۱۳۹۱ مهر ۵, چهارشنبه

هماندیشی با روزبه مهرگان (3)



آیا غریزه همچون خرد در حال تکامل است یا اینکه غریزه در انسان های کنونی هیچ فرقی با انسان های دوران برده داری ندارد؟
بدین معنا که غریزه همان غریزه است و تنها چون در سایه خرد قرار گرفته، سر به راه تر شده است.
آیا تغییر فرماسیون های اجتماعی نقشی در متکامل تر کردن غرایز دارند؟ 
به عنوان نمونه غرایزی چون غریزه جنسی، گرسنگی و یا تشنگی
سرچشمه:
صفحه فیسبوک گروه موسوم به
شعر و شعور و شعار

روزبه
آیا غریزه همچون خرد در حال تکامل است؟

مجید
غریزه اصولا واکنش بدوی و تکامل نیافته است.
سگ از نژاد گرگ است و ۹۹% از غریزهٔ طبیعی خود را فراموش کرده است، گربه نه.
غریزه تکامل نمی ‌یابد، عقل چرا.

·        از پانصد نفر عضو گروه شعر و شعور و شعار، مجید تنها کسی بوده که دل به دریا زده و به ابراز نظر خطر کرده اند.
·        پاسخ مجید به پرسش روزبه منفی است:
·        بنظر مجید غریزه توسعه نمی یابد.
·        ما هم می کوشیم در این زمنیه موضع بگیریم:

1
غریزه تکامل نمی ‌یابد، عقل چرا.

·        نخست به این مسئله برخورد تئوریک می کنیم.
·        اگر غریزه در دیالک تیک غریزه و عقل وجود دارد و نه به تنهائی، پس می توان در صحت نظر مجید تردید کرد.
·        چون در داربست دیالک تیک، نمی توان تصورش را حتی کرد که قطبی توسعه یابد و قطب دیگر درجا زند.
·        قطبی تغییر کند، قطب دیگر لایتغیر بماند.

·        اگر عقل توسعه می یابد و بلحاظ کمی و کیفی غنی تر می شود، چرا باید جفت دیالک تیکی اش تغییر نیابد؟

 2
غریزه تکامل نمی ‌یابد، عقل چرا.

·        ایرادی که به روزبه و مجید می توان گرفت، این است که هر دو دوئالیستی می اندیشند و نه دیالک تیکی. 

·        شاید به این دلیل که تفکر دوئالیستی آسانتر از تفکر دیالک تیکی است.
·        شاید به این دلیل که ما از کودکی بدان عات کرده ایم.

·        شاید به این دلیل که تفکر دوئالیستی، انرژی زیادی نمی طلبد:
·        دیواری قطور و عبورناپذیر میان غریزه و عقل کشیدن و مثل علمای علوم طبیعی هر کدام را به تنهائی حلاجی کردن آسانتر است تا هر دو را همزمان در مد نظر داشتن و تأثیر متقابل آندو را فراموش نکردن.

مجید
غریزه اصولا واکنش بدوی و تکامل نیافته است.

·        این حکم مجید بدان معنی است که موجودات زنده بلحاظ غریزی همیشه همان بوده اند.

 مجید
سگ از نژاد گرگ است و ۹۹% از غریزهٔ طبیعی خود را فراموش کرده است، گربه نه.

·        مسئله اما اینجا ست که مجید ادعای اول خود را مبنی بر لایتغیر بودن غریزه بلحاظ تجربی رد می کنند:
·        سگ گرگوارگی خود را، یعنی شیوه رفتار و واکنش غریزی خود را به مرور زمان از دست می دهد.

·        این اما بدان معنی است که غریزه تغییرپذیر است و نمی توان گفت که فقط عقل توسعه می یابد و نه غریزه.
·        معیار حقیقت احکام هم پراتیک است، یعنی همان سند تجربی است که مجید ارائه می دهند:
·        سگ گرگوارگی خود را از دست داده است و سگواره شده است.

روزبه
آیا غریزه همچون خرد در حال تکامل است؟

·        پس جواب این سؤال را مجید با ذکر فاکت و مدرکی تجربی داده اند.
·        سگ بلحاظ غریزی تغییر یافته است:
·        نه تنها بسان نیای خود به دریدن بره ها مبادرت نمی ورزد، بلکه حتی به مراقبت از آنها می پردازد.

روزبه  
آیا غریزه همچون خرد در حال تکامل است یا اینکه غریزه در انسان های کنونی هیچ فرقی با انسان های دوران برده داری ندارد؟

·        پاسخ به این پرسش هم بلحاظ تئوریکی و پراتیکی داده شده است:
·        همه چیزها، پدیده ها و سیستم ها در حرکت و تغییر مدام اند.
·        تغییر هر چیز ناگزیر به تغییر همه اقطاب دیالک تیکی آن چیز منجر می شود.
·        اگر محتوای چیزی تغییر کند، فرم آن چیز هم ناگزیر تغییر می یابد:
·        اگر کودکی بلحاظ کمی رشد کند، لباس او بر اندامش تنگ و تنگتر خواهد شد و جر خواهد خورد.

·        در دیالک تیک غریزه و عقل نیز نمی توان انتظار داشت که عقل توسعه یابد و غریزه همیشه همان بماند.

روزبه
بدین معنا که غریزه همان غریزه است و تنها چون در سایه خرد قرار گرفته، سر به راه تر شده است.

·        روزبه هم مثل مجید عملا به پرسش خود پاسخ می دهند:
·        غریزه در سایه خرد سر به راه شده است.

·        این بدان معنی است که غریزه همیشه همان نبوده و تحت تأثیر عقل قرار داشته است.
·        روزبه با این پرسش پاسخواره ی خویش، فاتحه ای هم بر تفکر دوئالیستی می خوانند.

·        یعنی دیوار دوئالیستی میان غریزه و عقل را منفجر می کنند تا عقل غریزه را تربیت کند و سر به راه و رام سازد.

روزبه
آیا تغییر فرماسیون های اجتماعی نقشی در تکامل غرایز دارد؟
به عنوان نمونه غرایزی چون غریزه جنسی، گرسنگی و یا تشنگی

·        تغییر فرماسیون ها به معنی توسعه و تکامل جامعه بشری است.

·        توسعه و تکامل کل نمی تواند در اجزاء متشکله آن منعکس نشود.
·        توسعه جامعه دیر یا زود به توسعه اعضای آن منجر می شود.

·        توسعه هر عضو جامعه به مثابه کل در اجزای متشکله آن فرد، یعنی در غریزه و عقل او نیز بازتاب خواهد یافت.
·        چون هر عضو جامعه، دیالک تیکی از ماده و روح است، دیالک تیکی از وجود و شعور است.
·        اگر وجود اجتماعی افراد، یعنی فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی حاکم عوض شود، تغییر شعور اجتماعی آنها، یعنی غریزه و عقل آنها نیز دیر یا زود الزامی خواهد بود.
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر