژه جریانات فلسفی بورژوائی معاصر زیر ـ تحت نفوذ شدید درونمایه های رلاتیویستی است:

الف
 پوزیتیویسم

ب
امپیریوکریتیسیسم

ت
پراگماتیسم

پ
اگزیستانسیالیسم.

·        مراجعه کنید به 
پوزیتیویسم، نئو پوزیتیویسم، امپیریوکریتیسیسم، پراگماتیسم، اگزیستانسیالیسم
  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

9
·        یکی دیگر از مکاتب معرفتی ـ نظری مهم طبقه حاکمه اکلکتیسیسم است.
·        در اکلکتیسیسم جای بررسی عینی مسائل را بریدن سخنانی از متون متنوع و چسباندن مکانیکی آنها به یکدیگر می گیرد.  

·        مراجعه کنید به اکلکتیسیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری   

10
·        یکی از مهمترین مکاتب معرفتی ـ نظری مهم طبقه حاکمه ایراسیونالیسم (خردستیزی) است که نیچه تأسیس کرده است.
·        مراجعه کنید به خرد، ایراسیونالیسم (خردستیزی) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری 

لینک خردستیزی مدرن و دفاع از خرد:



10
·        یکی از ترفندها و توطئه های طبقه حاکمه امپریالیستی احیای گرایشات عرفانی ـ مذهبی و مد روز سازی آنها ست.

·        بدین طریق، نقطه مرکزی ایدئال اخلاقی و عمل اخلاقی، خویشتن خویش و یا عقل جهانی انتزاعی، کاینات و یا حتی خدای ماورای طبیعی قلمداد می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر