۱۳۹۱ مهر ۸, شنبه

سیری در شعری از آشنا ملک (16)

اسم مستعار: کویر آبی 
سرچشمه:
صفحه فیس بوک 
اشنا ملک

 
عشق همیشگی است، این ما هستیم که ناپایداریم
عشق متعهد است، مردم عهد شکن
عشق همیشه قابل اعتماد است، اما مردم نیستند!
لئو بوسکالیا
 فلیس لئوناردو بوسکالیا (1924 ـ 1998)
Felice Leonardo Buscaglia
استاد دانشگاه، نویسنده و سخنران آمریکایی  -ایتالیایی‌ تبار
مؤلف آثار بیشمار از جمله
زندگی، عشق و دیگر هیچ

·        ما این یاوه لئو بوسکالیا را مورد تأمل و تحلیل قرار می دهیم:

1
عشق همیشگی است، این ما هستیم که ناپایداریم!

·        عشق ظاهرا برای حضرت لئو بوسکالیا، بهانه ای است، برای انسان ستیزی!
·        دستاویزی است برای تحقیر بنی بشر که روزی روزگاری ـ بحق ـ اشرف موجودات نامیده می شد!

·        عشق در قاموس ایشان هیئت اوبژکتیف (عینی) به خود می گیرد، از بشریت بطور کلی کسب استقلال می کند و حتی ابدی و لایزال می گردد.
·        ولی سرچشمه عشق، یعنی بشریت درجا می زند و می خشکد!

2
عشق متعهد است، مردم عهد شکن!

·        عشق در این حکم ایشان، انسان واره می شود، عهد می بندد و بسان مرد مردان هرگز زیر قولش نمی زند و برای ابد متعهد می ماند.
·        بنی بشر اما دو باره با عشق کذائی مورد مقایسه قرار می گیرد و عهد شکن جبلی و مادر زاد تلقی می شود!

·        بالاخره چی؟

·  اگر کسی با ناکسی از سر نادانی عهدی ببندد، مثلا قولی به ناکس بدهد، باید تا ابد به عهد نسنجیده خویش وفا کند؟
·        به چه دلیل عقلی و تجربی؟
·        صرفا به خاطر اینکه عهد شکن تلقی نشود؟

·        عهد فقط در قاموس ایدئولوگ های فئودالیسم و سران مافیا و گانگسترها مقدس است، نه در فرهنگ انسان عصر جدید، نه در فلسفه روشنگری!

3
عشق همیشه قابل اعتماد است، اما مردم نیستند!

·        احکام هر کس آئینه تمام نمای جهان بینی او ست!

·        ایراسیونالیسم (خردستیزی) را بهتر از این نمی توان نمایندگی کرد:
·        طرف هر صفت باب میل خود را به عشق کذائی نسبت می دهد و بلافاصله ضد آن را ـ حتی بی کمترین دلیل و مدرک ـ به حساب بنی بشر می نویسد:
·        به چرخش قلمی، عشق انتزاعی و خودمختار قابل اعتماد می گردد و از بنی بشر سلب اعتماد می شود!
·        تا دلت بخواهد می توانی به عشق اعتماد کنی!

·        اما منظور لئو از این نکته کدام است؟
·        آیا منظورش این است که می توان عاشق هر که و هر چه دلت می خواهد شوی؟

·     این که برای ایرانی جماعت تازگی ندارد که با اینهمه حرص و ولع خزعبلات لئو را ترجمه، چاپ، منتشر و تبلیغ می کنند:
·        ادبیات ایران از عشق کلفت و نوکر و نوچه به ارباب و خان و شاه و استاد لبریز است!
·        در ادبیات ایران حتی شبانی چارق به پا، عاشق خدای جل و علی می شود!
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر