·
همیشه، سرخ به شاتوت پناه می برد
·
همیشه، نارنجی به خرمالو.
·
این سنگدلی نیست که سبز در خوشه ها، زرد شود تا
گندم ها طلایی شوند؟
·
سنگ، دلِ تنگی برای رویاندن دارد
·
مزرعه آغوش وسیعی.
·
از درختان، به جای دست
·
از رودخانه پایی که قصد آمدن دارد
·
مانده است دو چشم سیاه، که کلاغ می شوند
·
و هر از گاهی میوه ای از تو را نشانه می روند.
·
مزرعه ی من،
·
تو را به سرخی شاتوت
·
تو را به نارنجی خرمالو
·
تو را نشان به پوست گندمی ات می شناسم
·
مزرعه من
·
با گاوها کنار بیا
·
اگر تنت را شخم می زنند
·
با گوسفندها
·
اگر چه می چرند.
·
اما از آنان به دل نگیر.
·
اسب ها را، اما
·
اسب ها را رها کن
·
اسب هایی که به درختان شاتوت بسته ای
·
اسب هایی که به درختان خرمالو.
·
اسب ها را رها کن
·
اسب ها در چشم های سرخ شاتوت، انقلاب کرده اند، در
تن نارنجی خرمالو، در سبزی خوشه های گندم.
·
اسب ها خیلی طلایی اند.
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر