۱۳۹۳ دی ۲, سه‌شنبه

شعر نیما یوشیج در آئینه سیاوش کسرائی (43)


نیمایوشیج (1274 ـ 1338)
تحلیل واره ای از
گاف سنگزاد

حکم یازدهم
منی که همه دارائی اش چراغی و پنجره ای و دلی و خیال عشق تلخی است.

·        سیاوش در این حکم، از حقیقت امر دیگری پرده برمی دارد:
·        از دار و ندار من نیما به مثابه شاعر و در واقع از دار و ندار پاسداران بی توقع نور!

1
·        سیاوش از سوئی دیالک تیک ثروت مادی و ثروت معنوی را به شکل دیالک تیک چراغ و پنجره و دیالک تیک دل و خیال عشق تلخ بسط و تعمیم می دهد و از سوی دیگر دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک چراغ و پنجره و دل و عشق و شب ستیزی.

2
·        من نیما تامت دار و ندار مادی و معنوی خود را به تسلیحات  ستیز بر ضد ظلمت بدل کرده است:
·        این به معنی وقف مطلق خویش به امر رهایش اجتماعی است.

3
·        چنین پدیده هائی حتی در مقیاس جهانی بندرت به چشم می خورند.

4
·        ملت ایران اگر نان ندارد، بخورد، در عوض صف طویلی از پهلوانان اساطیری بی نظیر و بی همتا دارد:
·        پهلوانان عاشق رهایش اجتماعی از سر تا پا.

5
·        سنتی دیرین و دیرنده که اندیشیدن حتی بدان تار و پود روان آدمی را از ریشه منقلب می کند.

6
 
·        وصیت نامه های پهلوانان رهایش اجتماعی از سرهنگ کبیری تا سرداران فروتن دیگر، در آستانه اعدام بر صحت بی چون و چرای همین گزارش سیاوش دلالت دارند:
·        چراغی، پنجره ای، دلی و خیال عشق تلخی!
·        همین و بس!
·        بشردوستان ژنده پوش از سر تا پا از این قرارند.
·        دلاورانی نیمه خدا ـ نیمه انسان!
·        از تبار پرومته ـ آورنده آتش، آموزگار دانش، معالج امراض و مقهور قهر خدایان ستمگر، مسمارکوب صخره ها، با سینه ای فراخگشوده بسان سفره ای برای پرندگان تیزمنقار سینه در و جگرخوار!

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر