۱۳۹۳ مرداد ۱۶, پنجشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (141)


فصل پنجم
 ایدئالیسم
پروفسور دکتر اندراس گدو
برگردان شین میم شین
قسمت هشتم
انتقام از واقعیت
انتقاد از فرهنگ به مثابه انتقاد از فلسفه
تکمیل گسست از تفکر کلاسیک بورژوائی:
فریدریش نیچه    
ادامه

37
·        از نشانه های درهم ریختگی مفهوم «حیات» نیچه همین بس که مفهوم «حیات» در مقابل چیزهای فکری شناخت به مثابه چیزی غیرفکری جلوه می کند.
·        ضمن اینکه آن به دوپهلوئی سرشته است.
·        طولی نمی کشد که چهره چیزهای بیولوژیکی ـ طبیعی به مثابه ذهنیت (سوبژکتیویته) تجسم می یابند که به سوی عینیت عرفانی جاری اند.

الف
·        درک نیچه از شناخت حاوی خصلت بیولوژیکی است.
·        البته آن در مراحل منفرد حیات فلسفی نیچه با تأکیدات و گره بندی های متفاوت همراه است.  

ب
·        به دلیل برسمیت شناسی ساخت بیولوژیکی ـ طبیعی شناخت در آثار نیچه جوان سر و کله پاره ـ پوره های فکری ماتریالیستی نیز پیدا می شود که همراه با ایدئالیسم عرفانی ساز او فرومی پاشند.
·        آنچه باقی می ماند فقط بقایای بیولوژیکی و سراب غلبه بر ایدئالیسم است:

ت
·        نیچه در اوایل سال های 70 در یاد داشتی می نویسد:
·        «فرم های هوش منشاء مادی دارند و بتدریج تشکیل شده اند و به احتمال قوی با حقیقت انطباق دارند....
·        استعداد اصلی بنظر من، فرم آئینه وار انعکاس است.
·        مکان و زمان چیزهای اندازه گیری شده صرف اند و بس.
·        چیزهای اندازه گیری شده در هماهنگی اند.»
·        (جلد 4، ص 55)   
پ
·        پاره ـ پوره های فکری نیچه که به انعکاس اشاره داشته اند، به منجلاب تحقیر ماده و شناخت و تحت علامت سؤال قرار دادن ماده و شناخت فرو می ریزند:
·        «کل ماده فقط جهت و جانب برونی و خارجی است:
·        در واقع، چیز دیگری است که می زید و مؤثر واقع می شود.
·        احساس های ما اما محصول ماده و چیزها هستند.
·        روح ما هم به همین سان.»
·        (همانجا، ص 120)    

38
·        در جهان فکری نیچه در این زمان اما ایدئالیسم فرمانروا ست:
·        «زمان و مکان و علیت فقط استعاره های شناخت اند که ما بکمک آنها چیزها را در نظر می گیریم.
·        خود ماده فقط به مثابه احساس وجود دارد.
·        هر استنتاج دیگری غیر از این مجاز نیست.»
·        (همانجا، ص 72، 177)   

39
·        موضعگیری نیچه مبتنی است بر سوبژکتیویزاسیون (ذهنی سازی) رادیکال شناخت.
·        او در این سوبژکتیویزاسیون رادیکال شناخت، شناخت را فی نفسه توخالی قلمداد می کند و حقیقت را حشو قبیح.
·        ضمنا شناخت و حقیقت را تحت تابعیت اراده و غریزه تصور می کند.  

40
·        در رلاتیویسم ولونتاریستی ـ ایدئالیستی رادیکال نیچه که بعدها در کلام قصار او تحت عنوان «پرسپکتیویسم» تبیین می یابد، تکه ـ پاره های فکری ناتورالیستی و ضد ایدئالیستی او دود می شوند و چه بسا حتی در ایدئالیسم دستکاری شده او عضوبندی می شوند.

·        (ولونتاریسم یعنی اراده گرائی. مترجم)  

الف
·        در موردی از ایدئالیسم «حیات» نیچه، نگرش بیولوژیکی ساز شناخت در متن فلسفه او، ضمنا حاوی عدم عینیت، غلطیت (بطلان) و بیهودگی همان شناخت است.

ب
·        «طبیعت انسان را در مهد توهمات آشکار نهاده است.
·        این عنصر واقعی انسان است.
·        انسان به جای دیدن حقایق، فرم ها را می بیند و تحریکات را حس می کند.
·        انسان خواب می بیند و خود را بسان موجود الهی طبیعت تصور می کند.»
·        (همانجا، ص 62)  

ت
·        سؤال:
·        «غریزه چگونه خود را در فرم روح آگاه نمودار می سازد؟
·        جواب:
·        در تصورات جنون آمیز.

·        حتی شناخت ماهیت آن، مانع تأثیرگذاری آن نمی شود.
·        شناخت اما وضع دردناکی را به دنبال می آورد و درمان این درد در سراب هنر است.»
·        (همانجا، جلد 3، ص 102)    

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر