۱۳۹۵ تیر ۲۱, دوشنبه

سیری در شعری از مهدی اخوان ثالث (79)


مهدی اخوان ثالث 
(1307 ـ 1369)

آنگاه پس از تندر
از این اوستا
(1344)
ادامه

ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

در خواب های من
این آب های اهلی وحشت
تا چشم بیند، کاروان هول و هذیان است

·        سؤال این بود که چرا خواب های اخوان به آب های اهلی وحشت شباهت دارند و نه به آب های وحشی وحشت؟

1
·        احتمالا منظور اخوان این است که خواب های او هم بسان آب ها، اهلی شده اند.
·        اهلی کردن چیزی به معنی سلب هویت از آن چیز و یا مانی پولیزاسیون هویت آن چیز است.
·        اهلی کردن هر چیز به معنی کوبیدن مهر خود بر پیشانی آن چیز است.
·        اهلی کردن هر چیز به معنی باب میل خویش و تابع منافع خویش سازی آن چیز است.
·        به زبان فلسفی، اهلی کردن هر چیز به معنی تخریب ساختار آن چیز و تغییر فونکسیون آن چیز است.

·        مراجعه کنید به شازده کوچولو ـ تکخال امپریالیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری   

2
در خواب های من
این آب های اهلی وحشت
تا چشم بیند، کاروان هول و هذیان است

·        برای درک بهتر این بند شعر بهتر است که نظری به بند قبلی آن بیندازیم:
   
نمی دانی چه شب هایی سحر کردم
بی آنکه یکدم مهربان باشند با هم پلک های من
در خلوت خواب گوارایی

و آن گاهگه شب ها که خوابم برد
هرگز نشد، کاید به سویم هاله ای یا نیمتاجی گل
از روشنا گلگشت رؤیایی

·        بر سر شاعر بلائی آورده اند که از فرط اندوه و درد و دلهره یا خوابش نمی برد و یا اگر هم گهگاه خوابش ببرد، به جای رؤیا، کاروانی از هول و هدیان می بیند.
·        یعنی خواب راحت بر شاعر حرام می شود.
·        حتی می توان گفت که در اثر خواب سرشته به هول و هذیان، اوقات بیداری اش هم به گند کشیده می شوند.

3
در خواب های من
این آب های اهلی وحشت
تا چشم بیند، کاروان هول و هذیان است

·        اخوان در این بند شعر از کاروان هول و هذیان سخن می گوید.
·        این بدان معنی است که خواب های او زنجیری از حلقات متشکل از هراس و هذیان اند.
·        هراس و هذیانی که حلقه به حلقه از پرده خاطر او می گذرند.

4
این کیست؟
گرگی محتضر، زخمی اش بر گردن
با زخمه های دم به دم کاه نفس هایش
افسانه های نوبت خود را
در ساز این میرنده تن غمناک می نالد
و این کیست؟
کفتاری ز گودال آمده، بیرون
سرشار و سیر از لاشه ی مدفون
بی اعتنا با من نگاهش
پوز خود بر خاک می مالد

·        معنی تحت اللفظی:
·        یکی از خواب ها گرگ در حال احتضاری است که زخمی بر گردن دارد و با زخمه های انفاس دمبدم کاهش یابنده اش، افسانه های خاص خود را در ساز این اندام غمناک در حال مرگ زوزه می کشد.
·        یکی دیگر از خواب ها، کفتاری است که از گودالی مملو از لاشه، سیر دل خورده و بیرون آمده و بی اعتنا به نگاه من، پوزه اش را بر خاک می مالد.

5
این کیست؟
گرگی محتضر، زخمی اش بر گردن
با زخمه های دم به دم کاه نفس هایش
افسانه های نوبت خود را
در ساز این میرنده تن غمناک می نالد

·        این خواب اخوان در هیئت گرگ زخم خورده ی زوزه کش از درد، روح و روان شاعر را از هول و هذیان پر می کند.    
·        گرگ مجروح احتمالا تجسم غرور زخمدیده شاعر در جهنم جامعه است که با زوزه های دردناکش، شاعر را به لب گور می راند و دلش را از اندوه سرشار می سازد.
  
6
و این کیست؟
کفتاری ز گودال آمده، بیرون
سرشار و سیر از لاشه ی مدفون
بی اعتنا با من نگاهش

·        خواب دیگر اخوان در هیئت کفتار کثیفی است که از گودال مملو از لاشه سیر دل خورده و بیرون آمده تا روح و روان شاعر را از هول و هذیان پر کند.

7
آنگه دو دست مرده ی پی کرده از آرنج
از روبرو می آید و رگباری از سیلی

من می گریزم سوی درهایی که می بینم
باز است، اما پنجه ای خونین که پیدا نیست،
از کیست،
تا می رسم در را به رویم کیپ می بندد

·        معنی تحت اللفظی:
·        دو دست پی کرده از آرنج از روبرو می آید و رگباری از سیل.
·        من به طرف درهای بظاهر باز می گریزم.
·        اما پنجه خونینی که صاحبش نامعلوم است، به محض رسیدن آنها را به رویم می بندد.

·        این خواب هراس انگیز و هذیان آلود دیگر شاعر است.

8
آنگاه زالی جغد و جادو می رسد از راه
قهقاه می خندد
و آن بسته درها را نشانم می دهد، با مهر و موم پنجه ی خونین
سبابه اش جنبان به ترساندن
گوید:
«بنشین (بشین)
شطرنج.»

·        معنی تحت اللفظی:
·        در خواب بعدی، عجوزه ای جغد آسا و جادوگر از راه می رسد و قهقاه خنده را سر می دهد.
·        بعد درهای مهر و موم شده با پنجه خونین را نشانم می دهد و با جنباندن انگشت سبابه فرمان شطرج بازی صادر می کند.

9
آنگاه فوجی فیل و برج و اسب می بینم
تازان به سویم ـ تند ـ چون سیلاب
من ـ به خیالم ـ  می پرم از خواب
مسکین دلم لرزان چو برگ از باد
یا آتشی پاشیده بر آن، آب
خاموشی مرگش پر از فریاد

·        معنی تحت اللفظی:
·        آنگاه لشکری متشکل از اسب و فیل و برج، بسان سیلاب،  بسرعت به سویم تاخت برمی دارند.
·        خیال می کنم که در عالم خواب، از خواب می پرم.
·        دل بیچاره ام بسان برگ که از باد می لرزد، بشدت می تپد.
·        به آتشی شباهت دارد که بر آن آب پاشیده باشند تا فریادکشان، خاموش شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر