۱۳۹۴ آذر ۶, جمعه

قرآن کریم از دیدی دیگر (53)


ویرایش و تحلیل از
فریدون ابراهیمی

سوره بقره
آیه (١٠٠)   
أَوَكُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَبَذَهُ فَرِيقٌ مِنْهُمْ ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ  
و آيا چنين نيست كه هر بار آنها (يهود) پيمانى (با خدا و پيامبر) بستند، جمعى آن را دور افكندند (و مخالفت كردند.)
 آرى، بيشتر آنان ايمان نمى‏آورند.  

·        در این آیه نیز شکوه و شکایت خدا و یا پیامبر اسلام از عدم تمکین بنی اسرائیل به خدا و پیامبر است.
·        در این آیه برای تخریب اعتبار بنی اسرائیل از دیالک تیک عهد و وفا استفاده می شود:
·        بنی اسرائیل با خدا و حضرت موسی عهد می بندند ولی به عهد خود وفا نمی کنند.  

·        دیالک تیک عهد و وفا اما حاکی از چیست و چرا پیامبر از این دیالک تیک بکرات دم می زند؟  

1
و آيا چنين نيست كه هر بار آنها (يهود) پيمانى (با خدا و پيامبر) بستند، جمعى آن را دور افكندند
 (و مخالفت كردند.)
 آرى، بيشتر آنان ايمان نمى‏آورند.  

·        در دیالک تیک عهد و وفا، مناسبات اجتماعی نظامات برده داری و فئودالی میان بردگان و رعایا با اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی تجرید می یابد:
·        برده و رعیت با ارباب عهد می بندد که برای او کار کند و به اندازه بخور ـ نمیر مزد دریافت کند.
·        بدین طریق عهدی منعقد می شود و وفای به عهد منعقده باید صورت گیرد.

·        پیامبر اسلام و یا خدا با تکرار دیالک تیک عهد و وفا از سوئی الهیت آن را مورد تأکید قرار می دهند و از سوی دیگر ضرورت آن را مورد تقدیس قرار می دهند.
·        دیالک تیک عهد و وفا بدین طریق و با این ترفند از سوئی به درجه یک تکلیف مذهبی ارتقا داده می شود و ازسوی دیگر به عنوان یکی از فرامین الهی جا زده می شود.

2
و آيا چنين نيست كه هر بار آنها (يهود) پيمانى (با خدا و پيامبر) بستند، جمعى آن را دور افكندند 
(و مخالفت كردند.)
 آرى، بيشتر آنان ايمان نمى‏آورند.  

·        اینجا شعور وارونه بودن دین آشکار می گردد:
·        دیالک تیک عهد و وفا میان توده زحمتکش و ارباب برده دار و فئودال در آئینه زلال آسمان منعکس می شود و به شکل دیالک تیک عهد و وفا میان بشریت و خدا در می آید.
·        بعد وفای به این عهد کذائی در روز الست با خدا طلب می شود تا بشریت بلحاظ روحی و روانی بدان عادت کند و بعد به وفای به عهد میان خود و اربابان زمینی تن در دهد.

·        یکی از دلایل مزمت مستمر بنی اسرائیل در زمینه عدم وفا به عهد (پیمانشکنی) همین است:
·        به در گفتن برای تفهیم به دیوار.  

3
و آيا چنين نيست كه هر بار آنها (يهود) پيمانى (با خدا و پيامبر) بستند، جمعى آن را دور افكندند
 (و مخالفت كردند.)
 آرى، بيشتر آنان ايمان نمى‏آورند.  

·        دلیل دیگر متهم سازی بنی اسرائیل به پیمانشکنی با خدا و حضرت موسی می تواند سیاسی باشد:
·        پیامبر اسلام می تواند برای جوسازی بر ضد یهودیان از این ترفند استفاده کند:
·        بدین طریق شرایط پسیکولوژیکی در میان مسلمانان برای حمله به اقوام یهودی و چپاول دار و ندارشان و برده کردن آنها آماده می گردد که جنگ خیبر یکی از آنها بوده است.

4
·        دول امپریالیستی دیری است که به همین طریق ملت های خود و جهان را برای تأیید جنگ های غارتگرانه شان خام و خر می کنند.
·        تحت تأثیر تبلیغات مستمر رسانه های امپریالیستی در مدت کوتاهی سران کشورهای دیگر به مثابه ابلیس جا زده می شوند و مورد لعن و نفرین قرار می گیرند و سرنگونی شان به آرزویی عاجل بدل می شود.

5
سوره بقره
آیه (١٠١)   
وَلَمَّا جَاءَهُمْ رَسُولٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِيقٌ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ كِتَابَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ كَأَنَّهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
و هنگامى كه فرستاده‏ اى از سوى خدا به سراغ شان آمد، و با نشانه ‏هايى كه نزد آنها بود مطابقت داشت، جمعى از آنان كه به آنها كتاب (آسمانى) داده شده بود ، كتاب خدا را پشت سر افكندند.
گويى هيچ از آن خبر ندارند!

·        در این آیه به طور غیر مستقیم، عیسی مسیح و پیامبر اسلام در مد نظرند.
·        بنی اسرائیل به تشابهات موجود میان انجیل و تورات از سوئی و میان قرآن و تورات از سوی دیگر اعتنا نمی کنند.
·        حق هم دارند.
·        چون این تشابهات ارزش تعیین کننده ندارند.
·        وجود وجوه تشابه در زمینه قصه های معینی که دلیل بر حقانیت دین جدید نمی شود.
·        به همین دلیل حتی تورات را دور می اندازند و دلایل عینی می طلبند.

6
سوره بقره
آیه (١٠٢)   
وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَىٰ مُلْكِ سُلَيْمَانَ ۖ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَٰكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ ۚ وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَكْفُرْ ۖ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ ۚ وَمَا هُمْ بِضَارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَلَا يَنْفَعُهُمْ ۚ وَلَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلَاقٍ ۚ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ ۚ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
و (يهود) از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مى‏ خواندند پيروى كردند. سليمان هرگز (دست به سحر نيالود و) كافر نشد
ولى شياطين كفر ورزيدند
 و به مردم سحر آموختند.
 و (نيز يهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت‏» و «ماروت‏»، نازل شد پيروى كردند.
 (آن دو، راه سحر كردن را، براى آشنايى با طرز ابطال آن، به مردم ياد مى‏دادند و) به هيچ كس چيزى ياد نمى ‏دادند، مگر اينكه از پيش به او مى‏گفتند:
«ما وسيله آزمايشيم كافر نشو!
(و از اين تعليمات، سوء استفاده نكن!)»
ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مى ‏آموختند كه بتوانند به وسيله آن،
ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند
 ولى هيچ گاه نمى‏ توانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زيان برسانند.
آنها قسمت هايى را فرامى ‏گرفتند كه به آنان زيان مى ‏رسانيد و نفعى نمى ‏داد.
و مسلما مى ‏دانستند هر كسى خريدار اين گونه متاع باشد،
در آخرت بهره ‏اى نخواهد داشت
و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مى‏دانستند!

·        این آیه را باید نخست تجزیه و بعد تحلیل کرد:  

الف
و (يهود) از آنچه شياطين در عصر سليمان بر مردم مى‏ خواندند پيروى كردند.

·        اکنون بنی اسرائیل به پیروی از شیاطین کذائی متهم می شوند.
·        باید منظور پیامبر اسلام از شیاطین را به ترفندی کشف کرد.

·        شیاطین چه می خواندند؟  

ب
سليمان هرگز (دست به سحر نيالود و) كافر نشد
ولى شياطين كفر ورزيدند
 و به مردم سحر آموختند.

·        شیاطین که قاعدتا باید نامرئی باشند، به عنوان معلم مردم جا زده می شوند.
·        به عنوان معلم سحر و جادو.

ت
و (نيز يهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت‏» و «ماروت‏»، نازل شد پيروى كردند.

·        همان بنی اسرائیل که دم به تله نمی دادند و طلاب شیاطین سحر آموز شده بودند، به هاروت و ماروت که از آسمان نازل می شوند، فوری ایمان می آورند.

·        چرا و به چه دلیل؟

پ
(آن دو، راه سحر كردن را، براى آشنايى با طرز ابطال آن، به مردم ياد مى‏دادند و) 
به هيچ كس چيزى ياد نمى ‏دادند، مگر اينكه از پيش به او مى‏گفتند:
«ما وسيله آزمايشيم كافر نشو!
(و از اين تعليمات، سوء استفاده نكن!)»

·        دلیل ایمان به هاروت و ماروت این است که آنها بسان شیاطین کذائی به بنی اسرائیل سحر آموزی می کنند.
·        البته نیت آنان این است که بنی اسرائیل با ساز و برگ سحر به جنگ سحر شیاطین بروند.

·        اکنون عهد دیگری با بنی اسرائیل بسته می شود:
·        آموزش سحر، به شرط عدم سوء استفاده از آن.

·        آموزشی که به دام دیگری شباهت دارد:  

ث
ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مى ‏آموختند كه بتوانند به وسيله آن،
ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند

·        بنی اسرائیل از هاروت و ماروت فوت و فنی را یاد می گیرند تا میان هر زن و شوهری نفاق افکنند.
·        بیچاره بنی اسرائیل.
·        بقیه ماجرا اما شنیدنی تر است:  

ج
ولى هيچ گاه نمى‏ توانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زيان برسانند.

·        بنی اسرائیل برای زیان رساندن به دیگران باید از خدا اجازه بگیرند.
·        در این جمله عملا جمله قبلی نفی می شود.
·        چون پیش شرط نفاق افکنی میان هر زن و شوهر، اراده و اجازه الهی است.
·        این بدان معنی است که اگر بنی اسرائیل زیانی به کسی برسانند، تقصیر خدا ست و نه خود آنها.

·        وقتی گفته می شود که قرآن کریم مکتب بد آموزی است، به همین دلایل است.

ح
آنها قسمت هايى را فرامى ‏گرفتند كه به آنان زيان مى ‏رسانيد و نفعى نمى ‏داد.

·        این دیگر جفنگ به تمام معنی است:
·        بنی اسرائیل که از هاروت و ماروت سحر و جادو می آموختند و میان هر زن شوهر نفاق می افکندند، ولی بدون اجازه خدا نمی توانستند به کسی زیان رسانند، از هاروت و ماروت فقط چیزهائی را یاد می گرفتند که به خود شان زیان آور بودند و نه سود آور.
·        تناقض در تناقض.

·        یا جبرئیل باید مست باشد و یا پیامبر اسلام و یا هر دو که اینهمه تناقض در آیه واحدی دارند.

خ
و مسلما مى ‏دانستند هر كسى خريدار اين گونه متاع باشد،
در آخرت بهره ‏اى نخواهد داشت
و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مى‏دانستند!

·        این آخرین جمله این آیه است و ضمنا آبستن تناقضی دیگر است:
·        بنی اسرائیل، «مسلما می دانستند که خریدار این متاع بودند که در آخرت مفید نخواهد بود. »
·        ولی علیرغم آن، «به دلیل نادانی (اگر می دانستند)، خود را می فروشند.»

·        نور علی نور به همین می گویند:
·        کسانی که مسلما می دانستند، نمی دانستند.
·        کسانی که خریدار متاع زیانبار در آخرت بودند، نه خریدار، بلکه فروشنده بودند.
·        ضمنا نه فروشنده متاعی، بلکه خود فروش بودند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر