سعدی
(گلستان
باب ششم، ص 170)
در تصانیف حکما آورده اند، که کژدم را ولادت معهود نیست،
چنانکه دیگر حیوانات را.
بل که احشای مادر را بخورند و شکمش را بدرند و راه صحرا
گیرند و آن پوست پاره ها که در خانه کژدم بینند، اثر آن است.
شین میم شین
·
سعدی در آثار حکما خوانده که کژدم
مثل بقیه جانوران از تخم و یا از شکم مادر زاده نمی شود، بلکه از دل و روده مادر
تغذیه می کند و موقع تولد شکم مادر را پاره می کند و بیرون می آید.
·
سعدی برای پی بردن به صحت و سقم
این روایت، راهی بغداد می شود تا از مدرسی
در دارالحکمه بپرسد.
·
مدرس هم بدون پرس و جو از کسانی که
هر روزه با عقرب سر و کار دارند، حدس می زند که این موجود موذی باید هم مادرخور
بوده باشد.
·
بدین طریق قال قضیه کنده می شود و سعدی به شیراز برمی گردد.
·
در حالیکه عقرب بسان بنی بشر بچه
می زاید و چه بسا حتی در این زمینه خبره تر و ورزیده تر از بنی بشر است.
·
عقرب می تواند حتی صد بچه بزاید.
· اما این که جانوران مختلف شیوه های
تولید مثل متفاوت دارند، اکنون در زیست شناسی اثبات شده و دیگر جزو اسرار نیست.
·
برخی از حشرات نر، موقع جفتگیری از
سوی حشره ماده خورده می شوند و برخی اندام خود را برای ادامه نسل به عنوان خوراک
نوزاد عرضه می کنند.
·
برخی حتی کودک خود را می خورند، تا
رقیبی نداشته باشند.
·
اما این پدیده ها ربطی به خوبی و
بدی جانوران ندارد.
·
اما نفی مادر از سوی فرزند، مثال
بی غل و غشی بر قانون دیالک تیکی نفی نفی است.
·
گذار از کهنه به نو، در طبیعت،
جامعه و تفکر، از دیالک تیک پیوست و گسست (دیالک تیک تداوم
و شکست) می گذرد.
·
نو به نفی دیالک تیکی کهنه می
پردازد:
·
یعنی جوانب و جنبه های مثبت کهنه
را از آن خود می کند (تداوم، پیوست) و جوانب و جنبه های منفی را از بین می برد.
(شکست، گسست)
1
·
نفی دیالک تیکی با نفی مکانیکی همین تفاوت اساسی را دارد.
·
در نفی دیالک تیکی ـ بر خلاف نفی
مکانیکی ـ کهنه تار و مار و نیست و نابود نمی شود.
· جنبه های بالنده کهنه حفظ و تکمیل
می شوند و توسعه و تکامل می یابند، ولی جوانب فرتوت، پوسیده و منفی کهنه نابود می
گردند.
·
نو نیز به نوبه خود، روزی کهنه می
شود و در بطنش نوی نوینی رشد می یابد، تا همان کاری را که او خود با کهنه ی سابق
کرده، برای گشودن راه پیشرفت با خود او بکند، تا او را به نوبه خود نفی کند.
·
از این روست که در فلسفه علمی از نفی نفی سخن می رود.
·
عقرب بچه هم ـ به روایت غلط سعدی ـ مادرش
را نفی دیالک تیکی می کند:
·
احشا و جوارح مادر را می خورد، از
آن خود می کند، جزو اندام خود می کند (تداوم و پیوست نسل نو با نسل کهنه) و اسکلت
و پوست و غیره مادر را دور می اندازد (شکست، گسست)
·
نو در انقلاب اجتماعی نیز با کهنه
همین برخورد را می کند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر