۱۳۹۴ آذر ۹, دوشنبه

سیری در جفنگیات عبدالکریم سروش (12)


(حسین حاج فرج دبّاغ)   
 
ویرایش و تحلیل از
شین میم شین

پیشکش به
 پور هرمزان
(۱۳۰۰ ـ ۱۳۶۷) 
سردار سلحشور توده 
افسر توپخانه /  مترجم
 اعدام در  زندان اوین

عبدالکریم سروش
 روحانیون ما واقعا معتقد هستند که اهل سنت به بهشت نمی روند.
(نامسلمانان را که مپرس)
طاعاتی که می ‌کنند همه بر باد است، هیچ کدام را خداوند قبول نمی کند،
چون ولایت ندارند.

امروزه هم در ایران شما اگراعتقاد به ولایت فقیه نداشته باشید
 ( که آقای بازرگان نداشت)
هر چه بکنید و هر چه بگویید بر باد است،
نماز شب بخوانید، انفاق کنید، حج بروید، کتاب بنویسید، مسلمان تربیت کنید، هیچ فایده ندارد و دست شما را نخواهد گرفت

آنچه اصل ومهم است عقیده جزمی شما ست که شمارا خودی وبهشتی می کند
نه انسانیت وکارهای نیک تان.

·        عبدالکریم در این فراز از جفنگ خویش به «انتقاد» از روحانیت شیعه می پردازد و در واقع میان خود و هواداران خود و روحانیت شیعه مرزبندی می کند:

1
روحانیون ما واقعا معتقد هستند که اهل سنت به بهشت نمی روند.

·        این جفنگ عبدالکریم از سطح توسعه فکری بغایت نازل خود او و اعوان و انصارش پرده برمی دارد:

الف
·        عبدالکریم ـ استاد دانش ـ کاه امریکا ـ  به وجود دوئالیسم دنیا و عقبا ایمانی راسخ و خلل ناپذیر دارد.
·        او خیال می کند که رستاخیزی در دنیای دیگر خواهد بود و همه مرده ها دوباره جان خواهند گرفت و از آنها بازخواست به عمل خواهد آمد.
·        تا پس از رسیدن به حساب شان راهی دوزخ و یا جنت شوند.

·        عبدالکریم از این نقطه نظر با اعراب ساده لوح بی سواد 1400 سال قبل، کمترین تفاوتی ندارد.

ب
·        تفاوت و تضاد بینشی عبدالکریم با روحانیت شیعه فقط و فقط این است که بنظر او اهل تسنن هم به بهشت می روند.
·        هنر نزد علامگان است و بس.

·        به دلیل همین فهم و فراست و فکر و فرهنگ بالا ست که امپریالیسم منابر بی بی سی و سی عن عن را در اختیارش قرار داده است تا به ارشاد تمام ارضی بشریت بخت برگشته بپردازد.

2

روحانیون ما واقعا معتقد هستند که اهل سنت به بهشت نمی روند.
(نامسلمانان را که مپرس)

·        تفاوت و تضاد عمیق عبدالکریم با روحانیت شیعه، ضمنا این است که نامسلمانان هم می توانند به بهشت بروند.

·        تا دلت بخواهد لیبرالیسم عبدالکریمیستی.

·        خدای عبدالکریم لیبرالتر از مهندس مهدی بازرگان است و در بهشتش را به روی هفت و نیم میلیارد بشر چارطاق باز کرده و برای هر کدام از آنها هفتاد تا حوری و غلمان هم تدارک دیده است تا زیر دلی از عزا در بیاورند و کیف خر کنند.

·        فقط باید علامه ای پیدا شود و هفت و نیم میلیارد نفر را در 70 ضرب کند تا تعداد حوریان سیه چشم و غلمانان سیه بخت تعیین شود.

3

روحانیون ما واقعا معتقد هستند که اهل سنت به بهشت نمی روند.
(نامسلمانان را که مپرس)

·        با توجه به محاسبه تعداد حوری و غلمان می توان به این نتیجه منطقی رسید که روحانیت شیعه واقع بین تر از عبدالکریم و حواریون هستند.
·        چون پذیرائی از مشتی آخوند غلمان پرست و حوری پرست  از دست هر بسترگستر فانی برمی آید، چه رسد به باری تعالی.  

4
طاعاتی که می ‌کنند همه بر باد است، هیچ کدام را خداوند قبول نمی کند،
چون ولایت ندارند.

·        تنها عیب و ایرادی که روحانیت شیعه به نظر عبدالکریم دارند، این است که آنها به ولی فقیه ایمان دارند و عبدالکریم و مهدی بازرگان ندارند.

·        ولایت اما به چه معنی است؟  

5
ولایت فقیه
نظریه ‌ای در فقه شیعه است که بیانگر نظام سیاسی مشروع
 در دوران غیبت امام معصوم است.
  نظام جمهوری اسلامی ایران بر اساس این نظریه تأسیس شده ‌است.
ولایت محدود فقیه از جمله حق قضاوت، صدور فتوا در مسائل شرعی، اخذ وجوهات شرعی و رسیدگی به امور حسبیه از دیرباز در فقه امامیه مطرح و مورد بحث بوده و در ارتباط نزدیک با نهاد مرجعیت است.

اما در نظریهٔ ولایت سیاسی فقیه
که بیش از همه توسط روح ‌الله خمینی مطرح و تشریح شده،
این ولایت اساس نظم سیاسی دورهٔ غیبت را تشکیل می ‌دهد
و فقها جانشین امام در اجرای سیاست‌ ها و مسائل حکومتی و سایر امور مربوط به امام معصوم (به جز جهاد ابتدایی) محسوب می‌شوند.
در این عقیده،
 فقیه در فضیلت و شخصیّت دینی و اخلاقی و علمی همپای امام معصوم نیست.
چراکه ولی فقیه، جدا از شخصیت حقوقی خویش،
 دارای شخصیت حقیقی نیز است
 که از این نظر با دیگر مردم برابر است.
خصوصیات ولی فقیه و حاکم اسلامی
همانند عدالت، تقوا و پرهیزگاری
 او را از لغزیدن به ورطه استبداد و خود رأیی باز می‌دارد.

·        اکنون از ماهیت نظری لیبرالیسم عبدالکریمیستی پرده برمی افتد:
·        لیبرالیسم عبدالکریمیستی و شاید هم مهدی بازرگانیستی به معنی  بی باوری به ولایت فقیه است.

·        اگر چنین باشد، باید سر گور مهندس مهدی بازرگان چمباتمه زد و بر حال و احوالش زار زار گریست.

·        ما را باش،  خیال می کردیم که طرف شعار برنامه ای بورژوائی آغازین (آزادی ـ برابری ـ برادری)  را بر پرچم نهضت آزادی نگاشته است.

6
امروزه هم در ایران شما اگراعتقاد به ولایت فقیه نداشته باشید
 ( که آقای بازرگان نداشت)
هر چه بکنید و هر چه بگویید بر باد است،
نماز شب بخوانید، انفاق کنید، حج بروید، کتاب بنویسید، مسلمان تربیت کنید، 
هیچ فایده ندارد و دست شما را نخواهد گرفت

·        وامصیبتا!

·        حالا چه باید کرد؟

·        نه، نماز شب مان مقبول می افتد، نه انفاق مان، نه حج مان.
·        نه، بدتر از همه اینها، کتاب نوشتن مان و مسلمان پروری مان.

·        عبدالکریم در این جفنگ، ضمن انتقاد لیبرالیستی از روحانیت شیعه، به معرفی خود و اعوان و انصار خود می پردازد:
·        لیبرال های ایرانی کسانی اند که نماز شب هم می خوانند.
·        حج هم می روند.
·        انفاق هم می کنند.
·        ضمنا علامه اند.
·        چون کتاب هم می نویسند.

·        اما هدف و آماج شان از کتاب نویسی، نه روشنگری، بلکه مسلمان پروری است.

بیا و کشتی ما در شط شراب انداز.
غریو و ولوله در جان شیخ و شاب انداز.

  
·        ما را باش.
·        فکر می کردیم روال و رویه و روند مسلمان پروری شلاق و شکنجه و زندان و دار و تیرباران و توبه و تنبیه است و نه کتاب نویسی.

7

آنچه اصل ومهم است عقیده جزمی شما ست
که شمارا خودی وبهشتی می کند
نه انسانیت وکارهای نیک تان.

·        اکنون مرزبندی عبدالکریم با روحانیت شیعه روشن تر تبیین می یابد:
·        عبدالکریم به جزم ولایت اعتقاد ندارد.

·        در قاموس لیبرالیسم عبدالکریمیستی، اصل و مهم، انسانیت است و کارهای نیک.

·        اما منظور علامه از  واژه های انتزاعی و گل و گشاد «انسانیت» و «کارهای نیک» چیست؟


·        کارهای امپریالیسم یانکی و بانکی مبتنی بر انسانیت اند و جزو کارهای نیک محسوب می شوند؟

·        اگر نه، پس چرا عبدالکریم در منابر بی بی سی و سی عن عن و غیره در این زمینه سکوت کرده است؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر