• درضمن این «گفت و گوی پرستو با میم» چه قدر تند و بد بود.
• مرا یاد اوایل انقلاب انداخت .
• که همه متعصب بودیم.
• راجع به ارانی نمی دانم چرا همیشه حس می کنم ماکان همان ارانی بوده است.
• این حس از دیرباز همیشه با من است.
• این روزها عجیب به کتاب بزرگ علوی تحت عنوان «چشمهایش» فکرمی کنم .
• این داستان را دوبار خوانده ام .
• باراول درمقطع انقلاب و بار دیگر چند ماه پیش.
• این داستان جزء معدود داستان هایی است که مرا به شدت مجذوب خود کرده است .
• جالب اینکه درصورت گرد و بچگانه و آرام بزرگ علوی هیچ اثری ازتصویر قهرمان جدی و پر صلابت داستان دیده نمی شود.
• دروجود ماکان مردانگی نادری نهفته است که بیشتر به تخیل می ماند.
• ازخودگذشتگی او برای حفظ اسرار یک سیاست مختوم و به باد دادن توانایی هایش برای زندگی کردن ، فضای کل داستان را خاکستری کرده است.
• ازابتدای خواندن رمان تا آن هنگام که علوی از زبان زن مرگ او را می نویسد، تماما بغضی پایدار درگلو باقی است.
• درلحظه زندگی کردن ماکان، تلاشش برای حفظ جنبشی تحت فشار، مهربانی اش با عامه مردم و خشمش با اغنیا ، سکوت مداومش درگذران شب و روز و نقاشی هایش آدمی را به دنبال روایت با نوعی افسوس و یأس می کشاند.
• و آنجا که ماکان درهجوم یکباره احساس، درونش را به زن می نمایاند، آن زن نگون بخت را آنچنان گیج و هیجان زده باقی می گذارد که تمام زندگی اش را تا دم مرگ در کف خود می گیرد.
• در آن دوران هیچ چیز عوض نشد، جز تبعید ماکان و مرگش در تنهایی و بیهودگی و مسخ یکسره زن در فضایی اشرافی و میرنده .
• بیست سالم بود که اولین بار داستان را خواندم و فکرمی کردم چقدر خوب است که چون ماکان برخود زخم بزنی برای مردم.
• اما اکنون می اندیشم که چه کاربیهوده ای است، این کار.
• البته زندگی خود من هم حاصلی نداشته، اما مرگ ماکان نیز بی حاصل بوده است.
• همانطورکه سپری شدن عمر آن زن در خاطره ها چنین بوده است.
• دی ماه هشتاد و شش
• در بحث با پرستو نعصبی وجود نداشته است.
• بحث با پرستو چالش ایدئولوژیکی سلطنت طلبی با مارکسیستی بوده است.
• ایشان فحش می دادند و توهین می کردند و ما استدلال.
• فرح پهلوی به قول خودش در فیلمش، سی سال پیش، سی میلیون دلار از ایران با خود برده است.
• چگونه اینهمه پول را در آورده بود؟
• سی میلیون دلار در سی سال پیش پول کمی نبوده است.
• این ثروت ملی ملتی ـ به قول شوهرش ـ فقیر بوده است.
• پرستو می گفت که اینها دزد و غارتگرند و نه آنها.
• پرستو خود را دموکرات بی غل و غش جا می زد، ولی برای توده ها و نمایندگان شان به جای حق ابراز نظر، فحش می داد.
• خوب دلیل این تفاوت کاراکتریستیک بزرگ میان علوی و ماکان چیست؟
• علاوه بر شیوه زیست و خاستگاه طبقاتی متفاوت، سطح توسعه فکری و ایدئولوژیکی انسان ها نیز نقش مهمی در شخصیت و شیوه رفتار آنها دارد.
• احتمالا تفاوت در قاطعیت و پیگیری بزرگ علوی و ماکان در سطح توسعه نظری و نتیجتا ایمان ایدئولوژیکی آنها نهفته بوده است.
• نکته دیگری که در این بند از نوشته شما جلب توجه می کند، مفهوم فئودالی «مردانگی» است.
• مفاهیمی از قبیل مرد، نامرد، مردانگی و غیره ریشه فئودالی دارند و کماکان در شعر و نثر مردم کشور ـ اعم از زن و مرد ـ بوفور بکار برده می شوند.
• حتی فروغ فرخزاد از این جور مفاهیم فئودالی بکرات استفاده می کند و عملا به تخریب شعور جامعه کمک می کند.
• بی اعتنا به اینکه بخواهیم و یا نخواهیم، بدانیم و یا ندانیم، در این جور مواقع معیار جنسیتی برای تمیز خیر از شر، عالی از پست به خدمت گرفته می شود.
• مفهوم «مردانگی» بطور اوتوماتیک زهر تحقیر زنانگی را در بطن خود دارد.
• با مفهوم «مردانگی»، جنس زن بطور اوبژکتیف تحقیر می شود.
• ولی حقیقت بکلی از قراری دیگر است.
• حقیقت این است که نیمه ستمکش جامعه از ایام کودکی تحت ستم جنسیتی قرار می گیرد و «نافص الاندام»، «ناقص القوه» و «ناقص العقل» بودنش در بلندترین مناره های جامعه تبلیغ می شود و بدین طریق شعور طبقات حاکمه به مثابه شعور حقیقی، حتی به خورد خود نیمه ستمکش جامعه داده می شود.
• زن عملا هیچ چیز کمتر از مرد ندارد.
• تنها تفاوت زن با مرد در این است که زن پرولتر مضاعف است.
• زن از سوئی بسان پرولتاریا در جامعه مورد استثمار و ستم قرار می گیرد و از سوی دیگر در خانواده.
• زن در جامعه طبقاتی ستمکش مضاعف است.
• این تنها فرقی است که زن با مرد دارد.
• ادبیات مدرن باید منادی حقیقت باشد و نه منادی حقیقت طبقات انگل و ستمگر.
• اگر این انعکاس درست کاراکتر ماکان باشد، حاوی ایراد جهان بینانه جدی ئی است.
• انسان را نمی توان بر اساس میزان ثروتش دوست و یا دشمن داشت.
• انسان تقسیم ناپذیر است.
• انسان موجودی نوعی است.
• اینکه یکی به هر دلیلی ثروت دارد و دیگری به نان شب محتاج است، قبل از اینکه به خود آندو مربوط باشد، به سیستم اجتماعی مربوط است.
• این را باید ماکان حداقل بداند.
• اگر سیستم اجتماعی طور دیگر می بود، کاراکترها و طرز تفکرها هم طور دیگر می گشتند.
• به فرد انسان کینه ورزیدن ساده لوحانه و کوته بینانه است.
• یکی عمله می شود تا شکم خود و کودکانش را سیر کند، دیگری پاسبان و ژاندارم و پاسدار و مفتش و جلاد می شود تا هم از منافع طبقه حاکمه دفاع کند و هم وضع موجود را تثبیت کند.
• در غیر این صورت آنارشی حکمفرما خواهد شد.
• نتیجتا هر کس بنا بر جایگاه خود در تقسیم اجتماعی کار طرز تفکر و معیارهای ارزشی خاص خود را توسعه می دهد.
• تحت سیستم اجتماعی معین رابطه آندو با هم تنظیم می شود.
• کینه به فرد اعم از غنی و یا فقیر ابلهانه است.
• آنچه باید تغییر یابد مناسبات تولیدی است.
• بعد آدم ها دیگر امکان بهره کشی از همدیگر و ستم بر همدیگر پیدا نمی کنند.
• این حقیقت امر باید پیشاپیش تفهیم شود.
• خصومت انسان ها امری اجتماعی است و نه طبیعی، الهی، موروثی و انسانی.
• مناسبات اجتماعی اما ابدی نیستند، می آیند و می روند، انسان ها ولی اعم از فقثر و یا غنی، عمله و یا جلاد می مانند.
• با تصویب قانونی می توان یکشبه فاتحه بلندی بر مالکیت خصوصی خواند و جامعه ای از انسان های برابرحقوق و زحمتکش پدید آورد.
• ولی هرگز نباید تبعیض نفی گشته را با تبعیض نوینی در لفافه نوینی جایگزین ساخت.
• آنچه که باید بطور بنیادی تغییر داده شود، وجود اجتماعی انسان ها ست.
• شعور اجتماعی آنها بتدریج و در روندی بغرنج دگرگون خواهد شد.
• برای تبعیض طبقاتی، ملی، نژادی، جنسیتی و غیره در جامعه بی طبقه مدرن جائی وجود ندارد.
• هیچ معیار عینی برای طبقه بندی انسان ها نمی تواند برسمیت شناخته شود.
• برابری انسان ها خدشه ناپذیر است.
• تنها تفاوتی که همیشه وجود خواهد داشت، تقسیم اجتماعی کار است.
• یکی گندم خواهد کاشت، دیگری گندم را آرد خواهد کرد و آن دیگری نان خواهد پخت.
• و همه برابرحقوق خواهند زیست.
• سعادت هرکس در سعادت همه و سعادت همه در سعادت تک تک افراد خواهد بود.
• مرا یاد اوایل انقلاب انداخت .
• که همه متعصب بودیم.
• راجع به ارانی نمی دانم چرا همیشه حس می کنم ماکان همان ارانی بوده است.
• این حس از دیرباز همیشه با من است.
• این روزها عجیب به کتاب بزرگ علوی تحت عنوان «چشمهایش» فکرمی کنم .
• این داستان را دوبار خوانده ام .
• باراول درمقطع انقلاب و بار دیگر چند ماه پیش.
• این داستان جزء معدود داستان هایی است که مرا به شدت مجذوب خود کرده است .
• جالب اینکه درصورت گرد و بچگانه و آرام بزرگ علوی هیچ اثری ازتصویر قهرمان جدی و پر صلابت داستان دیده نمی شود.
• دروجود ماکان مردانگی نادری نهفته است که بیشتر به تخیل می ماند.
• ازخودگذشتگی او برای حفظ اسرار یک سیاست مختوم و به باد دادن توانایی هایش برای زندگی کردن ، فضای کل داستان را خاکستری کرده است.
• ازابتدای خواندن رمان تا آن هنگام که علوی از زبان زن مرگ او را می نویسد، تماما بغضی پایدار درگلو باقی است.
• درلحظه زندگی کردن ماکان، تلاشش برای حفظ جنبشی تحت فشار، مهربانی اش با عامه مردم و خشمش با اغنیا ، سکوت مداومش درگذران شب و روز و نقاشی هایش آدمی را به دنبال روایت با نوعی افسوس و یأس می کشاند.
• و آنجا که ماکان درهجوم یکباره احساس، درونش را به زن می نمایاند، آن زن نگون بخت را آنچنان گیج و هیجان زده باقی می گذارد که تمام زندگی اش را تا دم مرگ در کف خود می گیرد.
• در آن دوران هیچ چیز عوض نشد، جز تبعید ماکان و مرگش در تنهایی و بیهودگی و مسخ یکسره زن در فضایی اشرافی و میرنده .
• بیست سالم بود که اولین بار داستان را خواندم و فکرمی کردم چقدر خوب است که چون ماکان برخود زخم بزنی برای مردم.
• اما اکنون می اندیشم که چه کاربیهوده ای است، این کار.
• البته زندگی خود من هم حاصلی نداشته، اما مرگ ماکان نیز بی حاصل بوده است.
• همانطورکه سپری شدن عمر آن زن در خاطره ها چنین بوده است.
• دی ماه هشتاد و شش
هماندیش
درضمن این «گفت و گوی پرستو با میم» چه قدر تند و بد بود.
مرا یاد اوایل انقلاب انداخت .
که همه متعصب بودیم .
• در بحث با پرستو نعصبی وجود نداشته است.
• بحث با پرستو چالش ایدئولوژیکی سلطنت طلبی با مارکسیستی بوده است.
• ایشان فحش می دادند و توهین می کردند و ما استدلال.
• فرح پهلوی به قول خودش در فیلمش، سی سال پیش، سی میلیون دلار از ایران با خود برده است.
• چگونه اینهمه پول را در آورده بود؟
• سی میلیون دلار در سی سال پیش پول کمی نبوده است.
• این ثروت ملی ملتی ـ به قول شوهرش ـ فقیر بوده است.
• پرستو می گفت که اینها دزد و غارتگرند و نه آنها.
• پرستو خود را دموکرات بی غل و غش جا می زد، ولی برای توده ها و نمایندگان شان به جای حق ابراز نظر، فحش می داد.
هماندیش
«جالب اینکه درصورت گرد و بچگانه و آرام بزرگ علوی هیچ اثری ازتصویر قهرمان جدی و پر صلابت داستان دیده نمی شود.
دروجود ماکان مردانگی (؟) نادری نهفته است که بیشتر به تخیل می ماند.»
1
• خوب دلیل این تفاوت کاراکتریستیک بزرگ میان علوی و ماکان چیست؟
• علاوه بر شیوه زیست و خاستگاه طبقاتی متفاوت، سطح توسعه فکری و ایدئولوژیکی انسان ها نیز نقش مهمی در شخصیت و شیوه رفتار آنها دارد.
• احتمالا تفاوت در قاطعیت و پیگیری بزرگ علوی و ماکان در سطح توسعه نظری و نتیجتا ایمان ایدئولوژیکی آنها نهفته بوده است.
2
مفهوم مردانگی
دروجود ماکان مردانگی (؟) نادری نهفته است که بیشتر به تخیل می ماند.
• نکته دیگری که در این بند از نوشته شما جلب توجه می کند، مفهوم فئودالی «مردانگی» است.
• مفاهیمی از قبیل مرد، نامرد، مردانگی و غیره ریشه فئودالی دارند و کماکان در شعر و نثر مردم کشور ـ اعم از زن و مرد ـ بوفور بکار برده می شوند.
• حتی فروغ فرخزاد از این جور مفاهیم فئودالی بکرات استفاده می کند و عملا به تخریب شعور جامعه کمک می کند.
• بی اعتنا به اینکه بخواهیم و یا نخواهیم، بدانیم و یا ندانیم، در این جور مواقع معیار جنسیتی برای تمیز خیر از شر، عالی از پست به خدمت گرفته می شود.
• مفهوم «مردانگی» بطور اوتوماتیک زهر تحقیر زنانگی را در بطن خود دارد.
• با مفهوم «مردانگی»، جنس زن بطور اوبژکتیف تحقیر می شود.
• ولی حقیقت بکلی از قراری دیگر است.
• حقیقت این است که نیمه ستمکش جامعه از ایام کودکی تحت ستم جنسیتی قرار می گیرد و «نافص الاندام»، «ناقص القوه» و «ناقص العقل» بودنش در بلندترین مناره های جامعه تبلیغ می شود و بدین طریق شعور طبقات حاکمه به مثابه شعور حقیقی، حتی به خورد خود نیمه ستمکش جامعه داده می شود.
• زن عملا هیچ چیز کمتر از مرد ندارد.
• تنها تفاوت زن با مرد در این است که زن پرولتر مضاعف است.
• زن از سوئی بسان پرولتاریا در جامعه مورد استثمار و ستم قرار می گیرد و از سوی دیگر در خانواده.
• زن در جامعه طبقاتی ستمکش مضاعف است.
• این تنها فرقی است که زن با مرد دارد.
• ادبیات مدرن باید منادی حقیقت باشد و نه منادی حقیقت طبقات انگل و ستمگر.
هماندیش
ماکان ، تلاشش برای حفظ جنبشی تحت فشار، مهربانی اش با عامه مردم و خشمش با اغنیا
• اگر این انعکاس درست کاراکتر ماکان باشد، حاوی ایراد جهان بینانه جدی ئی است.
• انسان را نمی توان بر اساس میزان ثروتش دوست و یا دشمن داشت.
• انسان تقسیم ناپذیر است.
• انسان موجودی نوعی است.
• اینکه یکی به هر دلیلی ثروت دارد و دیگری به نان شب محتاج است، قبل از اینکه به خود آندو مربوط باشد، به سیستم اجتماعی مربوط است.
• این را باید ماکان حداقل بداند.
• اگر سیستم اجتماعی طور دیگر می بود، کاراکترها و طرز تفکرها هم طور دیگر می گشتند.
• به فرد انسان کینه ورزیدن ساده لوحانه و کوته بینانه است.
• یکی عمله می شود تا شکم خود و کودکانش را سیر کند، دیگری پاسبان و ژاندارم و پاسدار و مفتش و جلاد می شود تا هم از منافع طبقه حاکمه دفاع کند و هم وضع موجود را تثبیت کند.
• در غیر این صورت آنارشی حکمفرما خواهد شد.
• نتیجتا هر کس بنا بر جایگاه خود در تقسیم اجتماعی کار طرز تفکر و معیارهای ارزشی خاص خود را توسعه می دهد.
• تحت سیستم اجتماعی معین رابطه آندو با هم تنظیم می شود.
• کینه به فرد اعم از غنی و یا فقیر ابلهانه است.
• آنچه باید تغییر یابد مناسبات تولیدی است.
• بعد آدم ها دیگر امکان بهره کشی از همدیگر و ستم بر همدیگر پیدا نمی کنند.
• این حقیقت امر باید پیشاپیش تفهیم شود.
• خصومت انسان ها امری اجتماعی است و نه طبیعی، الهی، موروثی و انسانی.
• مناسبات اجتماعی اما ابدی نیستند، می آیند و می روند، انسان ها ولی اعم از فقثر و یا غنی، عمله و یا جلاد می مانند.
• با تصویب قانونی می توان یکشبه فاتحه بلندی بر مالکیت خصوصی خواند و جامعه ای از انسان های برابرحقوق و زحمتکش پدید آورد.
• ولی هرگز نباید تبعیض نفی گشته را با تبعیض نوینی در لفافه نوینی جایگزین ساخت.
• آنچه که باید بطور بنیادی تغییر داده شود، وجود اجتماعی انسان ها ست.
• شعور اجتماعی آنها بتدریج و در روندی بغرنج دگرگون خواهد شد.
• برای تبعیض طبقاتی، ملی، نژادی، جنسیتی و غیره در جامعه بی طبقه مدرن جائی وجود ندارد.
• هیچ معیار عینی برای طبقه بندی انسان ها نمی تواند برسمیت شناخته شود.
• برابری انسان ها خدشه ناپذیر است.
• تنها تفاوتی که همیشه وجود خواهد داشت، تقسیم اجتماعی کار است.
• یکی گندم خواهد کاشت، دیگری گندم را آرد خواهد کرد و آن دیگری نان خواهد پخت.
• و همه برابرحقوق خواهند زیست.
• سعادت هرکس در سعادت همه و سعادت همه در سعادت تک تک افراد خواهد بود.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر