۱۳۹۱ شهریور ۲۳, پنجشنبه

سیری در شعری از نیکا نیکزاد (4)

سرچشمه:
صفجه فیس بوک گروه موسوم به
«شعر و شعور و شعار»
تحلیلی از شین میم شین

نیکا نیکزاد
آرزو

مينو بهشتي
با سرواني راست قامت
پالوده به عطر گل هاي رنگارنگ
چهچهه بلبل و قناري
شرشر آب و رود جاري
در عمارتي اربابي
در رختخوابي زرين و طلائي
آرميده داراي كهنسالي
چشم دوخته بي وقفه
بر قاب عكسي:
«آلونكي هست، اندر دهاتي
دلدادگاني، بر بوريائي
چشم در چشم با تب و تابي»

****

مي گريد آن پير با آه و حسرت
كاي كاش او نيز
آلونكي داشت
با بوريائي
مي دوخت او نيز
چشمي به ياري!

پایان

عنوان شعر
آرزو


• شاعر به این شعر خود عنوان «آرزو» داده اند.

• آرزو اما به چه معنی است؟

• چه بسا عادی ترین مفاهیم، مبهم ترین آنها نیز است.
• زیرا چنین مفاهیمی از فرط عادیت و متداولیت، مورد تأمل قرار نمی گیرند و نتیجتا ناشناخته می مانند.

• آرزو ظاهرا به چیزی اطلاق می شود که کسی علیرغم طلب درونی مفرطی در دسترس ندارد و دسترسی بدان را با تمام وجود طلب می کند.

بند اول شعر

مينو بهشتي
با سرواني راست قامت
پالوده به عطر گل هاي رنگارنگ
چهچهه بلبل و قناري
شرشر آب و رود جاري
در عمارتي اربابي
در رختخوابي زرين و طلائي
آرميده داراي كهنسالي


• شاعر در این بند شعر با دقتی مینیاتوری به معرفی سوبژکت قصه و شرایط زیست او می پردازند.

• باغ با شکوهی، معطر به عطر گل های رنگارنگ، چهچه شادی بخش بلبل و قناری، شرشر شورانگیز آب و رود جاری.
• و در این بهشت، عمارتی اربابی با سروانی راست قامت و دارای کهنسالی آرمیده بر تختخوابی زرین.

• اسباب بزرگی و خوشی همه آماده است.
• کم و کسری به چشم نمی خورد.
• مقوله «لذت» می تواند در چنین شرایطی بدون کمترین مشکلی، جامه انتزاعی از تن برکند و مادیت یابد:
• گذار روح به ماده، هگل خواهد گفت.

• تا چشم کار می کند از کمبود کمترین اثری حتی نیست.

• برای مقوله «ریاضت» در این حول و حوش، چیز بدرد بخوری یافت نمی شود:

• ریاضت در این جور وقت ها ست که باید ریاضتکشی پیشه کند.

• البته اگر شاعری تیزبین ریزبین در این میانه نباشد و به کشف و افشای محتوای شگفت انگیز آن نایل نیاید.

• فونکسیون اصیل هنر شاید همین باشد:
• دیدن «ریز»هائی که همه «می بینند»، بی آنکه ببینند!

• برتولت برشت در نمایشنامه تأمل انگیز «گالیله»، از قول گالیله در واکنش به پرخاش طلبه خویش که بر بنیان شناخت حسی و تجربی از سکون زمین دم می زند، خواهد گفت:
• «تو فقط زل می زنی، ولی نمی بینی!
• تفاوت دیدن با زل زدن از زمین تا کهکشان است.»

بند دوم شعر

چشم دوخته بي وقفه
بر قاب عكسي:
«آلونكي هست، اندر دهاتي
دلدادگاني، بر بوريائي
چشم در چشم با تب و تابي»


• دارای کهنسال آرمیده بر تختخواب زرین، اما فکر و ذکری جز قاب عکس آویزان بر دیوار ندارد.
• قاب عکسی که آلونکی را نشان می دهد با دلدادگانی ـ چشم در چشم همدیگر ـ ایستاده بر بوریائی.
• دارای کهنسال بی وقفه بر این عکس خیره شده است.
• چرا و به چه دلیل؟
بند سوم شعر
مي گريد آن پير با آه و حسرت

كاي كاش او نيز
آلونكي داشت
با بوريائي
مي دوخت او نيز

چشمي به ياري!

• دارای کهنسال در آستانه مرگ، علیرغم داشتن قدرت و ثروت و رفاه و راحت، با آه و حسرت اشک می ریزد.

• چرا؟

• برای اینکه هنوز آرزوئی در دل دارد.
• آرزوی او داشتن آلونکی با بوریائی و دوختن چشم در چشم یاری است.

• هر ساده لوحی با خواندن این شعر، به طعنه خواهد گفت:
• «زکی!»

• کسی که کاخ و بهشتی دارد، چرا باید آرزوی داشتن کوخ و دوزخی را به گور ببرد!

• ولی ژرفای عمق ناپیدای این شعر موجز درست در همین دیالک تیک است:
• دیالک تیک داشتن و نداشتن!

• داشتن یکی از مقولات اساسی اگزیستانسیالیسم است.
• ما در روند تحلیل اشعار آشنا ملک قصد داشتیم که این مقوله اگزیستانسیالیستی مهم را در بستر اشعار ایشان بشکافیم، ولی متأسفانه بخت یار نشد.
• در جهان بینی ایدئالیستی اگزیستانسالیسم، دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت بی مهابا تحقیر و تخریب می شود و به جای مقولات یاد شده، مقولات من در آوردی «داشتن» و «وجود» کذائی نشانده می شود و یاوه سرائی بی سر و ته به راه انداخته می شود.

• مراجعه کنید به اگزیستانسیالیسم، اگزیستانسیالیسم مسیحی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• دیالک تیک مورد نظر شاعر در این شعر را ما در طی تحلیل میراث سعدی و کلاسیک های دیگر، کشف و در سنت مارکس فرمولبندی کرده ایم:
• دیالک تیک لذت و ریاضت!

• حکیمی در اروپا از پاوپریسم معنوی (فقر مطلق و ذلت فراگیر معنوی) سخن گفته است.

• پایگاه طبقاتی بنی بشر را به برهوت دیالک تیک لذت مادی و ریاضت معنوی رهنمون می شود.

• دلیل خلأ درونی، پسیمیسم، نیهلیسم، اسکپتیسیسم (تردیدگرائی)، اگنوستیسیسم (ندانمگرائی)، اگزیستانسیالیسم و صد مکتب و مرام امپریالیستی دیگر در همین دیالک تیک عینی غول آسا تبیین می یابد.

• در نهایت غنای مادی، از ذلت معنوی رنج بردن!
بلحاظ مادی همه چیز داشتن و «بی همه چیز» معنوی بودن!

• حقیقت امر غول آسائی که شاعر در این شعر کوتاه به رشته تبیین می کشند ـ بی اعتنا به وقوف روشن ایشان به این دیالک تیک ـ جز این نیست:
• شاعر در همین شعر موجز، دیالک تیک لذت و ریاضت را به شکل دیالک تیک همه چیزمندی مادی و «بی همه چیزی» عاطفی بسط و تعمیم می دهند:
• برای ارباب فئودال خفته در کاخ مجلل رئال، روابط عاطفی ـ احساسی رعیتی به آرزو و ایدئال بدل می شود.

• این دیالک تیک می تواند از نقطه نظرهای مختلفی مورد بحث و حلاجی قرار گیرد، ولی در عظمت و صحت آن در مورد همه طبقات اجتماعی ـ حتی ـ نمی توان تردید کرد.


دیالک تیک لذت و ریاضت
البته دیالک تیکی فوق العاده غنی و غول آسا ست
!

نیکا
تحلیل خوبی است.

• نیکای عزیز

• کاستی های تحلیل واره های ما را برای خود نگه ندارید.
• و گرنه ما درجا خواهیم زد و فرو خواهیم ریخت.

• توسعه و تکامل انسان ها از گردنه صعب العبور کلنجار فکری می گذرد.

نیکا
معمائي كه هميشه برايم مطرح است، اين است كه
چرا ايجاد تعادل بين لذات مادي و محروميت معنوي تا به اين حد مشكل است؟

چرا همواره يكي ديگري را در محاق قرار مي دهد؟
چرا غناي یكی، اسباب فقر ديگري است؟


• دیالک تیکیت هستی اجتماعی، خود را در همه چیز، از جمله در همین پدیده نمایان می سازد.

• چیزی اصولا یافت نمی شود که در ورای دیالک تیک عینی قرار داشته باشد.

• نیاکان ما هزاران سال پیش به دوئالیسم باور داشتند.
• احتمالا آنها نمی توانستند دیالک تیک را به سبب تضادمندی و وحدتمندی همزمان اقطاب آن بپذیرند.
• دوئالیسم را مانیگرائی (مانیچه ئیسم) هم می نامند.

مانی (216 ـ 276 میلادی)
مانیگری با اذن شاپور (240 ـ 270 میلادی) در جنوب غربی ایران و بابل اشاعه می یابد.
بهرامشاه به تحریک روحانیت زرتشتی، مانی را دستگیر می کند.
مانی 60 ساله در زندان می میرد.
آموزش دوئالیستی مانی :
آموزش مانی بر دو طبیعت (دو جوهر، دو اصل) و سه دوران مبتنی است.
دوران اول، زمان جدائی دو طبیعت یاد شده است.
دوران دوم، زمان آمیزش دو طبیعت یاد شده است.
دوران سوم، زمان جدائی قطعی و نهائی دو طبیعت یاد شده است.

• مانی پیامبر ظاهرا مؤسس دوئالیسم دو طبیعت (دو جوهر، دو اصل) بوده است.

• ما برای آموزش تفکر مفهومی روی دو اثر اصلی سعدی (گلستان و بوستان) حدود دو سال کار کرده ایم.

• سعدی نماینده دیالک تیک خودپو ست.
• میراث سعدی گنجینه گرانقدر بی نظیری است.

• از دیالک تیک اما گزیر و گریزی امکان پذیر نیست.
• اگر چیزها، پدیده ها و سیستم ها خصلت دیالک تیکی نمی داشتند، می گندیدند.

دیالک تیکیت چیزها، پدیده ها و سیستم ها
موتور تحول آنها ست!
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر