سرچشمه:
تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
«هماندیشی با روشنار» (2)
روشنار
لطفا درمورد روش پیداکردن" قطب
تعیین کننده در هر دیالک تیک " توضیح دهید.
1
·
قطب تعیین کننده هر
دیالک تیک را نیز پراتیک زنده زندگی تعیین می کند:
مثال
·
در ظرفی ـ به مثابه فرم ـ می توان هم زهر نگه داشت و به
خورد مردم داد و هم نوشدارو، هم شراب و هم شربت.
·
اکنون برای تعیین قطب تعیین کننده باید پرسید که آیا فرم ظرف
سرنوشت آشامنده از آن ظرف را تعیین می کند و یا محتوای آن؟
·
زهر ـ به مثابه محتوا ـ هم در جام زرین مهلک و کشنده است،
هم در جام بلورین و هم در لیوان و استکان و بطری و سطل و قوری.
·
شراب هم بی اعتنا به فرم ظرف مستی بخش خواهد بود.
·
از این تجربه (پراتیک) نتیجه گرفته می شود که قطب تعیین
کننده در دیالک تیک فرم و محتوا، محتوا ست و نه فرم.
2
·
مرزبندی میان متد متافیزیکی و متد دیالک تیکی اما اینجا هم
صورت می گیرد:
·
آیا فرم را می توان به بهانه نقش تعیین کننده ی محتوا، هیچ
واره و هیچکاره تلقی کرد و مورد صرفنظر قرار داد؟
الف
·
متد متافیزیکی خواهد گفت:
·
آری، بی خیال فرم!
ب
·
اما برای متد دیالک تیکی، قطب هیچ واره و هیچکاره در هیچ
دیالک تیکی وجود ندارد:
·
انگل و علاف و هیچکاره را به خطه دیالک تیک اصولا و اساسا
راه نمی دهند.
·
هر قطب دیالک تیک باید از سوئی مؤثر اثری باشد و از سوی
دیگر تحت تأثیر آثار قطب دیگر باشد:
·
اثرگذار و اثرپذیر همزمان باشد.
ت
·
فرم ظرف هیچکاره نیست، علیرغم اینکه محتوا تعیین کننده است.
·
به همین دلیل است که انگلس ـ فرزانه فروتن فرودستان ـ از
اصطلاح بسیار مهم «در تحلیل نهائی» استفاده می کند.
·
ظرافت بینش دیالک تیکی همین جا ست:
·
فرم می تواند گاهی نقش بسیار غول آسائی بازی کند، بی آنکه
نقش تعیین کننده ی محتوا زیر علامت سؤال قرار گیرد.
·
مارکسیسم عرصه تفکر خلاق است و نه حوزه جزم های رنگارنگ!
مثال دیگر
·
مثالی ملموس و محسوس در این زمینه، نمایشنامه واحدی از مثلا
شکسپیر است:
·
از نمایشنامه واحدی تئاترهای مختلفی اجرا شده است.
·
محتوا همه آنها مو به مو یکسان است.
·
فرق تنها در فرم نمایش محتوای نمایشنامه است.
·
امتحانش مجانی است:
·
از ده نمایش، شاید بتوانیم به تماشای یکی و یا دو تا رغبت
کنیم.
·
چرا؟
·
برای اینکه فرم نمایش می تواند به ذوق آدم زند و قادر به
برقراری رابطه میان هنرپیشه و تماشاچی نباشد.
·
دیالک تیک را باید در روند زنده زندگی تمرین کرد، فراگرفت،
به محک زد، تدقیق کرد و توسعه داد.
مثال دیگر
·
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در عرصه تئوری شناخت:
·
میان سوبژکت شناخت (انسان شناسنده) و اوبژکت شناخت (مثلا
خر) رابطه دیالک تیکی برقرار است.
·
اکنون باید قطبی را تعیین کرد که نقش تعیین کننده را به
عهده دارد:
·
تعیین کننده سوبژکت شناخت است و یا اوبژکت شناخت؟
·
تعیین کننده در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در عرصه شناخت، انسان
شناسنده است و یا خر که موضوع شناخت است؟
·
خودتان بیاندیشید و جواب دهید.
مثال دیگر
·
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در عرصه جامعه:
·
مثلا در دیالک تیک توده (سوبژکت) و جامعه (اوبژکت)
نقش تعیین کننده از آن کدام است؟
·
دیالک تیک همان دیالک تیک است، فقط سیستم مختصات عوض شده
است:
·
دیالک تیک واحدی از عرصه شناخت به عرصه جامعه منتقل شده
است.
·
نقش تعیین کننده در این زمینه از آن سوبژکت است و یا از آن اوبژکت
و چرا؟
·
به این پرسش هم پاسخی بیاندیشید.
·
بعد می توانیم به هماندیشی ادامه دهیم.
·
با تشکر مجدد
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر