۱۳۹۴ بهمن ۱۸, یکشنبه

شعری از ناظم حکمت (1)

 سرچشمه: 
صفحه فیسبوک وی دا

• نگاه تان خطا می‌ رود.
• درست ديدن هم هنر است.
• درست انديشيدن اما هنر هنر ها ست.
دستان هنرورز تان گاه بلای جان تان می ‌شود.
• خميری فراوان ورز می ‌دهيد، اما لقمه‌ای از آن را خود نمی‌ چشيد.
• برای ديگران بردگی و بيگاری می ‌كنيد و فكر می ‌كنيد آزاديد.
• غنی را غنی‌ تر می ‌سازيد و اين را آزادی می ‌ناميد.

• از لحظه به دنيا آمدن
• در گرداگرد تان آسيابی بر پای می ‌دارند كه دروغ آرد می‌ كند.
• دروغ‌ هايی که تا پايان عمر با شما ست.

• فكر می ‌كنيد كه وجدان آزاد داريد، حال آن كه وجدان تان را بر باد داده اید.
• پيوسته در حال تأييد و تكريم‌ ايد
• با سرهای فرو افتاده كه گويی از كمر به دو نيم شده ‌ايد
• و با بازوان افتاده،
• وِل می ‌گرديد
• با آزادی بيكاری و آزادی کارجوئی.

• …

• اين «آزادی»، اما
• آزادی وارونه و پا در هوا است.

پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر