۱۳۹۵ مرداد ۱, جمعه

سیری در نقل قولی از امید مهرگان (22)


تحلیلی از
یدالله سلطان پور  

دلایل اوبژکتیو و سوبژکتیو آیین شهادت
 در جریانات فاشیستی، فوندامنتالیستی و احزاب استالینیستی
 
·        همانطور که ذکرش گذشت، دلیل عینی تحقیر زندگی و تجلیل مرگ توسط بورژوازی امپریالیستی (واپسین)، بی دورنمائی تاریخی و بی فردائی طبقاتی بورژوازی است.

·        سؤال این است که این بی دورنمائی تاریخی و بی فردائی طبقاتی، این وجود اجتماعی بورژوازی چگونه در شعور اجتماعی آن منعکس می شود؟

·        این بی دورنمائی تاریخی و بی فردائی طبقاتی بورژوازی    در ایده ئولوژی بورژوائی واپسین در چه فرم هائی عرض اندام می کند؟

·        بی دورنمائی تاریخی و بی فردائی طبقاتی بورژوازی در دوره های متفاوت از تناسب قوا میان بورژوازی و پرولتاریا در مقیاس جامعه و جهان در فرم های متفاوت زیر عرض اندام می کند: 

1

پسیمیسم
(بدبینی فلسفی)
 
·        پسیمیسم تبر بر ریشه توقعات، انتظارات و امیدهای مثبت فرود می آورد.
·        پسیمیسم آینده را تیره و تار تصور و تصویر می کند.
·        پسیمیسم توسعه مثبت جهان و تبدیل آن به جهان بهتر را انکار می کند. 
·        پسیمیسم جهان و مافیها را غیر قابل شناخت و انسان را ناتون از شناخت قلمداد می کند
  
2 
·        فلاسفه بورژوائی واپسین و هنرمندان بورژوائی واپسین پسیمیسم را در فرم های متنوع تئوریزه، پوئه تیزه و استه تیزه می کنند.
·        شوپنهاور و امثالهم از آن جمله اند.

·        پسیمیسم را در ایران، صادق هدایت، نصرت رحمانی و امثالهم پوئه تیزه و استه تیزه می کنند.

·        مراجعه کنید به تحلیل شعر «روی جاده نمناک» (مهدی اخوان ثالث) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری


3


  میعاد در لجن
نصرت رحمانی

رقصید
پر زد، رمید
از لب انگشت او پرید
ـ  سکه ـ
گفتم:
«خط»

پروانه ی مسین
پرواز کرد
چرخید، چرخید
پر پر زنان چکید، کف جوی پر لجن.

تابید، سوخت فضا را نگاه ها
بر هم رسید
در هم خزید
در سینه، عشق های سوخته فریاد می کشید:
« ای یأس، ای امید

آسیمه سر، به سوی «سکه» تاختیم
از مرز هست و نیست
تا جوی پر لجن
با هم شتافتیم
آنگه نگاه را به تن سکه بافتیم.

پروانه ی مسین
آیینه وار، بر پا نشسته بود، در پهنه ی لجن
و هر دو روی آن
خط بود
خطی به سوی پوچ، خطی به مرز هیچ

لرد
به آنچه ‌که ‌ازمایعات ‌درته ‌ظرف ‌ته ‌نشین شود، اطلاق می شود.
درد

اندوه، لرد بست
در قلبواره اش
و خنده را شیار لبانش مکید و گفت:
«پس، نقش شیر؟»

رویید اشک
خاموش گشت، خاموش

گفتم :
«کنام شیر، لجن زار نیست، نیست!
خط است و خال
گذرگاه کرم ها.

اینجا نه کشتگاه عشق و غرور است
میعادگاه زشتی و پستی است.»

از هم گریختیم
بر خط سرنوشت
خونابه ریختیم.

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری

4

·        در این شعر نصرت رحمانی و در اکثر قریب به اتفاق اشعار او، پسیمیسم پوئه تیزه و استه تیزه می شود.
·        نصرت رحمانی را می توان از شعرای طبقات اجتماعی واپسین دانست.
·        اگر خاستگاه و پایگاه طبقاتی او روشن باشد، می توان به قضاوت قطعی در این زمینه دست زد.

·        نصرت رحمانی احتمالا از شعرای فئودالیسم واپسین است.

·        صادق هدایت نیز از روشنفکران (هنرمندان) فئودالیسم واپسین است.

·        نمایندگان پسیمیسم در یونان باستان از نمایندگان برده داری واپسین بوده اند.

·        این شرایط عینی زندگی اشرافیت بنده دار و سقوط عنقریب جامعه برده داری بوده که در آیینه ضمیر (دل) آنها منعکس شده است.

·        در آئینه دل صادق هدایت و نصرت رحمانی، شرایط زندگی اشرافیت فئودال و روحانی، یعنی سقوط فئودالیسم انعکاس یافته است.

مراجعه کنید به 
 «سیری در شعر میعاد در لجن از نصرت رحمانی» 
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر