۱۳۹۳ آذر ۲۸, جمعه

سیری در نقل قولی از لئون تروتسکی (1)


لئون داویدوویچ تروتسکی
نقلابی بلشویک و متفکر مارکسیست اهل روسیه بود.
در اوایل تشکیل اتحاد شوروی، تروتسکی که چهره‌ای تأثیرگذار و بانفوذ به حساب می ‌آمد به عنوان کمیسر خلق برای روابط خارجی انتخاب شد.
پس از آن ارتش سرخ شوروی را بنیان گذاشته و خود به فرماندهی آن درآمد.
وی همچنین یکی از اولین اعضای دفتر سیاسی بود.
به‌ خاطر کشمکش ‌هایی که در دههٔ ۱۹۲۰ میان تروتسکی و استالین،
بر سر قدرت و نحوه اداره حکومت، وجود داشت،
تروتسکی از حزب کمونیست روسیه اخراج و از اتحاد شوروی تبعید شد.
او در ۱۹۴۰ در مکزیک توسط عاملان اتحاد شوروی به قتل رسید.
ایده‌ های تروتسکی تشکیل‌ دهندهٔ پایه و اساس تئوری تروتسکیسم است.

سرچشمه:
صفحه فیسبوک
علی فولادین  
مسعود بهبودی

تروتسکی
«اخلاق آنها و اخلاق ما»
  
ما به اين سبب خود را ماترياليست ديالک تيک می خوانيم که
ريشه های آن نه در آسمان و نه در اعماق آزادی اراده های ما،
بلکه در واقعيت عينی، در طبيعت نهفته است.
 آگاهی از ناآگاهی می بالد،
روان شناسی از فيزيولوژی،
جهان ارگانيک از غيرارگانيک،
منظومه ی شمسی نبولا (توده ی ابرهای سحابی)

در تمامی فراز و نشيب اين تحول،
تغييرات کمی به تغييرات کيفی بدل می شوند.
انديشه ی ما از جمله تفکر ديالک تيکی
تنها يک شکل از ماده ی متغيير است.
 در چنين سيستمی نه جايی برای خدا و نه اهريمن و نه جاودانگی روح
و نه ميزان های ابدی قانون و اخلاقيات وجود دارد.
 ديالک تيک انديشه در نهايت واجد خصلتی ماترياليستی است.
 
پایان

·        ما از لئون تروتسکی هم هنوز مطلبی نخوانده ایم.
·        تأمل بر روی این نقل قول شاید سبب خیر شود تا ضمن آشنائی با افکار لئون تروتسکی، نظرات خود را نیز به محک سنجش این و آن بزنیم.

1
اخلاق آنها و اخلاق ما

·        اخلاق عنوان این نوشته است.
·        منظور از «ما»  احتمالا اعضای حزب بلشویک روسیه و یا طبقه کارگر بطور کلی بوده است.
·        منظور از «آنها» را باید در روند تحلیل این فراز از نوشته پدرمان کشف کنیم.

2
·        منظور از اخلاق چیست؟

·        اتیک  و یا اخلاق بطور کلی عبارت است از آموزش و یا علم عادات و موازین اخلاقی.
·        اتیک بخشی از فلسفه است که موضوعش شعور اخلاقی و رفتار منطبق با موازین اخلاقی است.

3
·        مثلا واژه یونانی «سین ـ اتس» خویشاوند با اتیک به معانی زیر است:

الف
·        به معنی همبائی و همزیستی است.  

ب
·        به معنی معتاد (عادت کرده) به همدیگر است.

ت
·        به معنی قابل اعتماد بودن به همدیگر است. 

پ
·        به معنی آشنا (و همچنین خویشاوند) بودن با همدیگر است.

ث
·        به معنی از طریق عادات زیست و نوع زیست در پیوند با همدیگر بودن است.

4
·        واژه یونانی «سین ـ اتیا»ی خویشاوند با اتیک به معنای زیر بوده است:

الف
·        به معنی سکونت در جوار همدیگر بوده است.

ب
·        به معنی همزیستی بوده است.

ت
·        به معنی رفتار دوستانه با همدیگر بوده است.

پ
·        به معنی  همبائی و خویشاوندی انسان ها بوده است.

ث
·        به معنی عادت کردن بوده است.

ج
·        به معنی آداب و رسوم بوده است.

ح
·        به معنی عارف بوده است.

خ
·        به معنی تمرین بوده است.

5
·        در زبان کنونی، پیوند اتمیولوژیکی میان واژه های «سکونت» و «عرف و یا عادت»، «عادت مندی و یا عرفمندی» و یا «طایفه» و «اخلاقمندی» از بین رفته است.

6
·        این پیوند اما نه تنها در زبان یونانی، بلکه همچنین در زبان آلمانی نیز دیده می شود:

الف
·        در زبان آلمانی متعالی قدیم و متوسط کنونی میان واژه «سکونت» و «عادت» (وونن و گوونن)  فرقی وجود ندارد.

ب
·        واژه «سکونت» نیز برعکس، به معنی «بودن، پرستاری کردن، عادت کردن» نیز است.

ت
·        «عادت» اینجا با «سکونت»، یعنی با زندگی مبتنی بر همبائی انسان ها در پیوند بیواسطه قرار دارد.

پ
·        برای مدت مدیدی «عادت» و یا «سکونت»  و «تمرین» (ئوبونگ)  و یا «تجربه و دانش عملی» به معنی واحدی بکار می رفتند.

ث
·        «تمرین» معنائی جز کاربست عملی عادات، معارف، آداب و رسوم، رفتار و غیره که از حوایج اوبژکتیف تولید و سکونت جمعی و همزیستی ناشی می شوند، ندارد.

ج
·        بعدها «تمرین» به مثابه جنبه و نمود خاص هستی و بود اجتماعی احساس شد و میان آن و «عادت» و یا «سکونت» تفاوت گذاشته شد و بعد اهمیت خودویژه آن برای حیات بشری شناخته شد و بنوبه خود بمثابه مبداء و شاقولی (ملاک و معیاری) برای وضع (آگاهانه) قواعد و هنجارهای رفتار اجتماعی مطلوب بکار گرفته شد.

7
·        عرف و عادت، اتوس و یا اخلاق در مراحل آغازین تاریخ بشری عمدتا در شیوه رفتار مبتنی بر عادات، منطبق با عرف و عادت، یعنی شیوه رفتار عملی انسان ها نسبت به یکدیگر خلاصه می شد، که قبل از همه مدیون حوایج اوبژکتیف تولید و حیات اجتماعی اند، تا نیاز درونی سوبژکتیف افراد انسانی.

8
·        این نیاز درونی، این شعور اخلاقی سوبژکتیف ـ همانطور که افلاطون و ارسطو هم بدان اشاره کرده اند ـ بطور تدریجی، از طریق «عادت»، «تمرین» و تربیت تشکیل می شود، یعنی بر مبنای کاربست عملی معارف، آداب و رسوم و تحت تأثیر تربیت بیواسطه اعضای منفرد کلکتیف، طایفه و قوم تشکیل می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر