۱۳۹۵ مرداد ۱۰, یکشنبه

سیری در شعری از دکتر زهرا رهنورد (3) (بخش آخر)


تحلیلی از
شین میم شین

با سپاس از
وی ویان

گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
 توی گهواره ی چوبی پسری هست، هنوز

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگرچه مردان قبیله ـ همه از دم ـ کشته شده اند.
·        ولی چه باک که در گهواره هنوز پسری هست.

·        از ماهیت طبقاتی ـ فئودالی شاعر ـ خواه علی عسگری موسوی و خواه زهرا رهنورد موسوی ـ  در این بیت بیشتر پرده بر می افتد:
 
1
گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
 توی گهواره ی چوبی پسری هست، هنوز

·        در این بیت شعر، جامعه با قبیله جایگزین می شود.

·        شاید حریفی بگوید:
·        در شعر هر کاری مجاز است و مته بر خشخاش گذاشتن، نامجاز.

·        در این ایراد حریف، ذراتی از حقیقت هست.
·        چون شعر عرصه یکه تازی خیال است و خرد چه بسا گوشه نشین، خاموش و حتی مطرود و دربدر است.
·        در شعر و نثر شعر گونه، نه عقل کل اندیش، بلکه غریزه قلدر و قدر قدرت در تاخت و تاز است.

·        به همین دلیل اثری از فلاسفه، علما و هنرمندان طبقه حاکمه امپریالیستی، فئودالیستی و فوندامنتالیستی نمی توان یافت که افکار ایراسیونالیستی (ضد عقلی) در فرم شعر و یا نثر شعر گونه تبیین نیافته باشد.
   
2
گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
 توی گهواره ی چوبی پسری هست، هنوز

·        دلیلش این است که زهر ایده ئولوژیکی ایراسیونالیسم را می توان بمراتب سهل تر و بهتر در کپسول شعر به خورد خواننده و شنونده داد.

·        اگر حافظ ـ به عنوان مثال ـ ایده ئولوژی فئودالی مطلقا ارتجاعی خود  را در فرم نثر منتشر می ساخت، کمتر کسی به خرافه های او تره خرد می کرد.
·        فرم شعر اما برای اشاعه خرافه، مؤثر ترین فرم ممکنه است.
·        بویژه در برهوتی که شعر توده گیرترین فرم برقراری رابطه با اعضای جامعه است.

·        این اما به چه معنی است؟   

3
گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
 توی گهواره ی چوبی پسری هست، هنوز

·        این آژیر بیدارباش و هشدار و اخطار است:
·        فرم اگر چه در دیالک تیک فرم و محتوا، نقش تعیین کننده ندارد، ولی هیچکاره و هیچ واره نیست.
·        بلکه چه بسا نقش (عمدتا منفی) فوق العاده مهمی به عهده دارد.

·        فرم شعر برای تبلیغ خرافه می تواند با تقویت شور و شوق و احساسات و عواطف، کارخانه خرد خلق را تعطیل کند و حتی می تواند خلق محروم از عقل کل اندیش را به جنون کشد.

4
گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
 توی گهواره ی چوبی پسری هست، هنوز

·        اگر شاعر در اواخر قرن بیستم، همین اندیشه را در قالب نثر می ریخت، کسی برای جفنگش تره خرد نمی کرد و حتی مورد تمسخر و ریشخند و پوزخند قرار می گرفت:
·        شاعر، در این سامان بی سامان،  انقلاب بورژوائی پیروز شده و بساط فئودالیسم و همراه با آن بساط  مفاهیم فئودالی از قبیل قبیله و ایل و غیره برچیده شده است.

·        اما فرم شعر و یا نثر شعرگونه برای تبیین، همه اختیارات لازمه را در اختیار هر شیادی قرار می دهد تا نه فقط کلاه گشادی، بلکه حتی توبره گرد آلود گل و گشادی بر سر هر خر کند.

·        تحت تسلط فرم است که دکتر دیگری به نام علی شریعتی شیاد میان فاطمه، زهرا، دختر رسول اکرم، همسر حیدر کرار، مادر زینب، مادر حسن، مادر حسین، مادر بزرگ زین العابدین و الی آخر تفاوت های عظیم کشف و ابلاغ می کند.

·        این حکم در مورد مولانا، شهریار، شاملو، آل احمد و مداحان و نوحه سرایان و غیره نیز صادق است.

·        دستکم گرفتن فرم مخاطره آمیز است.
·        بخردانه نیست.  

5
گرگ ها خوب بدانند، در این ایل غریب
گر پدر مرد، تفنگ پدری هست، هنوز

گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
 توی گهواره ی چوبی پسری هست، هنوز


·        اگر بیت اول را در پیوند معنوی و منطقی با بیت دوم در نظر گیریم، ماهیت طبقاتی ـ فئودالی شاعر اشکارتر می گردد و خواننده و شنوده شعر، متوجه می شود که  مفاهیم این شعر تصادفی و به زور قافیه و وزن و غیره به خدمت گرفته نشده اند.
·        این شعر احتمالا شعر بلندی است و حاوی خروسان دمدار بیشمار است.
·        در این دو بیت اما در هر صورت، مناسبات تولیدی عشیرتی، نعره می کشد:
·        شاعر از ایل به قبیله می گریزد.
·        از تفنگ پدری به شهادت مردان قبیله می رسد.

6
گرگ ها خوب بدانند، در این ایل غریب
گر پدر مرد، تفنگ پدری هست، هنوز

گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
 توی گهواره ی چوبی پسری هست، هنوز

·        یکی از دستاوردهای انقلاب بورژوائی سفید، قلع و قمع همین مناسبات تولیدی ماقبل سرمایه داری بوده است.
·        عصیان خوانین بر ضد انقلاب سفید بی دلیل نبوده است.
·        این عصیان مسلحانه اما از سر تا پا ارتجاعی و ضد انقلابی ـ بورژوائی بوده است.
·        در کلیدر محمود دولت آبادی همین عصیان مسلحانه ارتجاعی ـ فئودالی ـ عشیرتی به طرز رئالیستی جامه هنر و استه تیک به خود می پوشد.

·        در جنبش چریکی رایج پس از انقلاب بورژوائی سفید نیز روح همین طغیان و عصیان عشیرتی در جوش و خروش است.
·        اگر بیوگرافی شهدای فدائی اسلام و خلق و مجاهدین اسلام و خلق بررسی شود، وزن سنگین کسانی که از مناسبات تولیدی ماقبل سرمایه داری برخاسته اند، روشن می شود.

7

گرگ ها خوب بدانند، در این ایل غریب
گر پدر مرد، تفنگ پدری هست، هنوز

گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
 توی گهواره ی چوبی پسری هست، هنوز

·        دم خروس فئودالی دیگری که از توبره ی این شعر بیرون می زند، سانترالیسم نقش جنس مرد در جامعه است:
·        بدین طریق، فقط جامعه نیست که به قهقرای قبیله و ایل سقوط می کند.
·        بلکه مبارزه طبقاتی هم به سطح مبارزه مردان ایل و قبیله تنزل می یابد:

الف
·        به همین دلیل است که تفنگ پدری هنوز هست و نه تفنگ مادری.

ب
·        باز هم به همین دلیل است که در گهواره قبیله، پسری هنوز هست و نه دختری.

8


گرگ ها خوب بدانند، در این ایل غریب
گر پدر مرد، تفنگ پدری هست، هنوز

گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
 توی گهواره ی چوبی پسری هست، هنوز

·        ما در اکثر اشعار و تصانیف عشیرتی ـ فئودالی با همین سانترالیسم جنس مرد، با همین مردگرائی افراطی روبرو می شویم.
·        به عنوان مثال در ترانه عنگلابی موسوم به «دایه، دایه»

·        طنز تلخ قضیه اما این است که زنان عشایر در این رویاروئی های فئودالی ـ عشیرتی دست کمی از مردان ایلات و قبایل نداشته اند.
·        تقسیم کار وجود داشته است و تقسیم کار به معنی هیچکارگی زنان نبوده است:

الف



·        ما در جنبش فئودالی فدائیان خلق و مجاهدین خلق، ضمنا شاهد رزم ضد انقلابی زنان نیز بوده ایم.
·        اشرف دهقانی، مرضیه اسکوئی، زنان جوان «همرزم» خسرو گلسرخی، زنان سازمان تروریستی مجاهدین خلق از آن جمله اند.
·        شاعر این شعر ـ چه علی عسگری موسوی و چه زهرا رهنورد موسوی ـ نباید از این حقیقت امر بی خبر باشد.

·        ایده ئولوژی اما می تواند آدمی را کور و کودن کند.
·        آن سان که فقط مردان شهید قبیله را ببیند و نشان این و آن دهد.
·        فقط تفنگ پدری را ببیند و نشان آن و این دهد.
·        در گهواره فقط پسر را ببیند و نه دختر را.

ب

·        امروزه در مقاومت آنتی پان ترکیستی و آنتی فوندامنتالیستی کردها، نقش زنان کرد آشکار می گردد.
·        این نقش از تداوم سنت رزم زنان ـ چه در صفوف پ. ک. ک. و چه در صفوف عشیره بارزانی ـ حکایت دارد.

·        البته در رسانه های امپریالیستی بدان رنگ و لعاب پلی بوئیستی و فمینیستی و سکسوئالیستی هم زده می شود تا نیهلیسم و آوانتوریسم امپریالیستی بدین طریق و با این ترفند، تبلیغ شود و ستایش از مرگ ایدئالیزه گردد.

·        البته هم در این شعر و هم در ترانه «دایه دایه» برای زنان هم نقش بخور ـ بمیری  قایل شده است:   

9
آب اگر نیست نترسید، که در قافله مان
 دل دریایی و چشمان تری هست، هنوز

·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر قحط آب است، هراسی نیست.
·        چون مردانی در قبیله هستند که دلی چون دریا دارند و زنانی هستند که زار می زنند.

·        در ترانه دایه دایه، نقش زنان قطار کردن فشنگ بالای سر نره شیران بالفعل  و شیر دادن به نره شیران بالقوه است.  

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر