مارکسیسم فرانگر است!
( پوزیتیویسم ِ پنهان در « مارکسیسم »
تجدیدنظرگرایان ) (بخش 3)
سرچشمه:
مجله هفته
«در جامعه ی سوسیالیستی ، به دلیل ِ وجود ِ طبقه ی
کارگر ِ آگاه ِ در قدرت ، تغییرات کمی آگاهانه ، برنامه ریزی شده و در تمام مراحل
رشد پارامترهای کمی ، متناسب با به گفته ی مارکس پوسته ی مناسبات اجتماعی ِ آن است
، و از این رو دگرگونی های کمی و کیفی همسو و هماهنگ بوده و نیازی به یک دگرگونی
ِجهشی ( انقلاب ) برای دریدن ِ پوسته ی مزاحم و مانع پیشرفت و تکامل نیست .
در دوران ِ کمونیسم نیز ، به دلیل ِ وجود ِ یک
جامعه ی انسانی – جهانی ِ بی طبقه و بی دولت ، وحدت ِ کمیت و کیفیت ، وحدتی
آگاهانه و غایت مند است و انسان ها به طور آگاهانه و شناخت مند مانع ِ بروز
آنتاگونیسم در تضاد کمی و کیفی خواهند شد.»
(خدامراد)
·
ما برای آشنائی با جهان بینی خدامراد این دو جمله ایشان
رابه عنوان مشت نمونه خروار مورد تأمل قرار می دهیم:
خدامراد
در جامعه ی سوسیالیستی ، به دلیل ِ وجود ِ طبقه ی
کارگر ِ آگاه ِ در قدرت ، تغییرات کمی آگاهانه ، برنامه ریزی شده و در تمام مراحل
رشد پارامترهای کمی ، متناسب با به گفته ی مارکس پوسته ی مناسبات اجتماعی ِ آن است
، و از این رو دگرگونی های کمی و کیفی همسو و هماهنگ بوده و نیازی به یک دگرگونی
ِجهشی ( انقلاب ) برای دریدن ِ پوسته ی مزاحم و مانع پیشرفت و تکامل نیست .
·
در این
حکم خدامراد می توان تصور ایشان را از مقوله کمیت کشف کرد:
1
تغییرات کمی آگاهانه
·
ظاهرا
بنظر خدامراد، تغییرات کمی به دو دسته طبقه بندی می شوند:
·
تغییرات
کمی ئی که آگاهانه رخ می دهند و تغییرات کمی ئی که ناآگاهانه و لاجرم خودپو رخ می
دهند.
·
این
اولین بار است که کسی تغییرات کمی را بدین
طریق تعریف می کند، ولی این هنوز تمامت فاجعه نیست.
2
در جامعه ی سوسیالیستی ، به دلیل ِ وجود ِ طبقه ی
کارگر ِ آگاه ِ در قدرت ، تغییرات کمی آگاهانه است.
·
فاجعه
اینجا ست که تغییرات کمی و نتیجتا مقوله
کمیت، خصلت عام و یونیورسال خود را از دست می دهد.
·
یعنی از
عالم عام ماتریالیسم دیالک تیکی بیرون می آید و از سرتاپا اجتماعی می شود و گرنه
چگونه می توان تغییرات کمی را به آگاهانه و خودپو طبقه بندی کرد.
·
در طبیعت
و کاینات که بنی بشری نیست تا تغییرات کمی طبیعی آگاهانه صورت گیرند.
·
این شاید به معنی تحریف مقوله کمیت باشد.
·
ولی این هنوز تمامت فاجعه نیست:
3
در جامعه ی سوسیالیستی ، به دلیل ِ وجود ِ طبقه ی
کارگر ِ آگاه ِ در قدرت ، تغییرات کمی آگاهانه است.
·
فاجعه اینجا ست که وجود طبقه کارگر آگاهی در قدرت سبب می
شود که تغییرات کمی در جامعه هم آگاهانه صورت گیرند.
·
این اما به چه معنی است؟
·
این بدان معنی است که تغییرات کمی خصلت عینی (اوبژکتیف) خود
را از دست می دهند و از سر تا پا سوبژکتیف می شوند و به ساز طبقه حاکمه می رقصند:
·
اگر طبقه حاکمه طبقه کارگر ناآگاه باشد، تغییرات کمی
ناآگاهنه و خودپو صورت می گیرند و اگر طبقه کارگر آگاه شد، آگاهانه.
·
پس عینیتی در کار نیست.
·
ولی مگر قرار نبود که قوانین، قانونمندی ها و مقولات
ماتریالیسم دیالک تیکی عام و یونیورسال و عینی باشند؟
4
در جامعه ی سوسیالیستی ، به دلیل ِ وجود ِ طبقه ی
کارگر ِ آگاه ِ در قدرت ، تغییرات کمی آگاهانه ، برنامه ریزی شده.
·
اکنون تغییرات کمی نه تنها آگاهانه، بلکه حتی برنامه ریزی شده تلقی می شوند.
·
برنامه
ریزی برای تغییرات کمی خود مقوله بحث انگیزی است.
·
اکنون می
توان حدس زد که چه برداشت سطحی، ساده لوحانه و مخدوشی خدامراد از تغییرات کمی
دارند، تغییرات کمی ئی که نامحسوس، تدریجی، نامرئی و چه بسا حتی غیرقابل حدس و
گمان و تخمین در اعماق جامعه و ضمیر و روان انسان ها صورت می گیرند.
·
برنامه
ریزی تغییرات کمی واقعا هنر خارق العاده ای است، که ظاهرا نزد ایرانیان است و بس.
·
این ایده
تاکنون به ذهن هیچ بنی بشری خطور نکرده بود.
5
در جامعه ی سوسیالیستی ، به دلیل ِ وجود ِ طبقه ی
کارگر ِ آگاه ِ در قدرت ، تغییرات کمی آگاهانه ، برنامه ریزی شده و در تمام مراحل
رشد پارامترهای کمی ، متناسب با پوسته ی مناسبات اجتماعی ِ آن است.
·
پارامترهای
کمی در تمام مراحل رشد با پوسته مناسبات
اجتماعی متناسب اند.
·
این ادعا
به چه معنی است؟
·
منظور از
پوسته مناسبات اجتماعی چیست که زیرکانه با ذکر نام مارکس ماستمالی می شود؟
·
منظور از
متناسب بودن تغییرات کمی با پوسته کذائی مناسبات اجتماعی مشخصا چیست؟
خدامراد
و از این رو دگرگونی های کمی و کیفی همسو و هماهنگ
بوده و نیازی به یک دگرگونی ِجهشی ( انقلاب ) برای دریدن ِ پوسته ی مزاحم و مانع پیشرفت
و تکامل نیست.
1
دگرگونی های کمی و کیفی همسو و هماهنگ اند.
·
تغییرات کمی و کیفی بزعم خدامراد هماهنگ اند.
·
این ادعا اما به چه معنی است؟
·
این بدان معنی است که از دیالک تیک کمیت و کیفیت دیگر خبری
نیست:
·
میان کمیت و کیفیت، وحدت مطلق بر قرار است و از تضاد آندو
دیگر اثری نیست.
·
این به معنی خواندن فاتحه ای بلند بر دیالک تیک کمیت و
کیفیت است.
·
چون بدون تضاد میان دو قطب کمیت و کیفیت، دیالک تیکی وجود
نخواهد داشت.
·
اما مگر در کل هستی طبیعی و اجتماعی می توان چیزی یافت که
تهی از تضاد باشد؟
·
آیا می توان رویزیونیسم فلسفی خدامراد را نادیده گرفت؟
2
دگرگونی های کمی و کیفی همسو و هماهنگ اند
·
همسوئی تغییرات کمی و تغییرات کیفی از سطح نازل تصور
خدامراد از تئوری توسعه و تغییر بطور کلی حکایت دارد.
·
خدامراد توسعه و تغییر اجتماعی را خطی تصور می کنند.
·
توسعه و تغییر اما نه خطی، بلکه زیگزاگ است، توأم با فراز و
فرود و افت و خیز است.
·
توأم با پسرفت و پیشرفت است.
·
توسعه در تحلیل نهائی پیشرونده است، تازه اگر عامل مخرب
خارجی به قهقرا پرتابش نکند.
·
ما در رابطه با توسعه و تغییر با دیالک تیک تجزیه وترکیب،
سقوط وصعود، پسرفت و پیشرفت سر و کار داریم:
·
مثال:
·
گاز اسید کلریدریک را وارد آب می کنیم.
·
تکه ای هیدروکسید سدیم هم به آب می اندازیم.
·
هر دو به یون های کلرید و پروتون و یون های
سدیم و هیدروکسید تجزیه می شود.
·
بعد ترکیب یون های مثبت و منفی با یکدیگر صورت می گیرد:
· از ترکیب یون های کلرید و سدیم، نمک طعام تشکیل می شود و از
ترکیب یون های پروتون و هیدروکسید، آب.
·
دیالک تیک تجزیه وترکیب همین است.
·
روند توسعه همیشه همین است، زیگزاگ است، به قول احسان طبری
فقید، پر اعوجاج است.
·
درک خدامراد از تئوری توسعه، آدمی را به یاد ماتریالیسم
مکانیکی قرن هجدهم در فرانسه می اندازد.
3
و از این رو دگرگونی های کمی و کیفی همسو و هماهنگ
بوده و نیازی به یک دگرگونی ِجهشی (انقلاب ) نیست
·
تحریف ماتریالیسم دیالک تیکی که شاخ و دم ندارد.
·
بزعم خدامراد، تغییرات کمی و کیفی بی سر و صدا صورت می
گیرند.
·
دیگر از رسیدن به حد عینی و گذار جهشی از کیفیت کهنه به
کیفیت نوین خبری نیست.
·
این اگر تحریف ماتریالیسم دیالک تیکی نیست، این اگر انکار
عینیت قوانین و قانونمندی های دیالک تیکی ـ ماتریالیستی نیست، این اگر سوبژکتیویسم
لگام گسیخته نیست، پس چیست؟
4
و از این رو دگرگونی های کمی و کیفی همسو و هماهنگ
بوده و نیازی به یک دگرگونی ِجهشی (انقلاب ) برای دریدن ِ پوسته ی مزاحم و مانع پیشرفت
و تکامل نیست
·
در این حکم، تصور مخدوش خدامراد از جهش دیالک تیکی مطرح می
شود.
·
ما باید جهش دیالک تیکی را مفصلا مورد بحث قرار دهیم.
·
جهش دیالک تیکی عبارت است از مرحله ای در تغییر و یا توسعه
هر ابژکت که در آن گذار از کیفیت کهنه به کیفیت نو صورت می گیرد.
·
جهش دیالک تیکی ضد اوولوسیون است.
·
در جهش برخلاف تغییرات کمی تدریجی و لاینقطع که برای
تدارک آن ضرورند، گشتاور گسست روند توسعه تحقق می یابد.
·
جهش قطع تداوم و تدریجیت است.
·
جهش موجد وضع جدید جداگانه و موجد کیفیت جدید ابژکت است.
·
ببرکت جهش دیالک تیکی، تضادهائی حل می شوند که در بطن
کیفیت موجود پرورش یافته و به بلوغ خود رسیده اند و همزمان تضادهای کیفیت جدید
نطفه می بندند.
·
خدا مراد با همین نظر خویش ضمن تخریب و تحریف ماتریالیسم
دیالک تیکی، چندین خطای فلسفی جدی مرتکب می شوند:
1
و از این رو دگرگونی های کمی و کیفی همسو و هماهنگ
بوده و نیازی به یک دگرگونی ِجهشی (انقلاب ) برای دریدن ِ پوسته ی مزاحم و مانع پیشرفت
و تکامل نیست.
·
ایشان نه تنها به انکار جهش دیالک تیکی می پردازند، بلکه جهش را با انقلاب در پرانتز، یکی تلقی می کنند.
·
بزعم ایشان گذار از کیفیت کهنه به کیفیت نو بدون جهش صورت
می گیرد.
·
این تجدید نظر در اصول مارکسیسم است و لاغیر.
·
این نظر خدامراد ضمنا از اساس و پایه غیرعلمی، غیرواقعی و
نادرست است.
· چون بدون جهش، گذار از کیفیت کهنه به نو محال است.
·
خدامراد احتمالا معنی مقولات کیفیت و کمیت را هم بدرستی نمی
دانند.
2
و از این رو دگرگونی های کمی و کیفی همسو و هماهنگ
بوده و نیازی به یک دگرگونی ِجهشی (انقلاب ) برای دریدن ِ پوسته ی مزاحم و مانع پیشرفت
و تکامل نیست.
·
خدامراد با انکار جهش دیالک تیکی، عملا به انکار مقوله
مارکسیستی مهم موسوم به حد می پردازند.
·
این هم تحریف علنی و بی پروای ماتریالیسم دیالک تیکی است.
·
آب به صد درجه (حد عینی) می رسد و بطور جهشی می جوشد و به
بخار تبدیل می شود:
·
گذار از کیفیت کهنه (مایع) به کیفیت نو (گاز.)
·
خدامراد با انکار جهش دیالک تیکی فاتحه ای هم بر گور مقوله
مهم حد می خوانند.
3
و از این رو دگرگونی های کمی و کیفی همسو و هماهنگ
بوده و نیازی به یک دگرگونی ِجهشی (انقلاب ) برای دریدن ِ پوسته ی مزاحم و مانع پیشرفت
و تکامل نیست.
·
خدامراد ضمنا با انکار جهش دیالک تیکی به انکار دیالک تیک
پیوست و گسست می پردازند.
·
یعنی روند توسعه را پیوسته می بینند و منکر گسست اند.
·
در حالیکه قانون نفی نفی، قانونی یونیورسال است و شمول عام
دارد و فرماسیون نمی شناسد.
·
بدون گسست از کیفیت کهنه هرگز نمی تواند گذار به کیفیت نو
صورت گیرد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر