تحلیلی از
یدالله سلطان پور
شکنجه
گر بنا ست بدن ما را به درد و جراحت و ویرانی تهدید کند
تا تسلیم او شویم.
در این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و
تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.
·
سؤال این بود که چرا جریانات
آوانتوریستی ـ ارتجاعی (فدائیسم، دیمدامیسم، لیملامیسم و غیره) مقاومت در زیر
شکنجه را ایدئالیزه می کردند؟
1
در
این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و
تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.
·
دلیل اول این ایدئالیزاسیون مقاومت،
در همان شعار ناسیونال ـ سوسیالیستی موسوم به «یا همه چیز یا هیچ چیز» است:
الف
در اروپا
·
در شعار یا پیروزی بر پرولتاریا و یا
مرگ است.
ب
در ایران پس از انقلاب سفید
·
یا پیروزی بر بورژوازی مدرن و یا
مرگ است.
2
در
این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و
تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.
·
این شعار ناسیونال ـ سوسیالیستی را
هیتلر و گوبلز و اجامر دیگر در ماه های آخر حیات نکبت بار خود عملی ساختند:
الف
·
باند خونخوار هیتلر در این دوره که
کمترین تردیدی در شکست فاشیسم نداشت، کودکان، پیران و بیماران را حتی مسلح کرد تا
همه با هم رهسپار گور شوند.
ب
·
هیتلر با معشوقه نوجوانش زهر خورد و
وصیت کردند که جنازه شان را بسوزانند.
پ
·
گوبلز زن و چندین کودک نابالغ خود
را مسموم کرد تا به دست بلشویک ها نیفتند.
·
معنی این تشبثات چیزی جز اجرای
شعار «یا همه چیز و یا هیچ چیز» نبود.
3
در
این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و
تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.
·
فدائیان فئودالیسم هم درست همین
شعار «یا همه چیز ـ یا هیچ چیز» را می دادند.
·
به این نکته بسیار مهم جوانشیر نیز
در نقدی بر مشی چریکی کذائی اشاره کرده است.
·
مراجعه کنید به جوانشیر، «چریک های فدائی خلق چه می گویند؟»
·
یاد خروشانش به یاد باد.
·
این چیزی جز ماکسیمالیسم نیست.
·
·
سؤال این است که دلیل این
ماکسیمالیسم (حداکثرخواهی) چیست؟
4
در
این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و
تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.
·
دلیل این ماکسیمالیسم ناسیونال ـ
سوسیالیستی، فاشیستی، میلیتاریستی و فدائیستی
ـ فئودالیستی، مینیمالیسم این طبقات اجتماعی در دورنمای تاریخی است.
·
دلیل دادن شعار مقاومت تا سر حد
مرگ، بر لب گور تاریخی خویش ایستادن بورژوازی واپسین در اروپا و فئودالیسم واپسین
در ایران است.
5
در
این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و
تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد
·
می توان گفت که ما با دیالک تیک ماکسیمالیسم
در هارت و پورت و مینیمالیسم در افق دید سروکار داریم.
·
جای خالی ایده و اندیشه و طرح و
برنامه را، از خودگذشتگی و یا نیهلیسم عملی افراطی گرفته است.
·
توانائی عملی این اجامر به دلیل
نادانی و نداری فکری ـ دورنمائی ـ ایده ئولوژیکی ـ طبقاتی آنها ست.
به قول خواجه
از بد حادثه اینجا به پناه امده اند.
·
از فرط فقر فکری و فرهنگی و فلسفی
به عفریت مرگ پناه آورده اند.
6
در
این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و
تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.
·
بلحاظ فلسفی می توان گفت که این
اجامر، نماینده اولترا پراکتیسیسم اند.
·
نماینده عملگرائی افراطی اند.
·
دلیل گرایش این اجامر به
پراکتیسیسم افراطی، بی سوادی نظری اینها ست.
·
به قول مارکس «فقر فلسفه» این
اجامر آنارشیست است.
·
اولترا پراکتیسیسم به چه معنی است؟
7
در
این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و
تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد
·
پراکتیسیسم، دیالک تیک پراتیک و تئوری
را تخریب می کند.
·
تئوری را دور می اندازد و پراتیک
را بر تخت قدرت می نشاند و برایش هلهله سر می دهد و هورا می کشد.
·
اگر کسی با این اجامر به چالش فکری
خطر کند، متوجه فقر فکری مفرط اینها می گردد.
·
می توان گفت که اولترا پراکتیسیسم
اینها با اولترا پاوپریسم (با بی همه چیزی افراطی) فلسفی توأم است.
·
ما در این زمینه نیز با دیالک تیک ماکسیمالیسم
عمل و مینیمالیسم علم (اندیشه، نظر، تئوری، فلسفه) سر و کار داریم.
·
خیالبافان خیالپرستی که شعار «تفاوت
در عندیشه و وحدت در عمل» می دهند، نیز همین پراکتیسیسم را نمایندگی می کنند.
·
همین تحقیر تئوری و فقر فلسفی را
نمایندگی می کنند.
8
در
این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و
تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد
·
سؤال این است که دلیل فقر فلسفی و
بی سوادی نظری این اجامر چیست؟
·
چرا باید کسی در اواخر قرن بیستم
بسان پویان و احمد زاده و جزنی و اجامر دیگر متافیزیکی بیندیشد و نه دیالک تیکی؟
·
چرا باید کسی جهان بینی ایدئالیستی
را نمایندگی کند و نه جهان بینی ماتریالیستی را؟
·
چرا باید کسی درک ایدئالیستی از تاریخ
(جامعه) را نمایندگی و تبلیغ کند و نه درک ماتریالیستی از تاریخ را؟
9
·
این گرایش جهان بینانه ـ قبل از
همه ـ دلایل طبقاتی دارد.
·
ایده ئولوژی با شیر مادر وارد
اندام اعضای طبقات اجتماعی مختلف می شود.
·
طبقاتی تر از ایده ئولوژی، چیزی
وجود ندارد.
·
توده ستیزی، دست خود این اجامر فئودالی،
فاشیستی و فوندامنتالیستی نیست.
·
ساده لوحانه است، تصور اینکه جلال آل
احمد آخوند زاده و یا احمد شاملو ژنرال زاده بتوانند جهان بینی توده ای داشته باشند.
·
جهان بینی اصلا دست خود آدم ها
نیست.
·
جهان بینی پدیده ای طبقاتی است.
10
در
این حالت می توان صرفاً طاقت آورد
و
تا سر حدِّ مرگ مقاومت کرد.
·
دلیل دیگر عجز این اجامر در آموزش طرز
تفکر ماتریالیستی ـ دیالک تیکی نیز ساختار طبقاتی آئینه ضمیر این اجامر است.
·
ساختار طبقاتی آیینه ذهن و ضمیر اعضای
طبقات اجتماعی مختلف به فیلتر های (صافی های) متفاوت المنفذ مجهز شده است.
·
فیلترهای طبقاتی ائینه ضمیر اشرافیت
بنده دار و فئودال و روحانی و بورژوازی فوق العاده تنگمنفذ اند و مانع عبور انعکاسات
واقعیت عینی به ضمیر اعضای این طبقات اجتماعی می شوند.
·
شیره انعکاس در این فیلترهای طبقاتی
آئینه ضمیر، کشیده می شود و تفاله ای از انعکاسات عبور داده می شود.
·
این جماعت به همین دلیل، خرفت و
کودن و خر می گردند و از درک ساده ترین جملات فرزانگان توده حتی ناتوان می مانند.
·
با مطالعه صرف آثار مارکس و انگلس و
لنین و برشت و ناظم حکمت، کسی به حکمت توده پی نمی برد.
·
پیش شرط درک و هضم و جذب (از آن خود
کردن) تئوری، ورود بی کم و کاست به سنگر توده ها ست.
·
تبدیل شدن به سگی در سنگر توده ها
ست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر