۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبه

رهائی زنان در کنار کارگران (4) (بخش آخر)

مبارزه خیلی وقت ها پیش آغاز شد...
اینگرید اشتره لر
از کتاب
برابر حقوقی با مردان
برگردان میم حجری



پیشکش به خواهرم هما نصر زنجانی

• جامه عمل پوشاندن به مصوبات ژنو می بایستی در اصل، اجزای خرده کاری پر زحمت و پر دردسر باشند، که در اثر آنها کارگران به قدرت اجتماعی پی ببرند.

• مارکس
در نوشته ای تحت عنوان «در زمینه شورای مرکزی موقت نمایندگان» در ضمن اعلام می کند که انجمن های سندیکائی برای جنگ پارتیزانی بر ضد سرمایه ضرورت مبرم دارند و از اهمیت وافری برخوردارند.


• او اضافه می کند که دفاع از منافع کارگرانی که مجبور به کار به ازای دستمزد ناچیزند، کماکان ضرورت دارد.

• در عمل باید به طبقه کارگر، به کارگران زن که به مثابه اوبژکت های کار، حقوق شان بویژه پایمال و حیف و میل می شود، توجه جدی مبذول داشت و شرایط کافی برای مبارزه مشترک سازمان یافته در اختیار آنان قرار داد.

• در آلمان، طرح مارکسیستی بین الملل اول ـ قبل از همه ـ تحت رهبری آگوست ببل، ویلهلم لیبکنشت و یولیوس موتیر غالب آمد.
• ببل در 28 نوامبر سال 1868 در «مجله هفتگی دموکراتیک» که به سردبیری لیبکنشت منتشر می شد، اساسنامه سندیکاهای آلمان را به چاپ رساند که نمونه وار بود.
• در این اساسنامه زنان کارگر به مثابه اعضای مطلقا برابرحقوق تلقی می شوند.
• در انجمن بین المللی سندیکاهای کارگران مانوفاکتورها، کارخانه ها و کارگاه های دستی، که در اواسط ماه مه 1869 در شهر لایپزیگ تأسیس یافته بود، زنان کارگر ـ به مثابه رفقای رزمنده برابرحقوق نیازمند به پشتیبانی ـ با آغوش باز و با اختیارات بی حد و مرز پذیرفته می شوند.

• این انجمن پا جای پای انجمن کارگران ریسندگی گریم شائر و کارگران نساجی اشتفست و شرکاء می گذارد و گسترش همه جانبه پایگاه مبارزاتی سازمان یافته خود را آماج قرار می دهد.


• با این تلاش ها در جهت جلب جدی زنان کارگر به جنبش انقلابی کارگری، نیل به مرحله نوینی در تشکیل پرولتاریا بمثابه طبقه میسر می شود و سکوی بنیادی ضروری برای ارتقای نیروی ضربتی طبقه کارگر فراهم می آید.

• اگرچه آگوست ببل موفق به تشکیل جنبش سندیکائی یکپارچه و واحد نمی شود و نمی تواند جلوی انشعاب شوارتسر (لاسالیست) و هیرش و دونکر (از حزب پیشرفت) را بگیرد و حتی در جریان تأسیس حزب انقلابی ایزناخر (1869) فقط فرمولبندی مبتنی بر «محدود کردن کار زنان» مورد توافق قرار می گیرد، با این حال، تشکیل انجمن ین المللی سندیکاها نمونه بی نظیری برای شروع مبارزه طبقاتی آگاهانه محسوب می شود.

• پس از این است که امکان شرکت در مبارزه ایدئولوژیکی و مبارزات عملی فراهم می آید.


• وقتی که بورژوازی آلمان در راه اجرای آماج های ملی ارتجاعی خویش گام می نهد، انجمن سندیکاهای بین المللی (1878) سرکوب و سرانجام ممنوع اعلام می شود، برای مدتی موقت تمایلات پیگیر و آماجمند در جهت سازماندهی زنان کارگر در مبارزه طبقاتی متوقف می شود.
• آنگاه به اهمیت قضیه همه پی می برند. (کلارا ستکین)

• در سوسیال ـ دموکراسی آلمان که بلحاظ سازمان از سال 1875 یکپارچه گشته بود، تمایلات رویزیونیستی به انشعاب درونی منجر شد و مانع ان گشت که این حزب بتواند توسعه بلحاظ تاریخی ضرور خود را طی کند و به واحد انقلابی پیشاهنگ طبقه کارگر و دیگر نیروهای دموکراتیک بدل شود.

• در رابطه با سیاست مربوط به مسئله زنان، این پدیده از سوئی خود را در فرمولبندی های مبهم برنامه گوتا نمایان ساخت و از سوی دیگر در ناتوانی از اتخاذ موضع مستحکم و متمایز در مقابل تمایلات زنان متعلق به خرده بورژوازی و طبقه متوسط که تحت تأثیر ایدئولوژی بورژوازی بزرگ قرار داشتند.

• این امر مانع آن شد که جبهه ضد امپریالیستی تحت سرکردگی طبقه کارگر وسعت یابد و از تبدیل گشتن نیروهای بلحاظ عینی قابل اتحاد زنان به تکیه گاه اجتماعی و ایدئولوژیکی و پایگاه توده ای سیستم امپریالیستی جلوگیری کند.

• کمک های سازنده در زمینه تصورات آماجگرای مارکسیستی روشن در برخورد به مسئله زنان ـ به مثابه زیرمسئله جنبش کارگری ـ در دوره جدید جاری در جنبش کارگری بعد از کمون پاریس (1871) بویژه از سوی آگوست ببل و فریدریش انگلس صورت گرفت.

• انگلس در اثر خود تحت عنوان «منشاء خانواده، منشاء مالکیت خصوصی و منشاء دولت» بر ضد نظریه مبتنی بر تزلزل ناپذیری مالکیت خصوصی و ابدیت جامعه سرمایه داری وارد کارزار نظری شد.


• انگلس به مثابه جانشین بلافصل و راستین کارل مارکس و به عنوان تکمیل کننده میراث معنوی او، اثبات کرد که پیدایش مالکیت خصوصی بر وسایل تولید نه فقط پدید آورنده طبقات آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر) و دولت، بلکه همچنین ازدواج تک همسری و خانواده بوده است که فونکسیون مقدم آن بر حفظ و توریث (به میراث نهادن) مایملک خصوصی بوده و مشخصه اصلی اش عبارت بوده از موضع مبتنی بر ستم بر زنان و بی حقوقی زنان در ازدواج، خانواده و جامعه.
• (کلیات مارکس و انگلس، جلد 2، ص 77)

• انگلس بدین طریق، به کشف ریشه های تاریخی و اقتصادی تحقیر معنوی (روحی)، اخلاقی و اجتماعی زنان نایل آمد و در از بین بردن مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، پیش شرط عینی برای رهائی زنان را و جامه عمل پوشاندن به برابرحقوقی زن و مرد را نشان داد.

• انگلس ثابت کرد که مبارزه در راه برابرحقوقی زن و مرد، مسئله ای است که در وهله اول با وضعیت اجتماعی و اقتصادی زنان در رابطه است و این مبارزه به همین دلیل باید با وسایل مبارزه طبقاتی سیاسی صورت گیرد.

• انگلس با شناخت عشق، ازدواج و خانواده به مثابه پدیده های تاریخی و با اثبات علمی بطلان دعاوی مدافعان ایدئولوژیکی مالکیت خصوصی، مبنی بر خصلت بیولوژیکی تغییرناپذیر عشق، ازدواج و خانواده توانست از خانواده بورژوائی در حال تجزیه و تلاشی فراتر رود و برای روابط کیفیتا نوینی میان زن و مرد راه باز کند:
• روابطی که در آنها «عشق جنسی فردی» آزاد از منافع مادی و مبتنی بر احترام و علاقه متقابل همسران شکوفا می شود.

• انگلس در باره این عشق جنسی فردی می نویسد:
• «عشق جنسی ما با خواهش های جنسی ساده (ئروز) تفاوت ماهوی دارد.
• اولا پیش شرط عشق جنسی عشق متقابل است.
• زن از این نقطه نظر به برابری با مرد می رسد.
• ثانیا عشق جنسی به درجه ای از شدت و مداومت می رسد که برای هر دو طرف عدم تصاحب یکدیگر و جدائی به مثابه بدبختی بزرگ، به مثابه بدترین بدبختی ها جلوه می کند.
• برای تصاحب دیگر تلاش شگرفی آغاز می شود که تا حد گذر از جان ارتقا می یابد.
• و بالاخره معیار عرفی و اخلاقی نوینی برای ارزیابی رفتار جنسی پدید می آید.
• آنگاه، سؤال نه فقط این می شود که این عشق جنسی زناشویانه بوده و یا نه، بلکه علاوه بر این این سؤال مطرح می شود که آیا عشق دوطرفه بوده و یا نه؟»
• (انگلس، منشاء خانواده...)

• انگلس در زمینه تشکیل روابط جنسی فارغ از اجبار خارجی برخوردی احتیاط آمیز دارد.
• تنها در رابطه با نفی صراحت به خرج می دهد:
• «آنچه از مونوگامی با قاطعیت تمام خدف (نفی) خواهد شد، اولا کلیه خصائلی اند که با پیدا شدنش از مالکیت خصوصی بدان تحمیل شده اند:

1

• سلطه مرد بر زن.

2


• ممنوعیت طلاق و جدائی.»
• (انگلس، منشاء خانواده...)

• بعد روشن شد که تشکیل این روابط جدید، روندی بغرنج و تضادمند خواهد بود.

• حذف مالکیت خصوصی بر وسایل تلوید به تنهائی نمی تواند ضامن تشکیل رابطه ارضا کننده و سعادتمند باشد.

• به همین دلیل، نباید این روند را به حال خود رها کرد.
• بلکه باید با تشکیل جامعه جدید، شرایط مادی و معنوی زندگی و آگاهی به وظایف مربوطه را در مد نظر داشت.
• همیاری و پشتیبانی متقابل، احترام و برسمیت شناسی همسر بخش مهم تلاش در جهت تشکیل روابط انسانی در جامعه اند.
• مبارزه در راه از بین بردن تبعیض نسبت به زنان و تأمین برابرحقوقی زن و مرد، از این رو، نه فقط مبارزه ای در مقیاس تمام اجتماعی، بلکه علاوه بر آن، مبارزه ای است که در برگیرنده تلاش در جهت رفع سلب حقوق از زنان و توسعه و تکامل آنان در روابط جنسی، عاشقانه، زناشویانه و خانوادگی است.

• معارف انگلس به آگوست ببل کمک کرد تا او درک ماتریالیستی تاریخ را برای تفسیر روندهای تاریخی بکار بندد و کتاب خود تحت عنوان «زن و سوسیالیسم» را که در سال 1879 بطور غیرقانونی و مخفیانه چاپ کرده بود، در پرتو آموزش های مارکس و انگلس به علمی ترین شکل ممکنه در آورد و در سال 1919 منشر کند.

• ببل با صراحت تمام، مؤثریت عملی کتابش را اعلام کرد.
• این کتاب ارزنده واقعا هم به یکی از پرخواننده ترین آثار مارکسیستی بدل شد.

این کتاب «بیانگر بلوغ و شناخت تئوریکی پرولتاریای آگاه به منافع طبقاتی عام خویش و بویژه نقطه اوج ایدئولوژیکی در اوایل جنبش پرولتری زنان است.»
(کلارا ستکین، ص 118)

• اینکه روند تاریخی تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و معنوی ـ فرهنگی ژرفنده در جریان ساختمان سوسیالیسم بغرنج خواهد بود و دشمنان بشریت به مقاومت آشتی ناپذیر دست خواهند زد، موجب تزلزل ایمان خلل ناپذیر آگوست ببل به پیروزی قطعی زحمتکشان نشد.
• با توجه به سیر تاکنونی تاریخ می توان علیرغم نگرانی ها به آینده خوشبین بود.

پایان

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    • انگلس در زمینه تشکیل روابط جنسی فارغ از اجبار خارجی برخوردی احتیاط آمیز دارد.
    • تنها در رابطه با نفی صراحت به خرج می دهد:
    • «آنچه از مونوگامی با قاطعیت تمام خدف (نفی) خواهد شد، اولا کلیه خصوصیاتی اند که با پیدا شدنش از مالکیت خصوصی، بدان تحمیل شده اند:

    1

    • سلطه مرد بر زن.

    2


    • ممنوعیت طلاق و جدائی.»
    • (انگلس، منشاء خانواده...)

    پاسخحذف