۱۳۹۴ آبان ۱۱, دوشنبه

دیالک تیک شبانتاریا و ژیگولتاریا در کشور عه هورا (17)


ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

  سایر بازماندگان این جریان نیز به سه دسته بر طبق همان حرکت پاندول تقسیم شدند:
لارودی ها و امیرخسروی ها و فرجادها و صفری ها،
در همان جایگاه طرف بورژوازی ایستادند و مکث نمودند و فسیل شدند و 
دیگر بار بسوی خرده بورژوازی یا پرولتاریا و زحمتکشان هرگز بر نگشتند 
و روی ننمودند و جایگاه واقعی خود را در مقام یک خرده بورژوای متزلزل 
به یک بادمجان دور قاپ چین واقعی و نوکر وفادار بورژوازی بسیار خوب برای استثمارگران 
همراه با شارلاتانیسم و سیاست بازی توده ای و بعضا بی هویت به خوبی یافتند.
عده ای دیگر از باز ماندگان این جریان، سرگشته و سرخورده نظاره گر زندگی اند 
و مرگ فیزیکی خود را انتظار می کشند،
«بی طرح هیچ خنده ای»
(شاملو) 

·        بزعم ژیگولتر دوم، حزب توده شبیه به پاندول، پس از تخریب و اعدام 99 در صد رهبری و کادرهای مؤمنش، نه به دو دسته، بلکه به سه دسته تقسیم شده است:

·        سؤال این بود که چرا ژیگولتر دوم نه به جناح راست و چپ در حزب توده، بلکه علاوه بر آن، به دار و دسته ثالثی رسیده است؟
·        برای پاسخ به این پرسش باید این جفنگ او را نخست تجزیه و بعد تحلیل کرد:  

1
لارودی ها و امیرخسروی ها و فرجادها و صفری ها

·        این دسته بزعم ژیگولتر دوم، دسته اول از حزب توده را تشکیل می دهند:

لارودی ها و امیرخسروی ها و فرجادها و صفری ها

·        ما از این چهار نفر فقط یکی از آنها را کم و بیش می شناسیم:
·        حمید صفری را.


در پلنوم هجدهم،
نسل اول رهبری حزب توده ایران
       دکتر رضا رادمنش، ایرج اسکندری، اردشیر آوانسیان، اکبر شاندرمنی،  
علی امیرخیزی و داوود نوروزی ـ
 در کنار اعضای باقی مانده کمیته مرکزی حزب شرکت کردند.
در پلنوم هیدت سیاسی محدود جدیدی معرفی شد.
ترکیب اعضای هیئت سیاسی به شرح زیرند:
علی خاوری
(دبیر اول کمیته مرکزی)،
حمید صفری
(دبیر دوم کمیته مرکزی)،
 لاهرودی، نوروزی و فروغیان بود.
 کمیته مرکزی هم همانطور که بود باقی ماند
و هیچ کس نه حذف شد و نه اضافه
 و از مشاوران هم کسی به ترکیب اصلی کمیته مرکزی اضافه نشد.

·        حمید صفری شخصیت فوق العاده باسوادی بوده و مؤلف آثار نظری و تحلیلی بسیار ارزشمندی است.
·        مؤلف اصلی و وزین برنامه حزب توده قبل از پیروزی ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی ـ به احتمال قوی ـ حمید صفری بوده است.
·        حزب توده باسوادتر از او در زمینه اقتصاد و اقتصاد سیاسی شخصیتی نداشته است.
·        حمید صفری ضمنا اثر ارزشمندی در زمینه مقولات اقتصاد سیاسی نوشته است که اگر به دست ما برسد، حتما جزء به جزء منتشر خواهیم کرد.

2
لارودی ها و امیرخسروی ها و فرجادها و صفری ها،
در همان جایگاه طرف بورژوازی ایستادند و مکث نمودند و فسیل شدند 
و دیگر بار به سوی خرده بورژوازی یا پرولتاریا 
و زحمتکشان هرگز بر نگشتند و روی ننمودند.

·        بنا بر این جفنگ ژیگولتر دوم، حمید صفری نه نماینده توده های زحمتکش ایران، نه حتی نماینده خرده بورژوازی ایران،  بلکه نماینده بورژوازی ایران بوده است و در همان جایگاه (؟) اجتماعی بورژوائی مانده است و مرده است.

·        انتظار ارائه دلیل تجربی و نظری داشتن از ژیگولتاریا و شبانتاریا بیهوده است.

·        ولی فرمایشات بعدی ژیگولتر دوم شنیدنی اند:  

3
لارودی ها و امیرخسروی ها و فرجادها و صفری ها
  جایگاه واقعی خود را
در مقام یک خرده بورژوای متزلزل
به یک بادمجان دور قاپ چین واقعی و نوکر وفادار بورژوازی بسیار خوب 
برای استثمارگران همراه با شارلاتانیسم و سیاست بازی توده ای
و بعضا بی هویت به خوبی یافتند.

·        حمید صفری زیر قلم ژیگولتر دوم، خط سیر ژیگولترنوشتی پاندولی کسب می کند:
·        او در طرفة العینی از پایگاه طبقاتی پرولتری سقوط می کند و به قهقرای طبقاتی بورژوائی می افتد تا دوباره ارتقای طبقاتی   یابد و به پایگاه طبقاتی خرده بورژوائی برسد.

·        واژه « ژیگولترنوشتی» را به تقلید از واژه «سرنوشتی» می سازیم.

·        حالا خواننده ای که هوشی به اندازه موشی دارد، از خود خواهد پرسید:
·        این حمید صفری، عالم بی چون و چرای مارکسیسم ـ لنینیسم، بالاخره در سنگر طبقاتی بورژوازی بوده و یا در سنگر طبقاتی خرده بورژوازی؟
·        چون تعلق طبقاتی به بورژوازی چیزی است و تعلق طبقاتی به خرده بورژوازی (دهقانان، پیشه وران، صنعتگران کوچک، روشنفکران مترقی) چیز دیگری است.

4
به یک بادمجان دور قاپ چین واقعی و نوکر وفادار بورژوازی بسیار خوب 
برای استثمارگران همراه با شارلاتانیسم و سیاست بازی توده ای
و بعضا بی هویت به خوبی یافتند.

·        اگر حمید صفری در آن واحد، هم نماینده و مأمور بورژوازی و هم نماینده و مأمور خرده بورژوازی بوده، پس چرا به نوکر بورژوازی بدل شده و نه به نوکر هر دو؟

·        نکند در قاموس ژیگولتاریا، منافع پیشه وران و دهقانان با منافع بورژوازی البته «به طور اصولی و نه غیر اصولی» منطبق شده باشند؟

5
عده ای دیگر از باز ماندگان این جریان،
سرگشته و سرخورده نظاره گر زندگی اند
و مرگ فیزیکی خود را انتظار می کشند،
«بی طرح هیچ خنده ای»
(شاملو) 

·        جل الخالق:
·        مگر قرار نبود که به سه دسته تقسیم شوند؟   

بازماندگان این جریان نیز
به سه دسته
 بر طبق همان حرکت پاندول
تقسیم شدند:

·        عده ای دیگر از بازماندگان دار و دسته حمید صفری که جناح دیگری محسوب نمی شود.

·        ضمنا، مشتی منفعل عملا مرده ی منتظر مرگ فیزیکی و ضمنا «سرگشته و سرخورده که نظاره گر زندگی اند»، که در سنگر بورژوازی و خرده بورژوازی قرار نمی گیرند.

·        در هر صورت از سه دسته شدن حزب توده، فقط دو دار و  دسته باقی می مانند که دسته اول در آن واحد هم طرفدار بورژوازی است و هم طرفدار خرده بورژوازی.

·        اما بشنویم از دار و دسته دوم در پای منبر ژیگولتر دوم:   

6
شق القمر

و بسیاری شان
در مقام دفاع از آرمان های سوسیالیستی
و در صف طبقه کارگر
با سایر جریان های کارگری قرار گرفتند
و شرافتمندانه در این راه می کوشند،
 بر سر آرمان های سوسیالیسم تبلور شرافتمندی و هدفمندی انسانی اند.

·        یا للعجب:
·        ویوا حزب توده!

·        پس در حزب توده هم می توان «مدافع آرمان های سوسیالیستی» پیدا کرد!
·        آن هم نه یکی و نه دو تا.
·        بلکه فت و فراوان:   

و بسیاری شان

·        این بسیاران منشعب از حزب توده که «در صف سایر جریانات کارگری» قرار گرفته اند و «شرافتمندانه» می کوشند و ضمنا «تبلور شرافتمندی و هدفمندی بر سر آرمان های سوسیالیسم» اند، کیانند؟

7
·        ای دل غافل، ما سی سال آزگار است که در بدر دنبال یک نفر، حداقل یک نفر توده ای می گردیم و هنوز پیدا نکرده ایم.
·        در حالی که بسیاری از آنها در صف جریانات کارگری شق القمر می کنند.

·        حالا این سؤال پیش می آید که ژیگولتر دوم به چه ترفندی به کشف اینهمه «توده ای» ایدئال و بی عیب و نقص نایل آمده است؟

·        ضمنا او که سران دو دار و دسته کذائی اول «لارودی ها و امیرخسروی ها و فرجادها و صفری ها»  را نام برده، پس چرا از این بسیاران، نام احدی را حتی بر لب نمی راند؟

·        علاوه بر این، منظور ژیگولتر دوم خیلی خیلی صادق و شرافتمند و هدفمند و بی تزویر و بی ریا از «جریانات کارگری» چیست؟

8

·        اگر ژیگولتر دوم، خودش «یک بادمجان دور قاپ چین واقعی و نوکر وفادار بورژوازی بسیار خوب برای استثمارگران همراه با شارلاتانیسم و سیاست بازی ژیگولتریستی و بعضا بی هویت» نیست، پس چرا نه از بسیاران توده ای نامی می برد و نه از جریانات کارگری کذائی؟  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر