یدالله
سلطان پور
حکومت
های دیکتاتوری از قدرت کنار زده می شوند
و بدی های شان را برای فرزند خوانده های
شان به جا می گذارند
1
·
در همین جمله حریف ـ قبل از همه ـ جهان
بینی ایدئالیستی او عربده می کشد:
·
چون حریف در این حکم، روح را می
بیند و نه ماده را.
·
شعور را می بیند و نه وجود را.
·
شعور اجتماعی را می بیند و نه وجود
اجتماعی را.
2
·
در همین حکم حریف، ضمنا درک ایدئالیستی
او از جامعه و تاریخ عربده می کشد.
·
حریف و نه فقط حریف از کشف عظیم مارکس
تحت عنوان «درک ماتریالیستی تاریخ» بکلی بی خبر است.
·
به همین دلیل با فرم حکومت جامعه را
ارزیابی می کند.
·
مفاهیم هرکس آئینه جهان بینی او ست.
3
·
در این حکم حریف ضمنا
طرز تفکر (اسلوب بینشی) متافیزیکی او بالاعم و طرز تفکر فرمالیستی او بالاخص عربده
می کشد:
4
حکومت
های دیکتاتوری از قدرت کنار زده می شوند
و بدی های شان را برای فرزند خوانده های
شان به جا می گذارند
·
حریف روبنا را می
بیند و روحش حتی از زیربنا خبر ندارد.
·
حریف فقط می
تواند ببیند که فرمی از دیکتاتوری جای فرم دیگری از آن را گرفته است.
·
به قول عوام
الناس، شاه رفته و شیخ آمده است.
·
دیکتاتوری ساواک
و ارتش و ژاندارمری رفته و دیکتاتوری عبا و قبا و نعلین و یا سپاه و بسیج و لباس
شخصی جای آن را گرفته است.
·
این معنائی جز
پرسه زدن در سطح چیزها و پدیده ها ندارد.
5
·
حتما حریف در حرف
می تواند بگوید که به دیالک تیک فرم و محتوا باور دارد.
·
این ولی مانع آن نمی
شود که در تحلیل چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی طبیعی و اجتماعی به ساز
فرم برقصد و محتوا را به باد فراموشی سپارد.
·
دیری است که
عوامفریبان چپ و راست هم در رسانه های فوندامنتالیستی و امپریالیستی با کله ای
خالی هارت و پورت می کنند و مفاهیمی از
قبیل دموکراسی، آزادی، حقوق بشر، دیکتاتوری و غیره را بطور مکانیکی تکرار می کنند.
·
با همین بینش متافیزیکی
بالاعم و فرمالیستی بالاخص است که میان دیکتاتوری مقاومت خلق و دیکتاتوری طبقه
حاکمه امپریالیستی علامت تساوی گذاشته می شود و لاشخورانه استالین در کنار هیتلر
قرار داده می شود.
·
در بینش
فرمالیستی واقعا هم میان استالین و هیتلر فرق چندانی وجود ندارد:
·
حزب واحد.
·
رهبر واحد.
·
دستگاه دولتی
مشابه.
·
سرکوب مخالفین نظام
·
ایده ئولوژی واحد
·
و خیلی چیزهای
صوری و فرمال مشابه دیگر.
6
حکومت
های دیکتاتوری از قدرت کنار زده می شوند
و بدی های شان را برای فرزند خوانده های
شان به جا می گذارند
·
محبوبیت فرمالیسم
برای لاشخوریسم ملی و بین المللی بی دلیل نیست.
·
با توسل به منطق
ضد منطقی فرمالیسم می توان حتی میان خیر مطلق و شر مطلق علامت تساوی گذاشت.
·
واقعیت اما این
است که فرم واحدی می تواند فرم های متفاوتی و حتی متضادی داشته باشد.
·
دیکتاتوری شاه
فقط بظاهر با دیکتاتوری شیخ یکسان است.
·
فقط بظاهر.
·
دیکتاتوری شاه دیکتاتوری
انقلاب بورژوائی سفید بوده است.
·
دیکتاتوری شیخ
دیکتاتوری ارتجاعی فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی ـ عهد بوقیستی است.
·
کسی که قادر به
درک محتوا و ماهیت متضاد دیکتاتوری ها نباشد، ول معطل است.
·
به همین دلیل دیکتاتوری
را با توجه به محتوا و ماهیت آن می توان به دو دسته تقسیم کرد:
الف
·
دیکتاتوری قوای
انقلاب، مقاومت و پیشرفت
ب
·
دیکتاتوری قوای
ارتجاع، سرکوب و پسرفت.
7
حکومت
های دیکتاتوری از قدرت کنار زده می شوند
و بدی های شان را برای فرزند خوانده های
شان به جا می گذارند
·
حریف چنان وانمود
می کند که انگار «بدی های» ارتجاع فئودالی ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی میراث طبقه
حاکمه انقلاب سفید است.
·
کدام فرزند
خوانده؟
·
ارتجاع فئودالی ـ
روحانی بخشی از طبقه حاکمه ماقبل انقلاب سفید بوده است.
·
انقلاب سفید
مرزبندی جناح متمدن و مدرن بورژوازی از طبقات اجتماعی فئودالی و بنده داری کپک زده
ی عهد عتیق بوده است.
·
ما در این جور
موارد نه با رابطه پدر و فرزند، بلکه با رابطه انقلاب و ارتجاع سر و کار داریم.
·
«بدی های» ارتجاع حاکم بدی های
سنتی و طبقاتی خاص آن است و نه میراث دیکتاتوری انقلاب سفید.
·
اعضای طبقه حاکمه
انقلاب سفید با این اجامر و اوباش ارتجاعی و قرون وسطائی اصلا قابل مقایسه نیستند.
·
سران ارتجاع فئودالی
ـ روحانی ـ فوندامنتالیستی با هیتلر و پینوچه و بن لادن و بوش و یلسین و پوتین و
لاشخورهای دیگر قابل مقایسه اند.
8
روبنا
و زیر بنا
اصلی که شما مطرح می کنید در ایران
معنی وارونه دارند
برای
مردم ما اسلام و
دین زیر بنا ست
·
به این می گویند:
·
شق القمر نظری!
·
بر ما چه رفته
است که به این روز افتاده ایم؟
·
حریف اصلا نمی
داند که روبنا و زیربنا منشاء عینی و واقعی دارند.
·
درست به همان سان
که درخت و رخت منشاء عینی و واقعی دارند.
·
منشاء عینی و
واقعی مفهوم درخت، میلیون ها درخت مختلف از سرو تا سپیدار است.
·
و منشاء عینی و
واقعی رخت، میلیون ها رخت از پیراهن تا پیژامه است.
9
روبنا
و زیر بنا
اصلی که شما
مطرح می کنید در ایران معنی وارونه دارند
برای
مردم ما اسلام و
دین زیر بنا ست
·
حریف به همین
دلیل، فکر می کند که روبنای ایده ئولوژیکی و زیربنای اقتصادی چیزهای دلبخواهی و سوبژکتیو
هستند.
·
اگر ملتی خر باشد،
در چشم به هم زدنی جای زیربنای اقتصادی با روبنای ایده ئولوژیکی عوض می شود.
·
خریت و خرافه آنگاه
به مثابه زیربنای اقتصادی تصور و تصویر می شوند.
·
در این صورت
توضیح پدیده های اجتماعی نیز بر اساس خریت و خرافه صورت می گیرد.
·
حریفی بحق می گفت:
·
هنر عیرانی جماعت
از هر طبقه و قشر اجتماعی ریختن آبروی ایران و ایرانی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر