۱۳۹۳ دی ۶, شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (236)


پروفسور دکتر هانس یورگ سندکولر
فصل هفتم
ماتریالیسم 
برگردان شین میم شین

بخش دوم
فونکسیون معرفتی و اجتماعی مفهوم ماتریالیسم
 در جامعه بورژوائی 
 ادامه

26

·        ایدئالیسم که نسبت به ماتریالیسم واکنش نشان می دهد، خصلت بالنده ی دیالک تیکی ـ ایدئالیستی ماقبل مارکسیستی خود را از دست می دهد و فرم ایراسیونالیسم (خردستیزی) به خود می گیرد.

27
·        ماتریالیسم علم الاشیاء (علوم طبیعی) تشکیل شونده در سال های 40 قرن نوزدهم وجود خود را ـ نه کمتر از ماتریالیسم تاریخی ـ مدیون مسئله زار (شرایط فکری) اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ایده ئولوژیکی جامعه بورژوائی بوده است.

28
·        ماتریالیسم علم الاشیاء (علوم طبیعی) اما برخلاف برنامه علمی و فلسفی در چارچوب جنبش کارگری، عمدا غیر انقلابی می ماند.
·        این ماتریالیسم با شرایط ناشی از انقلاب صنعتی، ذلت پرولتاریا و احساس خطر از ظرفیت انقلابی پرولتاریا بطور یکجانبه برخورد می کند و شعار «حل معضلات اجتماعی» (در چارچوب سیستم حاکم) را مطرح می سازد.

29
·        ماتریالیسم علم الاشیاء (علوم طبیعی) از تحلیل عام (فلسفی) جامعه بورژوائی و شیوه تولید سرمایه داری سر باز می زند،  تعریف ضد فلسفی از خود عرضه می دارد و با چسبیدن به علوم طبیعی، بلحاظ اسلوبی به سطح نفی گشته ی ماتریالیسم فلسفه کلاسیک بورژوائی   سقوط می کند:

الف
·        ماتریالیسم علم الاشیاء (علوم طبیعی) نسبت به روندهای اجتماعی نه فقط با ساز و برگ تحلیلی (فیزیکی، شیمیائی، فیزیولوژیکی) و درمانی (پزشکی) علوم دقیقه واکنش نشان می دهد، بلکه علاوه بر آن، روندهای اجتماعی را به مثابه روندهای طبیعی تعریف و قلمداد می کند.

ب
·        ماتریالیسم علم الاشیاء (علوم طبیعی) فونکسیون اجتماعی علوم طبیعی را تحت شرایط کاپیتالیستی بندرت موضوع بازتاب قرار می دهد.

ت
·        ماتریالیسم علم الاشیاء (علوم طبیعی) همان رئالیسم است:
·        تلاش هومانیستی غیرقابل انکار آن، در رفرم «ذلت کاپیتالیسم» خلاصه می شود، بدون آنکه ضرورت سیستمی آن شناخته شود.

پ
·        ماتریالیسم علم الاشیاء (علوم طبیعی) در مغایرت با اوپتیمیسم (خوش بینی) معرفتی ماتریالیسم کلاسیک، قابل شناخت بودن قوانین توسعه طبیعت، جامعه و خود روند شناخت را مورد تردید قرار می دهد.

30
·        هم در چارچوب ماتریالیسم علم الاشیاء (علوم طبیعی) و هم در جریانات ضد ماتریالیستی فلسفه غیر مارکسیستی طرفدار کانت و مؤید ایدئال معرفتی علوم طبیعی، علاقه تئوری شناختِ مجددا مسلط، معطوف تعیین «حد و مرز برای شناخت» می شود.

31
·        بدین طریق، اثبات سوسیالیستی ـ علمی (اثبات مبتنی بر سوسیالیسم علمی) قابل شناخت و قابل پیش بینی قوانین توسعه به مثابه «فلسفه» و یا متافیزیک نوین مردود شناخته می شود.

32
·        نفوذ جریانات علمی ـ طبیعی ـ پوزیتیویستی و جریانات فلسفی ـ ایدئالیستی به جنبش کارگری، ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی را از سال های 60 قرن نوزدهم در مقابل رویزیونیسم قرار می دهد که نخست بلحاظ نظری واجد اهمیت بوده است.

·        دلایل این نفوذ به شرح زیر بوده اند:

الف
·        دلیل اول آن، نقشی بود که روشنفکریت در جنبش کارگری داشت.

ب
·        دلیل دوم آن، وجود منافع مشترک میان روشنفکریت و پرولتاریا بود.  

ت
·        دلیل سوم آن، وحدت روشنفکریت خرده بورژوائی با پرولتاریا بود.  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر