۱۳۹۴ آبان ۲۴, یکشنبه

سیری در شعری از محمد زهری (13)


محمد زهری
( ۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون

با سپاس از
مسعود
  
رها به دور زمان کرده بودمش،
اما، 
رها نکرد مرا و 
به راهِ مانده، کشاند.

·        سؤال این بود که منظور از مفهوم «راه مانده» چیست؟

1
·        احتمالا راوی شعر همراه با امید به طی راهی پرداخته بود که به سبب رفتن امید، راه مورد نظر تا به مقصد طی نشده است.
·        اکنون با برگشت «امید رفته»، راه ناتمام به سوی مقصد، دوباره طی می شود.

·        این ـ در این صورت ـ به معنی پیگیری «راه ناتمام» و یا «راه مانده» است.

·        می توان گفت که شاعر دیالک تیک پیوست و گسست را به شکل دیالک تیک کشاندن به راه مانده تبیین می دارد:
·        طی مجدد راه قبلی (پیوست) که به دلایلی ناتمام مانده بود. (دچار گسست شده بود.)

·        قضیه پیمایش راه همیشه از معبر دشوار دیالک تیک پیوست و گسست می گذرد:
·        هر استراحتی در هر کاروانسرائی را می توان گسستی در طی راه تلقی کرد و هر شروع مجدد به ادامه طی راه را، پیوست.

2
رسید
- آن که دلم از گریز او می سوخت -
چه خوب آمد و 
در من شکیبِ رفته
نشاند.

·        معنی تحت اللفظی:
·        آنکه دلم از فرارش در آتش بود، آمد و چه خوب شد که آمد و آرامش رفته از خاطرم را به خاطرم برگرداند.

·        در این بند شعر، خواننده و شنونده شعر متوجه می شود که با امید رفته از دل راوی شعر، شکیب هم از دل او رفته بود.
·        شاعر بدین طریق، میان امید و آرامش خاطر رابطه علی (علت و معلولی) برقرار می کند:
·        امید علت آرامش است.
·        امید رفته به معنی شکیب رفته نیز است.
·        به عبارت دیگر، امید سرچشمه آرامش خاطر است.

امید اما به چه معنی است؟

3 
رسید
- آن که دلم از گریز او می سوخت - 
چه خوب آمد و 
در من شکیبِ رفته   
نشاند.

·        واژه ی امید در ادبیات ما با مضامین متفاوت و چه بسا حتی متضاد پر می شود:  

الف

·        امید در قاموس مثلا حافظ نه، امید به معنی حقیقی کلمه، نه امیدی قانونمند، عینی و شالوده مند، بلکه امیدی واهی، توخالی، منفعل و بی محتوا ست.
·        این امید کذائی بیشتر به انتظاری شبیه است که فاقد پایه ی عینی و واقعی است.

·        مراجعه کنید به تحلیل اشعار حافظ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری  

ب

·        امید مورد نظر محمد زهری اما امیدی کوشا، پویا، فعال، انقلابی، علمی و قانونمند است:
·        امیدی است که وقتی برمی گردد، دست شاعر را می گیرد و به راه مانده می کشاند.
·        راه مانده ی ناتمامی که در انتظار رهرو است و باید به هر مشقتی هم که باشد، تا مقصد معلوم طی شود.

·        سؤال ولی این است که چنین امید پویایی چگونه می تواند حاوی و حامل «شکیب رفته» باشد؟

·        امید رزمنده قاعدتا آرامش زدا ست و نه «آرامش نشان.»

4 
نگاه او
- به زبان نوازش دل من - 
شکست سایهٔ سنگین روز های دراز.

·        معنی تحت اللفظی:
·        نگاه امید رفته ی بازگشته با زبان نوازش دل، سایه ی سنگین روزهای دراز را در هم شکست.

·        شاعر در این بند شعر نگاه امید رفته ی دوباره برگشته را به عنوان نوازش دل خویش استنباط می کند.
·        نوازشی که سایه سنگین روزهای کسالت آور را تار و مار می سازد.

·        این اما به چه معنی است؟  

5
  
نگاه او
- به زبان نوازش دل من - 
شکست سایهٔ سنگین روز های دراز.

·        تار و مار سازی روزهای کسالت آور به معنی لبالب سازی دل از انرژی و نیروی زندگی است.
·        بدین طریق، کسالت دپرسیون با طراوت روولوسیون جایگزین می شود:
·        شور و شوق انقلابی جای رخوت و کسالت روانستیز را می گیرد.
·        برگشت آرامش خاطر به خاطر نیز باید در این دیالک تیک صورت گیرد:
·        امید رفته می آید و دست شاعر را می گیرد و به راه مانده می کشاند و بدین طریق، زندگی سرشته به رخوت و خمودگی و کسالت او را از آرامش انقلابی لبالب می سازد.

·        ارامشی که به آرامش دریا شباهت دارد:
·        ظاهری آرام و ذاتی منقلب و نا آرام دارد.


·        محمد زهری به احتمال قوی تجسم همین دیالک تیک آرامش برونی و انقلاب درونی بوده است.

·        دیگران همسنگران او نیز تجسم همین دیالک تیک بوده اند:
·        شلتوکی، کی منش، باقر زاده، قربان نژاد، حجری، عموئی و بسیاران انگشت شمار دیگر

·        خود شاعر نیز در این زمینه و در خیلی از زمینه ها از خودآگاهی سرشار بوده است:

می جوشد از نهادم،
آتشفشانِ آواز.

می تابد از نگاهم،
خورشید بسته ی راز.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر