۱۳۹۳ آذر ۲۹, شنبه

سیری در نقل قولی از لئون تروتسکی (2)


سرچشمه:
صفحه فیسبوک
علی فولادین 
تروتسکی
«اخلاق آنها و اخلاق ما»
مسعود بهبودی

9
·        کاربست عملی عرف ها و عادت ها، مثل هر کاربست دیگر ـ از همان آغاز ـ فقط بطور اوبژکتیف (عینی)، یعنی بنا بر ضروریات زندگی الزامی نمی شود، بلکه همیشه در عین حال، نشانه و نمودار شعور عملی بیواسطه و بی تمایز معین طایفه و همبود است.
·        اما پایه و اساس و نیروی محرکه پیدایش، توسعه، دوام و قوام عرف و عادت، آداب و رسوم، نه در شعور، بلکه بیشتر در حوایج اوبژکتیف تولید، توزیع و حیات اجتماعی (همزیستی در همبود) بطور کلی است.

10
·        اینجا، یعنی درسیستم مناسبات اجتماعی مادی، در روابط مبتی بر وابستگی انسان ها و در نیازمندی آنها به یکدیگر است که اتوس و یا اخلاق منشاء خود را دارد.
·        در خارج از این پیوند نمی توان به درک آن نایل آمد.

11
·        اتمیولوژی واژه «اتوس» ما را به این مبداء اخلاق باز می گرداند و همزمان، توسعه آن را از نازل به عالی منعکس می کند.
·        و بدین طریق، تز ماتریالیستی ـ تاریخی عام را مورد تأیید قرار می دهد.

12
·        بنا بر تز ماتریالیستی ـ تاریخی (تز معروف به درک ماتریالیستی تاریخ) نحوه و نوع همجائی (سکونت جمعی)، همزیستی و همکاری معین تاریخا و اجتماعا مشروط انسان ها، بنا بر شیوه زیست معین انسان ها ـ بطور قانونمند و بالضروره ـ شیوه های رفتار، عرف و عادت، اخلاق، آداب و رسوم معین و سرانجام نگرش های اخلاقی، عواطف و احساسات، قواعد و هنجارهای معینی را به دنبال می آورد که آنها هم بعد به نوبه خود بر حیات اجتماعی انسان ها فعالانه تأثیر می گذارند.

13
·        در جامعه اشتراکی اولیه بر پایه مالکیت اجتماعی، کرد و کار تولیدی و زندگی جمعی در خانواده، طایفه و بالاخره در قبیله، کلیه اعضای هر گروه اجتماعی بوسیله موازین اخلاقی و هنجارها با یکدیگر پیوند دارند و مکلف به رعایت آنها هستند.

14
·        واژه یونانی «اتنوس» (به معنی جنسیت، طایفه و قبیله) ضمنا با واژه «اتوس» (به معنی اخلاق و عرف و عادت) پیوند اتمیولوژیکی دارد.

15
·        اخلاق مسلط و حاکم، اخلاق طایفه و یا قبیله واحدی است و شعور اخلاقی افراد منفرد ـ ماهیتا ـ با شعور اجتماعی، شعور طایفه ای و یا شعور قبیله ای یکسان است.

16
·        با انحلال شیوه زندگی وحدتمند جامعه اشتراکی اولیه، این مسئله بطور بنیادی تغییر می یابد و اخلاق و موازین اخلاقی واحد جامعه اشتراکی اولیه نیز منحل می شوند.

17
·        پیدایش مالکیت خصوصی و جامعه طبقاتی آنتاگونیستی، تقسیم کار جسمی و فکری، تمایز اجتماعی میان انسان ها، پیدایش تضاد میان فرد و جامعه بر مبنای آنتاگونیسم طبقاتی میان برده داران و برده ها، استثمارگران و استثمار شوندگان، صاحبان امتیازات و بی حقوقان، سخن کوتاه، پیدایش و توسعه شیوه تولیدی و شیوه زیست کیفیتا جدید انسان ها، یعنی تشکیل نظام برده داری ـ بطور قانونمند و اجتناب ناپذیر ـ به تغییر عمیق و پیدایش تضاد در روابط اخلاقی و نگرش های اخلاقی انسان ها منجر می شود.

18
·        اما بعد از اینکه اتوس به مسئله عملی جدی حیات اجتماعی بدل می شود، می بایستی ـ دیر یا زود ـ به مسئله ای برای شعور اجتماعی و تفکر انسان ها بدل شود.

19
·        قدیمی ترین آثار هنری ـ ادبی بشریت حاکی از آنند که ایدئولوگ های جامعه برده داری جهان باستان، خیلی زود به طرح و حل مسائل ایدئولوژیکی پرداخته اند.

20
·        چه در اشعار گیلگمش بابل، آثار ادبی مصر باستان از جمله «ترانه چنگزن»، «گفتگوی میانه روی (معتدلی) با روح خویش»، چه در الواح قانون هامورابی و حضرت موسی، چه در قدیمی ترین وداهای هند و یا در اشعار هومر و هزیود، در همه این آثار متعلق به مراحل آغازین جامعه برده داری می توان نشانه های بیشماری را مبنی بر فعلیت و اهمیت مسائل اخلاقی، اجتماعی  و بویژه سیاسی مشاهده کرد که با تشکیل تضادهای طبقاتی در دستور روز قرار می گیرند.

21
·        دیری قبل از آنکه اخلاق به موضوع خاص بررسی فلسفی بدل شود، حتی دیری قبل از اینکه فلسفه بطور کلی بوجود آید، مسائل متنوع اخلاقی در زندگی و تفکر انسان ها جا و مقام استواری داشته اند.

·        اما چرا؟

·        دلیل تعیین کننده برای این مسئله را باید در تفاوت جدی میان اخلاق و فرم های دیگر شعور اجتماعی جست.

20
·        اخلاق در کلیه مراحل توسعه اش، برخلاف فرم های دیگر شعور اجتماعی که فقط عرصه خاص و منفردی از هستی اجتماعی را منعکس می کنند، از همان آغاز عرصه های زیر را منعکس کرده است:

الف
·        اخلاق در کلیه مراحل توسعه اش،  همه جوانب و روابط اجتماعی را  در نظر داشته است.

ب
·        اخلاق در کلیه مراحل توسعه اش، همه کرد و کار انسان ها را در نظر داشته است.

ت
·        اخلاق در کلیه مراحل توسعه اش، خصوصی ترین، شخصی ترین و محرمانه ترین روابط انسان ها را در نظر داشته است.

پ
·        اخلاق در کلیه مراحل توسعه اش، خود انسان ها را بمثابه فرد، شخصیت، خصلت در نظر داشته است.

ث
·        اخلاق در کلیه مراحل توسعه اش، کاراکتر فردی هر فرد انسانی را در نظر داشته است.

ج
·        اخلاق در کلیه مراحل توسعه اش، مجموعه موضعگیری و رفتار هر فرد نسبت به زندگی را در نظر داشته است.

21
·        از این خودویژگی و اهمیت اخلاق در حیات جامعه و در زندگی تک تک انسان ها می توان به این مسئله پاسخ داد که چرا در تمامت تاریخ جامعه طبقاتی، نه فقط نمایندگان ایدئولوژی های معین، مثلا روحانیان و یا فلاسفه، بلکه همه ایدئولوگ های طبقات دارا کم و بیش به مسائل اخلاقی پرداخته اند.

22
·        به عنوان مثال، شعر، قصه و یا ادبیات سیاسی هر زمان، با اشاره به معضلات و تضادهای اخلاقی اقشار اجتماعی معین و یا افراد انسانی معین این زمان ـ قاعدتا ـ تصویری مشخص تر و دقیق تر ارائه می دهند، تا اتیک فلسفی و یا مذهبی.

·        چرا؟

·        برای اینکه اتیک فلسفی از همان آغاز خود را موظف می داند که نه به توضیح مسائل اخلاقی روزمره در اینجا و اکنون، بلکه بیشتر به توضیح مسائل زیر بپردازد:

الف
·        به توضیح اصول عام اخلاق می پردازد.

ب
·        به توضیح ماهیت اخلاق می پردازد.  

ت
·        به توضیح   فرم های مهم اخلاق می پردازد.  

پ
·        به توضیح قوانین توسعه درونی اخلاق می پردازد.   

ث
·        به توضیح اهمیت اساسی اخلاق می پردازد.   

ج
·        به توضیح اهمیت اخلاق برای حیات جامعه و زندگی تک تک افراد انسانی می پردازد.  

·        مراجعه کنید به اخلاق (اتیک)، اتیک (اخلاق) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر