۱۳۹۳ دی ۹, سه‌شنبه

جهان و جهان بینی سیاوش کسرائی (1)



سیاوش کسرائی
 (1305 ـ 1374) 
(اصفهان ـ وین)
لیسانس حقوق و علوم سیاسی
کارمند وزارت بهداری
اسامی مستعار
کولی، شبان، بزرگ امید، رشید خلقی و فرهاد رهآورد
  از شاگردان نیما و وفادار به نیما


ضمن آنکه سالیان دراز در حزب تودهٔ ایران فعالیت داشت 
و حتی بعد از دستگیری رهبران حزب تودهٔ ایران در دههٔ شصت 
به عضویت در کمیتهٔ مرکزی این حزب انتخاب شد
گفته میشود در جریان یکی از دستگیری‌هایش 
(در زمان حکومت جمهوری اسلامی ایران) 
وقتی از او خواسته شد خود را معرفی کند خود را اینچنین معرفی کرد:
«سیاووش کسرایی، شاعر حزب تودهٔ ایران»

بسیار زود به همراه خانواده اش به پایتخت آمد
او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیت‌های ادبی و سرودن شعر، عمری را به تکاپوهای سیاسی (حزب توده ایران) گذراند


اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگی اش را
 ابتدا در کابل و سپس در مسکو بسر برد
وی سال‌های پایانی عمر خویش را دور از کشور خود 
و در تبعید در اتریش و شوروی گذراند
وی در سال ۱۳۷۴ به دلیل بیماری قلبی در وین،
 پایتخت اتریش 
در سن ۶۹ سالگی بر اثر بیماری ذات الریه زندگی را بدرود گفت 
و در گورستان مرکزی وین (بخش هنرمندان) به خاک سپرده شد

مراسمی ختمی که در یکی از مساجد تهران برایش برقرار بود 
توسط افراد انصار و لباس شخصی‌ها برهم زده شد
در میان اشعار وی شعر آرش کمانگیر از لحاظ اجتماعی و به سبک حماسه سرایی 
و شعر غزل برای درخت از لحاظ سبک و محتوا درخشش خاصی دارند
آثار:
آوا
آرش کمانگیر
خون سیاوش ( به همراه با آرش کمانگیر)
سنگ و شبنم
با دماوند خاموش
خانگی
به سرخی آتش، به طعم دود
از قرق تا خروسخوان
آمریکا! آمریکا!
چهل‌ کلی
تراشه‌های تبر
پیوند
هدیه برای خاک
ستارگان سپیده دم
مهره سرخ
از خون سیاوش
هوای آفتاب
در هوای مرغ آمین
منتخب سیزده دفتر شعر
واپسین سروده‌ها

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر