محمد
زهری
(
۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
ربابه نون
با سپاس از
مسعود
رها به دور زمان کرده بودمش،
اما،
رها نکرد مرا و
به راهِ مانده، کشاند.
·
سؤال این بود که منظور از مفهوم «راه مانده» چیست؟
1
·
احتمالا راوی شعر
همراه با امید به طی راهی پرداخته بود که به سبب رفتن امید، راه مورد نظر تا به
مقصد طی نشده است.
·
اکنون با برگشت «امید رفته»، راه ناتمام به
سوی مقصد، دوباره طی می شود.
·
این ـ در این صورت ـ به معنی پیگیری «راه ناتمام» و یا «راه مانده» است.
·
می توان گفت که شاعر دیالک تیک پیوست و گسست را به شکل دیالک تیک کشاندن به
راه مانده تبیین می دارد:
·
طی مجدد راه قبلی (پیوست) که به دلایلی ناتمام مانده بود. (دچار گسست شده بود.)
·
قضیه پیمایش راه همیشه از معبر دشوار دیالک تیک پیوست و گسست می گذرد:
·
هر استراحتی در هر کاروانسرائی را می توان گسستی در طی راه تلقی کرد و هر شروع
مجدد به ادامه طی راه را، پیوست.
2
رسید
- آن که دلم از گریز او می سوخت -
چه خوب آمد و
در من شکیبِ رفته
نشاند.
·
معنی تحت اللفظی:
·
آنکه دلم از
فرارش در آتش بود، آمد و چه خوب شد که آمد و آرامش رفته از خاطرم را به خاطرم برگرداند.
·
در این بند شعر،
خواننده و شنونده شعر متوجه می شود که با امید رفته از دل راوی شعر، شکیب هم از دل
او رفته بود.
·
شاعر بدین طریق، میان امید و آرامش خاطر رابطه علی (علت و
معلولی) برقرار می کند:
·
امید علت آرامش است.
·
امید رفته به معنی شکیب رفته نیز است.
·
به عبارت دیگر، امید سرچشمه آرامش خاطر است.
امید اما به چه معنی است؟
3
رسید
- آن که دلم از گریز او می سوخت -
چه خوب آمد و
در من شکیبِ رفته
نشاند.
·
واژه ی امید در
ادبیات ما با مضامین متفاوت و چه بسا حتی متضاد پر می شود:
الف
·
امید در قاموس
مثلا حافظ نه، امید به معنی حقیقی کلمه، نه امیدی قانونمند، عینی و شالوده مند،
بلکه امیدی واهی، توخالی، منفعل و بی محتوا ست.
·
این امید کذائی بیشتر به انتظاری شبیه است که فاقد پایه ی عینی و واقعی است.
·
مراجعه کنید به تحلیل اشعار حافظ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ب
·
امید مورد نظر
محمد زهری اما امیدی کوشا، پویا، فعال، انقلابی، علمی و قانونمند است:
·
امیدی است که وقتی برمی گردد، دست شاعر را می
گیرد و به راه مانده می کشاند.
·
راه مانده ی ناتمامی که در انتظار رهرو است و باید به هر مشقتی هم که باشد، تا
مقصد معلوم طی شود.
·
سؤال ولی این است
که چنین امید پویایی چگونه می تواند حاوی و حامل «شکیب رفته» باشد؟
·
امید رزمنده قاعدتا
آرامش زدا ست و نه «آرامش نشان.»
4
نگاه او
- به زبان نوازش دل من -
شکست سایهٔ سنگین روز های دراز.
·
معنی تحت اللفظی:
·
نگاه امید رفته ی
بازگشته با زبان نوازش دل، سایه ی سنگین روزهای دراز را در هم شکست.
·
شاعر در این بند شعر نگاه امید رفته ی دوباره برگشته را به عنوان نوازش دل
خویش استنباط می کند.
·
نوازشی که سایه سنگین روزهای کسالت آور را تار و مار می سازد.
·
این اما به چه معنی است؟
5
نگاه او
- به زبان نوازش دل من -
شکست سایهٔ سنگین روز های دراز.
·
تار و مار سازی
روزهای کسالت آور به معنی لبالب سازی دل از انرژی و نیروی زندگی است.
·
بدین طریق، کسالت دپرسیون با طراوت روولوسیون جایگزین می
شود:
·
شور و شوق انقلابی جای رخوت و کسالت روانستیز را می گیرد.
·
برگشت آرامش خاطر به خاطر نیز باید در این دیالک تیک صورت گیرد:
·
امید رفته می آید و دست شاعر را می گیرد و به راه مانده می کشاند و بدین طریق،
زندگی سرشته به رخوت و خمودگی و کسالت او را از آرامش انقلابی لبالب می سازد.
·
ارامشی که به آرامش دریا شباهت دارد:
·
ظاهری آرام و ذاتی منقلب و نا آرام دارد.
·
محمد زهری به احتمال قوی تجسم همین دیالک تیک آرامش برونی و انقلاب درونی بوده
است.
·
دیگران همسنگران او نیز تجسم همین دیالک تیک بوده اند:
·
شلتوکی، کی منش، باقر زاده، قربان نژاد، حجری، عموئی و بسیاران
انگشت شمار دیگر
·
خود شاعر نیز در
این زمینه و در خیلی از زمینه ها از خودآگاهی سرشار بوده است:
می
جوشد از نهادم،
آتشفشانِ
آواز.
می
تابد از نگاهم،
خورشید
بسته ی راز.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر