۱۳۹۱ شهریور ۳۱, جمعه

هماندیشی با روشنار (3)



سرچشمه:
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
 «هماندیشی با روشنار» (2)

روشنار
لطفا درمورد روش پیداکردن" قطب تعیین کننده در هر دیالک تیک " توضیح دهید.
  
1
·        قطب تعیین کننده هر دیالک تیک را نیز پراتیک زنده زندگی تعیین می کند:

مثال
·       در ظرفی ـ به مثابه فرم ـ می توان هم زهر نگه داشت و به خورد مردم داد و هم نوشدارو، هم شراب و هم شربت.

·       اکنون برای تعیین قطب تعیین کننده باید پرسید که آیا فرم ظرف سرنوشت آشامنده از آن ظرف را تعیین می کند و یا محتوای آن؟

·       زهر ـ به مثابه محتوا ـ هم در جام زرین مهلک و کشنده است، هم در جام بلورین و هم در لیوان و استکان و بطری و سطل و قوری.
·       شراب هم بی اعتنا به فرم ظرف مستی بخش خواهد بود.

·       از این تجربه (پراتیک) نتیجه گرفته می شود که قطب تعیین کننده در دیالک تیک فرم و محتوا، محتوا ست و نه فرم.

2
·       مرزبندی میان متد متافیزیکی و متد دیالک تیکی اما اینجا هم صورت می گیرد:
·       آیا فرم را می توان به بهانه نقش تعیین کننده ی محتوا، هیچ واره و هیچکاره تلقی کرد و مورد صرفنظر قرار داد؟

الف
·       متد متافیزیکی خواهد گفت:
·       آری، بی خیال فرم!

ب
·       اما برای متد دیالک تیکی، قطب هیچ واره و هیچکاره در هیچ دیالک تیکی وجود ندارد:
·       انگل و علاف و هیچکاره را به خطه دیالک تیک اصولا و اساسا راه نمی دهند.
·       هر قطب دیالک تیک باید از سوئی مؤثر اثری باشد و از سوی دیگر تحت تأثیر آثار قطب دیگر باشد:
·       اثرگذار و اثرپذیر همزمان باشد.

ت
·       فرم ظرف هیچکاره نیست، علیرغم اینکه محتوا تعیین کننده است.
·       به همین دلیل است که انگلس ـ فرزانه فروتن فرودستان ـ از اصطلاح بسیار مهم «در تحلیل نهائی» استفاده می کند.

·       ظرافت بینش دیالک تیکی همین جا ست:
·       فرم می تواند گاهی نقش بسیار غول آسائی بازی کند، بی آنکه نقش تعیین کننده ی محتوا زیر علامت سؤال قرار گیرد.
·       مارکسیسم عرصه تفکر خلاق است و نه حوزه جزم های رنگارنگ!

مثال دیگر
·       مثالی ملموس و محسوس در این زمینه، نمایشنامه واحدی از مثلا شکسپیر است:
·       از نمایشنامه واحدی تئاترهای مختلفی اجرا شده است.
·       محتوا همه آنها مو به مو یکسان است.
·       فرق تنها در فرم نمایش محتوای نمایشنامه است.

·       امتحانش مجانی است:
·       از ده نمایش، شاید بتوانیم به تماشای یکی و یا دو تا رغبت کنیم.

·       چرا؟
·       برای اینکه فرم نمایش می تواند به ذوق آدم زند و قادر به برقراری رابطه میان هنرپیشه و تماشاچی نباشد.


·       دیالک تیک را باید در روند زنده زندگی تمرین کرد، فراگرفت، به محک زد، تدقیق کرد و توسعه داد.

مثال دیگر
·       دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در عرصه تئوری شناخت:
·       میان سوبژکت شناخت (انسان شناسنده) و اوبژکت شناخت (مثلا خر) رابطه دیالک تیکی برقرار است.
·       اکنون باید قطبی را تعیین کرد که نقش تعیین کننده را به عهده دارد:
·       تعیین کننده سوبژکت شناخت است و یا اوبژکت شناخت؟
·       تعیین کننده در دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در عرصه شناخت، انسان شناسنده است و یا خر که موضوع شناخت است؟

·       خودتان بیاندیشید و جواب دهید.

مثال دیگر
·       دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت در عرصه جامعه:
·       مثلا در دیالک تیک توده (سوبژکت) و جامعه  (اوبژکت)  نقش تعیین کننده از آن  کدام است؟
·       دیالک تیک همان دیالک تیک است، فقط سیستم مختصات عوض شده است:
·       دیالک تیک واحدی از عرصه شناخت به عرصه جامعه منتقل شده است.
·       نقش تعیین کننده در این زمینه از آن سوبژکت است و یا از آن اوبژکت و چرا؟
·       به این پرسش هم پاسخی بیاندیشید.
·       بعد می توانیم به هماندیشی ادامه دهیم.
·       با تشکر مجدد

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر