میم نون
مریم
تفاوت خصلت متافیزیکی با خصلت دیالک تیکی
دوئالیسم در زبان فرنگی
منیچه ئیسم
(مانیگروی (کسروی)، مانیگرائی)
نامیده می شود.
چون مؤسس دوئالیسم نور و ظلمت و غیره
مانی پیامبر
بوده است.
2
دوئالیسم فرمی از اسلوب و یا متد متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) است.
3
در دوئالیسم
اقطاب دوئالیستی ضد یکدیگر اند.
مثلا دوئالیسم هابیل و قابیل
(دوئالیسم خیرمطلق و شر مطلق)
دوئالیسم الله و ابلیس
دوئالیسم امام و یزید
4
در دوئالیسم
میان دو قطب متضاد
دیوار نفوذ ناپذیری کشیده شده است.
5
آن سان که مثلا خیر، مطلق و شر، مطلق تلقی می شوند
و نمی توانند به یکدیگر تبدیل شوند.
6
در دیالک تیک اما
اقطاب دیالک تیکی
در آن واحد
هم با هم اند و هم بر هم اند.
7
هم در وحدت با یکدیگر اند و هم در «مبارزه» با یکدیگر اند.
8
موتور تغییر
در هستی طبیعی، اجتماعی و فکری
خصلت دیالک تیکی آنها ست.
9
اگر هستی خصلت متافیزیکی (مثلا دوئالیستی) می داشت،
راکد و لایتغیر می ماند و می گندید.
همه چیز همیشه، همان می ماند که بود.
یعنی رشد متوقف می شد.
10
اقطاب دیالک تیکی
مثلا
در دیالک تیک خیر و شر
در دیالک تیک فرم و محتوا،
در دیالک تیک آشنا و بیگانه و غیره
در وحدت اند و در «مبارزه» اند.
11
ضمنا
با تعویض سیستم مختصات
اقطاب دیالک تیکی می توانند به یکدیگر تبدیل شوند.
سعدی برای توضیح دیالک تیک فرم و محتوا
پیاز
را مثال می زند:
الف
دیالک تیک فرم و محتوا
در پیاز
به صورت دیالک تیک پوسته و هسته
بسط و تعمیم می یابد.
ب
پس از برداشتن پوسته (فرم) اول،
پوسته بعدی
(که قبلا جزو محتوا و یا هسته پیاز بود)
به پوسته بدل می شود و مابقی به هسته تبدیل می شود.
یعنی محتوای سابق به فرم بدل می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر