پروفسور
دکتر الفرد کوزینگ
برگردان شین میم شین
24
·
شعور بنا بر شالوده فیزیولوژیکی اش، روند واکنشی مشروط
است.
·
·
مراجعه کنید به بازتاب در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
الف
·
به عبارت دیگر، جریانات پسیکولوژیکی بنا بر قوانین
کردوکارعصبی عالی صورت می گیرند.
ب
·
اساس و پایه مورفولوژیکی (اندام شناسی) روند شعور عبارت
است از سیستم عصبی مرکزی، بویژه ساختار های نویرودینامیکی سیستم علامتی اولیه و
ثانویه مغز بزرگ.
·
مراجعه کنید به سیستم
علامتی اولیه و ثانویه در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
25
·
مغز ـ اما ـ چشمه شعور نیست.
·
مغز ـ فقط ـ ارگان شعور است.
·
مغز ارگان تفکر است.
26
·
شعور بوسیله جهان مادی تعیین می شود.
·
(ما برای اجتناب از سوء تفاهم خطرناک، تصریح می کنیم:
·
در دیالک تیک وجود و شعور، در دیالک تیک ماده و روح، نقش
تعیین کننده ـ در تحلیل نهائی ـ از آن وجود و یا ماده است.
·
چون برخی شیادان و یا پخمگان نقش تعیین کننده داشتن یکی
از اقطاب دیالک تیک نسبت به قطب دیگر را وسیله ای برای سرهم بندی کردن دوئالیسم همه
چیز و هیچ قرار می دهند.
·
در دیالک تیک وجود و شعور، در دیالک تیک ماده و روح،
شعور و یا روح هیچکاره، منفعل و تماشاچی نیست.
·
شعور و یا روح به نوبه خود بر وجود و یا ماده تأثیر می گذارد.
مترجم)
27
·
شعور اگرچه محصول توسعه و تکامل ماده است و تنها در پیوند
ناگسستنی با آن می تواند وجود داشته باشد، اما علیرغم آن با ماده یکی نیست.
28
·
شعور به مثابه محصول وجود و یا ماده، به معنی ترشح ارگان
بخصوصی نیست.
·
شعور عبارت است از عملی بغرنج که مشخصه خودویژه آن به
شرح زیر است:
الف
·
استعداد انعکاس جهان عینی به شکل فکری
ب
·
کپیه برداشتن از واقعیت عینی
پ
·
ترجمه واقعیت عینی به فکری
29
·
شعور عبارت است از انعکاس فکری جهان مادی.
·
شعور به همین دلیل، نمی تواند حاوی محتوای مستقل باشد.
30
·
به قول مارکس، «شعور هرگز نمی تواند چیزی غیر از وجود از
صافی آگاهی گذشته باشد.»
·
(مارکس و انگلس، «کلیات»،
جلد 3، ص 26)
·
(اشکالی که در دایرة
المعارف ها و درسنامه ها وجود دارد و بلحاظ تاریخی قابل توجیه و درک است، عبارت از
این است که به مقولات وجود و شعور و یا ماده و روح چنان برخورد می کنند که انگار
با ماده فیزیکی و با شعور به معنی اندیشه صرف سر و کار دارند و بس.
·
در حالیکه ما ـ در واقع ـ با مقولات ماده و شعور سر و
کار داریم.
·
ماده فیزیکی نیز مشمول مقوله ماده می شود، ولی مقوله و
یا مفهوم چیزی ذهنی، انتزاعی و مجرد است که ـ در تحلیل نهائی ـ محتوای عینی دارد.
·
مقوله فلسفی ماده نتیجه تجرید همه چیزهای عینی و واقعی
است.
·
به همان سان که مفهوم درخت نتیجه تجرید سرو و سپیدار و
غیره است.
·
ماده عالی ترین مقوله فلسفی است و نباید ان را با ماده
فیزیکی و شیمیائی عوضی گرفت.
·
روح هم به مثابه قرینه دیالک تیکی ماده، عالی ترین مقوله
فلسفی است و نتیجه تجرید همه چیزهای فکری و غیرمادی است.
·
مترجم)
·
مراجعه کنید به تفکر، شناخت، زبان در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر