حافظ
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
(دیوان حاافظ، چاپ هشتم، آذر 1352، انتشارات امیرکبیر ص 211)
قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
(دیوان حاافظ، چاپ هشتم، آذر 1352، انتشارات امیرکبیر ص 211)
شین میم شین
• هر کس حق دارد که بر سر مال و جاه با کسی به مخالفت و مبارزه برخیزد و یا برنخیزد.
• حافظ هم به همین سان.
• پس مسئله بر سر چیست؟
• برای چه باید این بیت مورد تحلیل قرار گیرد؟
• اگر حافظ و هر شاعر دیگری، شعری بسراید و برای خود نگهدارد، امر علیحده ای است و هرگز نمی توان به او خرده گرفت.
• مسئله زمانی فرق می کند که شعر از خانه او بیرون آید و بگوش خلایق برسد.
• آنگاه شعر معصوم و خنثی به آجری در عمارت معرفتی خلق بدل می شود و خصلت جانبدار کسب می کند.
• به مثابه حربه ای معنوی به نفع پیشرفت اجتماعی و یا بر ضد آن به خدمت گرفته می شود.
• از این رو ست که شعر مثل بقیه چیزها، پدیده ها و سیستم ها باید مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد و در صورت زیانباری به تیغ تیز انتقاد اجتماعی سپرده شود، تیغه اش کند گردد و زهرش گرفته شود.
• مفاهیمی که حافظ در این بیت به خدمت می گیرد، عبارتند از «مال»، «جاه» و «نزاع»
1
مفهوم «مال»
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
مفهوم «مال»
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
• مال به معنی ثروت مادی است.
• ثروت نه مائده ای آسمانی و بادآورد، بلکه نتیجه کار انسانی است.
• مال در همه فرم های آن باید تولید شود.
• مال همان کالا ست!
• مال دیالک تیک طبیعت و کار انسانی است.
• مال دیالک تیک ماده و روح است.
• مال نتیجه رخنه روح بشری در طبیعت بی روح است!
• مال درهمامیزی عرقریز اندیشه و عاطفه و احساس بشری با مواد خام و طبیعت بی روح است.
• حافظ مبلغ پرهیز از نزاع به خاطر مال است.
• این به معنی دعوت مردم به تمکین در برابر غارتگران مال و هست و نیست آنها ست!
• این به معنی تبلیغ تسلیم در برابر چپاول حاصل دسترنج خویش است.
• این به معنی خودداری از مبارزات اقتصادی است.
2
مفهوم «جاه»
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
مفهوم «جاه»
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
• حافظ ضمنا از مبارزه به خاطر جاه و مقام نیز منع می کند.
• مبارزه به خاطر جاه معنائی جز مبارزه سیاسی ندارد.
• مبارزه به خاطر جاه یعنی مبارزه در راه تسخیر قدرت سیاسی، دولت!
• حافظ در این بیت، نه تنها خواننده را به پرهیز از مبارزه اقتصادی، بلکه علاوه بر آن، به صرفنظر از مبارزه سیاسی فرامی خواند.
• آنچه در نگاه اول، بیتی معصوم و بی ضرر و زیان جلوه می کرد، اکنون ماهیت ارتجاعی خود را آشکار می سازد.
• اکنون برای قضاوت راجع به این بیت، باید پرسید که حافظ کدامین دیالک تیک آشنا را بسط و تعمیم می دهد؟
1
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
• از مقوله مال می توان به آسانی به مقوله مادی رسید و از مقوله جاه به مقوله معنوی.
• پس می توان گفت که حافظ دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک مال و جاه بسط و تعمیم می دهد.
• پس از تعیین بسط و تعمیم دیالک تیک، باید به کشف این نکته نایل آمد که حافظ نقش تعیین کننده را از آن کدامیک از دو قطب دیالک تیکی دانسته است.
• خوب حال چه پاسخی به این پرسش داریم؟
• به مصراع حافظ نظری دوباره می افکنیم:
• که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
• بنابرین، حافظ برای مال و جاه تره خرد نمی کند و میان هر دو علامت تساوی می گذارد و فاتحه شاعرانه ای بر دیالک تیکیت دیالک تیک مادی و معنوی، دیالک تیک مال و جاه می خواند.
• شاعر خردستیز شیراز به دیالک تیک عینی هستی اعتنائی ندارد.
• اکنون این پرسش پیش می آید که چگونه می توان در جامعه طبقاتی زیست و از مبارزه اقتصادی و سیاسی صرفنظر کرد؟
• اگر کسی غلامان خواجه را غصب کند و اموالش را به غارت برد، چه خواهد کرد؟
• در مدت عمر حافظ که حدود 60 سال بوده، خطه فارس بیست بار دست به دست شده است.
• یعنی بیست بار مورد هجوم بیگانه قرار گرفته و نیروهای مولده موجود تخریب و یا غصب شده است.
• این به معنی فرود آمدن ضربات کاری بر پیکر نحیف اقتصاد جامعه است.
• هر خردگرای خردمندی در چنین اوضاع و احوالی به سازماندهی مقاومت و حراست از نیروهای مولده جامعه فرامی خواند و نه به صرفنظر از مال و جاه.
• چرا باید حافظ به اتخاذ چنین موضعی تن در دهد و به تبلیغ بی شرمانه تسلیم و رضا بپردازد؟
• ما باید به این پرسش نیز پاسخ بیابیم.
2
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
که نیست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
• از مقولات مال و جاه اما می توان به مقولات وسیله و هدف رسید.
• اهرم جاه و مقام سیاسی ـ دولتی را می توان وسیله ای برای حراست و توسعه و تقسیم مال تلقی کرد.
• اهرم جاه و مقام سیاسی ـ دولتی را می توان به مثابه وسیله سازماندهی و توسعه تولید و نیروهای مولده محسوب داشت.
• مبارزه سیاسی به خاطر کسب جاه می تواند وسیله ای برای کسب قدرت اقتصادی محسوب شود.
• بنابرین، می توان گفت که حافظ در این بیت، دیالک تیک وسیله و هدف را به شکل دیالک تیک جاه و مال بسط و تعمیم می دهد و بلافاصله در هم می شکند و دور می اندازد.
• حافظ نه وسیله می خواهد و نه به هدف می اندیشد.
• این را خردستیزی (ایراسیونالیسم) می نامند.
• خردستیزی که شاخ و دم ندارد!
کدام خردگرائی وسیله و هدف را مورد صرفنظر قرار می دهد و بدتر از آن، به تبلیغ صرفنظر از وسیله و هدف می پردازد؟
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر