سرچشمه:
صفجه فیس بوک گروه موسوم به
«شعر و شعور و شعار»
تحلیلی از شین میم شین
«شعر و شعور و شعار»
تحلیلی از شین میم شین
نیکا نیکزاد
آرزو
مينو بهشتي
با سرواني راست قامت
پالوده به عطر گل هاي رنگارنگ
چهچهه بلبل و قناري
شرشر آب و رود جاري
در عمارتي اربابي
در رختخوابي زرين و طلائي
آرميده داراي كهنسالي
چشم دوخته بي وقفه
بر قاب عكسي:
«آلونكي هست، اندر دهاتي
دلدادگاني، بر بوريائي
چشم در چشم با تب و تابي»
****
مي گريد آن پير با آه و حسرت
كاي كاش او نيز
آلونكي داشت
با بوريائي
مي دوخت او نيز
چشمي به ياري!
پایان
عنوان شعر
آرزو
آرزو
مينو بهشتي
با سرواني راست قامت
پالوده به عطر گل هاي رنگارنگ
چهچهه بلبل و قناري
شرشر آب و رود جاري
در عمارتي اربابي
در رختخوابي زرين و طلائي
آرميده داراي كهنسالي
چشم دوخته بي وقفه
بر قاب عكسي:
«آلونكي هست، اندر دهاتي
دلدادگاني، بر بوريائي
چشم در چشم با تب و تابي»
****
مي گريد آن پير با آه و حسرت
كاي كاش او نيز
آلونكي داشت
با بوريائي
مي دوخت او نيز
چشمي به ياري!
پایان
عنوان شعر
آرزو
• شاعر به این شعر خود عنوان «آرزو» داده اند.
• آرزو اما به چه معنی است؟
• چه بسا عادی ترین مفاهیم، مبهم ترین آنها نیز است.
• زیرا چنین مفاهیمی از فرط عادیت و متداولیت، مورد تأمل قرار نمی گیرند و نتیجتا ناشناخته می مانند.
• آرزو ظاهرا به چیزی اطلاق می شود که کسی علیرغم طلب درونی مفرطی در دسترس ندارد و دسترسی بدان را با تمام وجود طلب می کند.
بند اول شعر
مينو بهشتي
با سرواني راست قامت
پالوده به عطر گل هاي رنگارنگ
چهچهه بلبل و قناري
شرشر آب و رود جاري
در عمارتي اربابي
در رختخوابي زرين و طلائي
آرميده داراي كهنسالي
مينو بهشتي
با سرواني راست قامت
پالوده به عطر گل هاي رنگارنگ
چهچهه بلبل و قناري
شرشر آب و رود جاري
در عمارتي اربابي
در رختخوابي زرين و طلائي
آرميده داراي كهنسالي
• شاعر در این بند شعر با دقتی مینیاتوری به معرفی سوبژکت قصه و شرایط زیست او می پردازند.
• باغ با شکوهی، معطر به عطر گل های رنگارنگ، چهچه شادی بخش بلبل و قناری، شرشر شورانگیز آب و رود جاری.
• و در این بهشت، عمارتی اربابی با سروانی راست قامت و دارای کهنسالی آرمیده بر تختخوابی زرین.
• اسباب بزرگی و خوشی همه آماده است.
• کم و کسری به چشم نمی خورد.
• مقوله «لذت» می تواند در چنین شرایطی بدون کمترین مشکلی، جامه انتزاعی از تن برکند و مادیت یابد:
• گذار روح به ماده، هگل خواهد گفت.
• تا چشم کار می کند از کمبود کمترین اثری حتی نیست.
• برای مقوله «ریاضت» در این حول و حوش، چیز بدرد بخوری یافت نمی شود:
• ریاضت در این جور وقت ها ست که باید ریاضتکشی پیشه کند.
• البته اگر شاعری تیزبین ریزبین در این میانه نباشد و به کشف و افشای محتوای شگفت انگیز آن نایل نیاید.
• فونکسیون اصیل هنر شاید همین باشد:
• دیدن «ریز»هائی که همه «می بینند»، بی آنکه ببینند!
• برتولت برشت در نمایشنامه تأمل انگیز «گالیله»، از قول گالیله در واکنش به پرخاش طلبه خویش که بر بنیان شناخت حسی و تجربی از سکون زمین دم می زند، خواهد گفت:
• «تو فقط زل می زنی، ولی نمی بینی!
• تفاوت دیدن با زل زدن از زمین تا کهکشان است.»
بند دوم شعر
چشم دوخته بي وقفه
بر قاب عكسي:
«آلونكي هست، اندر دهاتي
دلدادگاني، بر بوريائي
چشم در چشم با تب و تابي»
چشم دوخته بي وقفه
بر قاب عكسي:
«آلونكي هست، اندر دهاتي
دلدادگاني، بر بوريائي
چشم در چشم با تب و تابي»
• دارای کهنسال آرمیده بر تختخواب زرین، اما فکر و ذکری جز قاب عکس آویزان بر دیوار ندارد.
• قاب عکسی که آلونکی را نشان می دهد با دلدادگانی ـ چشم در چشم همدیگر ـ ایستاده بر بوریائی.
• دارای کهنسال بی وقفه بر این عکس خیره شده است.
• چرا و به چه دلیل؟
بند سوم شعر
مي گريد آن پير با آه و حسرت
كاي كاش او نيز
آلونكي داشت
با بوريائي
مي دوخت او نيز
مي گريد آن پير با آه و حسرت
كاي كاش او نيز
آلونكي داشت
با بوريائي
مي دوخت او نيز
چشمي به ياري!
• دارای کهنسال در آستانه مرگ، علیرغم داشتن قدرت و ثروت و رفاه و راحت، با آه و حسرت اشک می ریزد.
• چرا؟
• برای اینکه هنوز آرزوئی در دل دارد.
• آرزوی او داشتن آلونکی با بوریائی و دوختن چشم در چشم یاری است.
• هر ساده لوحی با خواندن این شعر، به طعنه خواهد گفت:
• «زکی!»
• کسی که کاخ و بهشتی دارد، چرا باید آرزوی داشتن کوخ و دوزخی را به گور ببرد!
• ولی ژرفای عمق ناپیدای این شعر موجز درست در همین دیالک تیک است:
• دیالک تیک داشتن و نداشتن!
• داشتن یکی از مقولات اساسی اگزیستانسیالیسم است.
• ما در روند تحلیل اشعار آشنا ملک قصد داشتیم که این مقوله اگزیستانسیالیستی مهم را در بستر اشعار ایشان بشکافیم، ولی متأسفانه بخت یار نشد.
• در جهان بینی ایدئالیستی اگزیستانسالیسم، دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت بی مهابا تحقیر و تخریب می شود و به جای مقولات یاد شده، مقولات من در آوردی «داشتن» و «وجود» کذائی نشانده می شود و یاوه سرائی بی سر و ته به راه انداخته می شود.
• مراجعه کنید به اگزیستانسیالیسم، اگزیستانسیالیسم مسیحی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
• دیالک تیک مورد نظر شاعر در این شعر را ما در طی تحلیل میراث سعدی و کلاسیک های دیگر، کشف و در سنت مارکس فرمولبندی کرده ایم:
• دیالک تیک لذت و ریاضت!
• حکیمی در اروپا از پاوپریسم معنوی (فقر مطلق و ذلت فراگیر معنوی) سخن گفته است.
• پایگاه طبقاتی بنی بشر را به برهوت دیالک تیک لذت مادی و ریاضت معنوی رهنمون می شود.
• دلیل خلأ درونی، پسیمیسم، نیهلیسم، اسکپتیسیسم (تردیدگرائی)، اگنوستیسیسم (ندانمگرائی)، اگزیستانسیالیسم و صد مکتب و مرام امپریالیستی دیگر در همین دیالک تیک عینی غول آسا تبیین می یابد.
• در نهایت غنای مادی، از ذلت معنوی رنج بردن!
• بلحاظ مادی همه چیز داشتن و «بی همه چیز» معنوی بودن!
• حقیقت امر غول آسائی که شاعر در این شعر کوتاه به رشته تبیین می کشند ـ بی اعتنا به وقوف روشن ایشان به این دیالک تیک ـ جز این نیست:
• شاعر در همین شعر موجز، دیالک تیک لذت و ریاضت را به شکل دیالک تیک همه چیزمندی مادی و «بی همه چیزی» عاطفی بسط و تعمیم می دهند:
• برای ارباب فئودال خفته در کاخ مجلل رئال، روابط عاطفی ـ احساسی رعیتی به آرزو و ایدئال بدل می شود.
• این دیالک تیک می تواند از نقطه نظرهای مختلفی مورد بحث و حلاجی قرار گیرد، ولی در عظمت و صحت آن در مورد همه طبقات اجتماعی ـ حتی ـ نمی توان تردید کرد.
دیالک تیک لذت و ریاضت
البته دیالک تیکی فوق العاده غنی و غول آسا ست!
البته دیالک تیکی فوق العاده غنی و غول آسا ست!
نیکا
تحلیل خوبی است.
• نیکای عزیز تحلیل خوبی است.
• کاستی های تحلیل واره های ما را برای خود نگه ندارید.
• و گرنه ما درجا خواهیم زد و فرو خواهیم ریخت.
• توسعه و تکامل انسان ها از گردنه صعب العبور کلنجار فکری می گذرد.
نیکا
معمائي كه هميشه برايم مطرح است، اين است كه
چرا ايجاد تعادل بين لذات مادي و محروميت معنوي تا به اين حد مشكل است؟
چرا همواره يكي ديگري را در محاق قرار مي دهد؟
چرا غناي یكی، اسباب فقر ديگري است؟
معمائي كه هميشه برايم مطرح است، اين است كه
چرا ايجاد تعادل بين لذات مادي و محروميت معنوي تا به اين حد مشكل است؟
چرا همواره يكي ديگري را در محاق قرار مي دهد؟
چرا غناي یكی، اسباب فقر ديگري است؟
• دیالک تیکیت هستی اجتماعی، خود را در همه چیز، از جمله در همین پدیده نمایان می سازد.
• چیزی اصولا یافت نمی شود که در ورای دیالک تیک عینی قرار داشته باشد.
• نیاکان ما هزاران سال پیش به دوئالیسم باور داشتند.
• احتمالا آنها نمی توانستند دیالک تیک را به سبب تضادمندی و وحدتمندی همزمان اقطاب آن بپذیرند.
• دوئالیسم را مانیگرائی (مانیچه ئیسم) هم می نامند.
مانی (216 ـ 276 میلادی)
مانیگری با اذن شاپور (240 ـ 270 میلادی) در جنوب غربی ایران و بابل اشاعه می یابد.
بهرامشاه به تحریک روحانیت زرتشتی، مانی را دستگیر می کند.
مانی 60 ساله در زندان می میرد.
آموزش دوئالیستی مانی :
آموزش مانی بر دو طبیعت (دو جوهر، دو اصل) و سه دوران مبتنی است.
دوران اول، زمان جدائی دو طبیعت یاد شده است.
دوران دوم، زمان آمیزش دو طبیعت یاد شده است.
دوران سوم، زمان جدائی قطعی و نهائی دو طبیعت یاد شده است.
مانیگری با اذن شاپور (240 ـ 270 میلادی) در جنوب غربی ایران و بابل اشاعه می یابد.
بهرامشاه به تحریک روحانیت زرتشتی، مانی را دستگیر می کند.
مانی 60 ساله در زندان می میرد.
آموزش دوئالیستی مانی :
آموزش مانی بر دو طبیعت (دو جوهر، دو اصل) و سه دوران مبتنی است.
دوران اول، زمان جدائی دو طبیعت یاد شده است.
دوران دوم، زمان آمیزش دو طبیعت یاد شده است.
دوران سوم، زمان جدائی قطعی و نهائی دو طبیعت یاد شده است.
• مانی پیامبر ظاهرا مؤسس دوئالیسم دو طبیعت (دو جوهر، دو اصل) بوده است.
• ما برای آموزش تفکر مفهومی روی دو اثر اصلی سعدی (گلستان و بوستان) حدود دو سال کار کرده ایم.
• سعدی نماینده دیالک تیک خودپو ست.
• میراث سعدی گنجینه گرانقدر بی نظیری است.
• از دیالک تیک اما گزیر و گریزی امکان پذیر نیست.
• اگر چیزها، پدیده ها و سیستم ها خصلت دیالک تیکی نمی داشتند، می گندیدند.
دیالک تیکیت چیزها، پدیده ها و سیستم ها
موتور تحول آنها ست!
موتور تحول آنها ست!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر