من موافقم
ستاره
جوادزاده
·
من موافقم، ولی باد ها، نه!
·
(بادها چه می فهمند «کوه شدن»، یعنی چه؟
·
بادها از «ایستادن»، چه می دانند؟)
·
من همیشه موهایم را در باد می بندم
·
چشم هایم را در باد می بندم
·
و به این فكر می كنم
·
كه چرا پنجره ها را نبسته بودم،
·
كه درختها چقدر باید خسته باشند
·
و كوه ها چه تحملی دارند،
·
كه حتی وقتی طوفان می شود،
·
باران می بارد،
·
برف می نشیند،
·
می ایستند و نگاه می كنند
·
به دورها
·
كه شانه هایی پر از سنگ های خسته دارد.
·
دورها
·
كه فریاد «دوستت دارم» اش در گوش كوه ها مانده است،
·
ولی «دوستت دارم»
·
همیشه در باد گم می شود.
·
باد از «دوستت دارم» چه می فهمد؟
·
باد می آید، سر و صدا راه می اندازد
·
همه چیز را می ریزد، می شکند
·
پنجرهها را به هم می کوبد
·
در را به هم می کوبد و می رود،
·
میرود
·
امّا همیشه برمی گردد و دوباره...
·
من موافقم
·
دنیا به درد زندگی کردن نمی خورد
·
و ما باید دنبال دنیای تازه ای
·
همین اطراف بگردیم.
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر