۱۳۹۳ آذر ۳۰, یکشنبه

سیری در گلستان سعدی (159)


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهاردهم
(گلستان با ب اول، ص  34 ـ 38) 
تحلیلی از شین میم شین
  
(خلیل خطیب رهبر: دیوان غزلیات سعدی مقدمه ص 41) 
به سرو گفت کسی:
«میوه ای نمی آری»
جواب داد که آزادگان تهیدست اند.

·        معنی تحت اللفظی:
·        کسی از سرو دلیل بی ثمر بودنش را سؤال کرد.
·        سرو دلیل بی ثمر بودن خود را آزادگی خویش دانست.

·        سعدی در این بیت با تیر واحدی چندین نشان تئوریکی ـ ایده ئولوژیکی می زند:

1
·        او اولا جامعه بشری را به دو طبقه آزاده (خودمختار) و بنده (وابسته) تقسیم بندی می کند.
·        خواننده خواه و ناخواه پس از «از آن خود کردن» ایده ئولوژی و تئوری بسته بندی شده در این بیت سعدی، به این نتیجه می رسد که اعضای طبقه حاکمه (آزادگان) باید بی ثمر و مفتخور و انگل باشند. 
  
2
اثری از حسین رزاقی
به سرو گفت کسی:
«میوه ای نمی آری»
جواب داد که آزادگان تهیدست اند.

·        خواننده ضمنا به این نتیجه می رسد که تقسیم جامعه به مولد و انگل (توده و طبقه حاکمه)، بسان تقسیم طبیعت به درختان سرو گونه و درختان میوه، امری طبیعی، ازلی، ابدی و خداخواسته است.
·        محتوای این بیت سعدی، چیزی جز موعظه کنسرواتیسم (موعظه حفظ وضع موجود) نیست.
·        کسب و کار حافظ هم همین است.

3
·        محتوای این بیت سعدی، ضمنا توجیه گدائی و دریوزگی است.
·        حافظ هم در همین خط تئوریکی ـ ایده ئولوژیکی سعدی خواهد راند.
·        بدین طریق، تهیدستی، قناعت، رضایت و گدائی به عنوان معیار سربلندی جا زده می شوند.
·        این رسم و روال زیست ذلت بار، در حقیقت آلترناتیوی بر قیام و شورش و طغیان و انقلاب دهقانی است.
·        سعدی در این بیت، تهیدستی را به معیار آزادگی بدل می کند و آن را برای عوامفریبی، تخدیر و تسکین توده ها مورد استفاده قرار می دهد. 
·        تناقض منطقی فلسفه اجتماعی سعدی همین جا نیز آشکار می گردد:
·        چون در آزادگی اعضای طبقه حاکمه تردید نیست.
·        ولی در توانگری آنها نیز به همین سان.
·        در نتیجه، ادعای اینکه تهیدستگی، معیار آزادگی است، جفنگی بیش نمی تواند باشد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر