تحلیلی از شین
میم شین
1
اما برای من، غرب و شرق نه معنای سیاسی دارد
و نه معنای جغرافیائی
بلکه دو مفهوم اقتصادی است.
غرب یعنی ممالک سیر
و شرق یعنی ممالک گرسنه
·
خردستزی همیشه با
دیالک تیک ستیزی (مثلا مطلق کردن زیربنای اقتصادی و فراموش کردن روبنای ایدئولوژیکی
و یا برعکس) آغاز می شود.
·
دیالک تیک ستیزی هم
چه بسا با تخریب و یا تخلیه مفاهیم و
مقولات اساسی تفکر بشری از محتوای شان و پر کردن آنها با زباله ادامه می یابد.
·
جلال آل عبا حتی بدتر از «فضلای» امپریالیسم، به تحریف
مضاعف دست می زند:
الف
·
جلال از سوئی
مفاهیم جغرافیائی شرق و غرب را از محتوای شان خالی می کند.
·
بدین طریق، مفاهیم شرق و غرب هویت زدائی می شوند:
·
هویت جغرافیائی
خود را از دست می دهند.
ب
·
جلال مفاهیم تخلیه شده از محتوای اصلی شان را به
دلخواه خود از نو پر می کند.
·
آنگاه مفاهیم جغرافیائی شرق و غرب با محتوای ممالک گرسنه
و ممالک سیر پر می شوند.
·
این که هنوز چیزی
نیست.
ت
·
خدعه آخوندی جلال
این است که مفاهیم بیولوژیکی سیری و
گرسنگی را به مثابه مفاهیم اقتصادی به
خورد خواننده و شنونده جفنگیات خود می دهد.
·
این درک تهوع آور
از اقتصاد همان درک فئودالی ـ آخوندی عقب مانده ی سنتی است.
·
به همین دلیل
خمینی می گوید:
·
اقتصاد مال خر
است و فکر می کند که اقتصاد یعنی خور و خواب.
2
اما برای من، غرب و شرق نه معنای سیاسی دارد
و نه معنای جغرافیائی
بلکه دو مفهوم اقتصادی است.
غرب یعنی ممالک سیر
و شرق یعنی ممالک گرسنه
·
اکنون ده ها سؤال
بر لب هر خواننده و شنونده خود اندیش می نشیند:
3
·
مگر در عالم علم
اقتصاد، قحط مفهوم است که باید مفاهیم
جغرافیائی برای تبیین هویت های اقتصادی از محتوای مادر زادی خود تخلیه شوند و با
محتوای به اصطلاح «اقتصادی» پر شوند؟
4
·
ضمنا مگر با مفاهیم یکی از علوم منفرد از جمله اقتصاد، می
توان ماهیت جوامع بشری را منعکس و روشن کرد؟
·
با مفاهیم (ضمنا نه با مفهوم واره های من در آوردی)
علوم منفرد فقط می توان برخی از مسائل فرعی را به طرز دست و پا شکسته ای توضیح
داد.
·
برای توضیح ماهیت
چیزها به فلسفه (خرد به قول هگل) نیاز مبرم است.
·
فرق اساسی فلسفه با
علوم منفرد این است که فلسفه عام ترین قوانین و قانونمندی های هستی را مورد بررسی
قرار می دهد.
·
درست به همین
دلیل برای درک جامعه بشری به ماتریالیسم تاریخی نیاز است.
·
با جامعه شناسی بورژوائی
فقط می توان مسائل پیش افتاده و فرعی هر جامعه ای را به حد بدان و نمیر «توضیح»
داد.
5
اما برای من، غرب و شرق نه معنای سیاسی دارد
و نه معنای جغرافیائی
بلکه دو مفهوم اقتصادی است.
غرب یعنی ممالک سیر
و شرق یعنی ممالک گرسنه
·
سؤال اما این است
که چرا جلال آل عبا مفاهیم جغرافیائی را در این واویلا مورد سوء استفاده قرار می
دهد؟
·
دلیل جلال در
زمینه سوء استفاده از مفاهیم شرق و غرب
ماهیتا همان دلیل طبقه حاکمه امپریالیستی است.
·
طبقه حاکمه امپریالیستی
هم در وحشت از ماتریالیسم تاریخی و مفاهیم
و مقولات و قوانین آن، ویراژ می دهد و برای پرهیز از بر زبان راندن مثلا مفهوم جوامع
سوسیالیستی، مفهوم من در آوردی و بی محتوای کشورهای بلوک شرق و بلوک غرب را به
خدمت می گیرد.
·
بدین ترفند هم واژه
های هراس انگیز سرمایه داری و سوسیالیسم بر زبان نمی گذرند و کسی را احیانا به فکر
وانمی دارند و هم بر ماهیت فرماسیونی ـ اجتماعی ـ اقتصادی جوامع سرمایه داری و سوسیالیستی
سرپوش نهاده می شود.
6
·
اینکه تازه چیزی
نیست.
·
امپریالیسم صدها
تله ایدئولوژیکی از این قبیل اختراع کرده است:
·
مفاهیم جهان آزاد و جهان پشت پرده آهنین از آن جمله
اند.
·
مفاهیم مملک دموکراتیک و ممالک ایدئولوژیک و یا دیکتاتوری
نیز از آن جمله اند.
·
مفاهیم جوامع صنعتی و جوامع غیر صنعتی یکی دیگر
از تله های ایدئولوژیکی طبقه حاکمه است.
·
در این زمینه حتی
تئوری مدرن ومعروفی اختراع شده و در دانشگاه ها تدریس می شود:
تئوری امپریالیستی موسوم به جامعه صنعتی
6
·
جامعه صنعتی مفهوم مرکزی فلسفه و
جامعه شناسی بورژوائی معاصر است که به جای مفاهیم جامعه
سرمایه داری و جامعه سوسیالیستی (که بر مبنای تعاریف اجتماعی ـ طبقاتی از
سوی مارکسیسم ـ لنینیسم فرمولبندی شده اند) بکار می رود.
7
·
مشخصه جامعه صنعتی به
قول دارندورف عبارت است از «تولید مکانیکی
کالاها در کارخانه ها و فابریک ها» (دارندورف)
الف
·
جامعه صنعتی مفهومی از جامعه است که از محتوای اجتماعی خویش تهی شده است.
·
جامعه صنعتی مفهومی توخالی است.
ب
·
این مفهوم کلیه تفاوت های
اجتماعی ماهوی میان سرمایه داری و سوسیالیسم را مورد صرفنظر قرار می دهد و
مسئله ساختاری ـ اجتماعی تعیین کننده فرماسیون های اجتماعی موجود در عصر حاضر را بمثابه
مسئله تکنیکی ـ سازمانی صرف جا می زند و مدعی می
شود که «اوولوسیون باصطلاح تکنیکی» تفاوت های اجتماعی
میان سرمایه داری و سوسیالیسم را از بین خواهد برد و به همگرائی
دو سیستم منجر خواهد شد.
ت
·
بدین طریق بر تفاوت طبقاتی
اساسی و تعیین کننده میان سرمایه داری و سوسیالیسم
سرپوش نهاده می شود و کلیه مسائل مربوط به توسعه دو سیستم سرمایه داری و
سوسیالیستی نه ناشی از فرم های متفاوت مالکیت بر وسایل تولید، بلکه ناشی از تکنیک و کاربست آن قلمداد می شوند.
پ
·
در لفافه ی مفهوم جامعه صنعتی
ادعا می شود که گویا دول سرمایه داری انحصاری، که
در مقایسه با اتحاد شوروی پایگاه صنعتی قوی تر
و وسیعتری دارند، پیشرفته ترند و کشورهای سوسیالیستی کشورهای عقب مانده ای بیش
نیستند.
·
و لذا مبارزه بخاطر سوسیالیسم در کشورهای سرمایه داری
غرب راه ضرور برای رسیدن به جامعه صنعتی توسعه
یافته نیست و بیهوده است.
ث
·
مفهوم جامعه صنعتی ـ بلحاظ
علمی ـ بی ارزش است و فاقد فونکسیون معرفتی است و
تنها فونکسیونی که دارد، فونکسیون ایدئولوژیکی ـ
جانبدارانه است.
8
·
طبقه حاکمه امپریالیستی
عملا و دهها سال قبل از تولد جلال به این توطئه ها و دسیسه های ایدئولوژیکی دست
زده است و روز به روز آن را کمال کمی و کیفی می بخشد.
·
مفاهیم شرق و غرب جلال نه نوبر ایرانی، بلکه
کپیه ای ناشیانه از ترهات ایدئولوژیکی امپریالیسم است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر