۱۳۹۳ دی ۶, شنبه

سیری در گلستان سعدی (163)


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهاردهم
(گلستان با ب اول، ص  34 ـ 38) 
تحلیلی از شین میم شین

 دوست مشمار آن، که در نعمت زند
لاف یاری و برادرخواندگی

دوست آن دانم، که گیرد دست دوست
در پریشانحالی و درماندگی.

·        معنی تحت اللفظی:
·        کسی را که در ایام آسایش و بی نیازی لاف دوستی و برادری بزند، نباید دوست محسوب داشت.
·        دوست کسی است که در ایام گرفتاری و بیچارگی به یاری شتابد.

1
·        این همان پراگماتیسم است که در قالب جملات دیگری ابراز می شود.
·        معیار دوستی در سودمندی انسان ها نسبت به یکدیگر در ایام سختی دانسته می شود.

2
·        آنچه نمی تواند مورد انکار قرار گیرد، اولا این است که نزدیک ترین کس به هر کس خویشتن او ست.
·        طبیعی است که وقتی کسی تحت تعقیب طبقه حاکمه قرار دارد، در حتی از سوی بهترین دوستان به رویش بسته شود.
·        چون حمایت از او می تواند برای خود و اعضای خانواده دوستان بسیار گران تمام شود.

3
·        ثانیا این حقیقت امر است که کسی حاضر به دادن دادی، بدون دریافت ستدی نخواهد بود.

4
·        حتی اگر کسی در پریشانحالی و درماندگی به دستگیری از کسی برخیزد، انتظار پس گرفتن داده خویش را در فرصتی دیگر خواهد داشت و اگر پس نگیرد، حتی می تواند به دشمنی خونخوار بدل شود.

5
·        انسان ها را از اسارت قوانین سرپیچی ناپذیر عینی اجتماعی مثلا قانون دیالک تیکی داد و ستد گریزی نیست، قاعده همین است و باقی استثناء است.
·        دوستی انتزاعی و بی شیله ـ پیله وجود ندارد

6
دیدم که متغیر می شود و نصیحت
 ـ به غرض  ـ
می شنود.

·        معنی تحت اللفظی:
·        دیدم که عصبانی شده و فکر می کند که من بدخواه او هستم.

7
·        مسئله اینجا این است که سعدی استراتژیک می اندیشد و از این رو نمی تواند و نمی خواهد راه حل لحظه ای ارائه دهد.
·        رفیق او اما در شرایط زیست دشواری بسر می برد و در پی نجات حتی موقتی خویش از مخمصه است.

8
·        تفکر استراتژیک بخش لاینفک تفکر فلسفی و ریشه ای (رادیکال)  سعدی را تشکیل می دهد.
·        سعدی حکیمی عام اندیش است.
·        او نمی تواند به عاقبت کارها نیندیشد و رهنمود و اندرز سطحی و لحظه ای به این و آن بدهد.

9
·        پشت سرهر حکم سعدی تفکری ژرف نشسته است، تفکری آزموده در کوره پراتیک زندگی.

10
·        سعدی متفکری از سر تا پا حرفه ای است.
·        تفکر مفهومی کسب و کار اصلی سعدی است.

11
·        دیالک تیک در دستان سعدی مثل موم است.
·        سعدی دیالک تیک را می زید.
·        کسی دیالک تیک را به سعدی یاد نداده است.
·        دیالک تیک عینی هستی کشف شخصی سعدی است.

12
·        دیالک تیک عینی بطور جبری و خودپو در آئینه شفاف ضمیر سعدی منعکس می شود و سعدی احتمالا بی آنکه خود ملتفت باشد، آن را در قالب زیبای کلام می ریزد و برای فهم و تفهیم و توضیح احکام خود به خدمت می گیرد.

13
·        صحبت از درستی و یا نادرستی افکار و احکام سعدی نیست.
·        صحت و سقم افکار انسان ها به عوامل عینی و ذهنی، تاریخی و طبقاتی بیشماری  وابسته است.

14
·        صحبت از طرز تفکر سعدی است که مثل خورشیدی از اعماق قرون وسطی سر می زند و هنوز هم، همچنان در افق شرق ظلمتزده می درخشد، بی آنکه کسی از انوار شفابخش آن باخبر و بهره ور باشد.

15
·        سعدی بالاخره متوجه سوء تفاهم رفیق دردمند خویش می شود.

16
نزدیک صاحبدیوان
(لقب شمس الدین جوینی، وزیر هلاکوخان در سال 683 هجری که به امر ارغون خان ـ پادشاه مغول ـ کشته می شود)
رفتم، به سابقه معرفتی (آشنای، شناخت) که در میان ما بود
و صورت حالش بیان کردم و اهلیت (صلاحیت)  و استحقاقش (شایستگی اش) بگفتم، تا به کاری مختصرش نصب کردند.
چندی بر این بر آمد، لطف طبعش بدیدند و حسن تدبیرش را بپسندیدند و کارش از آن در گذشت و به مرتبتی والاتر از آن ممکن شد.
همچنین نجم (ستاره)  سعادتش در ترقی بود، تا به اوج ارادت برسید
و مقرب حضرت سلطان و مشار الیه (مرجعی در امور دولتی)
و معتمد علیه (مورد اعتماد در امور دولتی) گشت.

·        با دقت در این طرز تبیین سعدی، می توان فخر پنهانی او را به «معرفت» و آشنائی با سردمداران کشور و نخوت طبقاتی او را نسبت به روشنفکران طبقات زحمتکش دریافت.

·        سعدی می تواند همه چیز را به  حریر بلاغت از دیده ها پنهان کند، جز وابستگی طبقاتی خود را.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر