۱۳۹۰ مرداد ۸, شنبه

دیالک تیک جبر و اختیار (دیالک تیک ضرورت و آزادی) و دیالک تیک ضرورت و تصادف (3)

دیالک تیک جبر و اختیار

اختیار (آزادی)
جفت دیالک تیکی جبر (ضرورت)
پروفسور دکتر الفرد کوزینگ
برگردان شین میم شین

• اختیار (آزادی) عبارت است از رابطه انسان با جبر (ضرورت)، یعنی با قانونمندی های عینی در طبیعت و جامعه.

• آزادی با میزان شناخت انسانها از قانونمندی های عینی در طبیعت و جامعه و با میزان تسلط عملی انسان ها بر آنها پیوند تنگاتنگ دارد.


• آزادی عبارت است از شناخت ضرورت عینی و توانائی لازم برای تبدیل قانونمندی های کشف شده به دانش لازم در زمینه مشخص و استفاده عملی از آن.


• آزادی شرایط اقتصادی، سیاسی، حقوقی و ایدئولوژیکی لازم برای آن را نیز شامل می شود.

• مبارزه در راه آزادی در کلیه عرصه های اقتصادی، سیاسی، معنوی، شخصی و ملی آن که سراسر تاریخ جوامع طبقاتی را فرا گرفته، خود را در تاریخ فلسفه در مبارزات ایدئولوژیکی ـ تئوریکی بخاطر محتوای مفهوم «آزادی» منعکس می سازد.

1
آزادی از نظر ارسطو

• ارسطو رفتار انسانها را به دو دسته اختیاری و اجباری تقسیم می کرد:
• «رفتار اجباری به زور صورت می گیرد و از نادانی ناشی می شود.
• اصل رفتار اختیاری در خود فرد فاعل نهفته است، که به جزئیات کردوکار خویش واقف است.»

• ارسطو ـ بدرستی ـ تصمیمگیری اختیاری را در پیوند با شناخت می داند، ولی در عین حال آزدی را به آزادی اراده محدود می کند که در روند توسعه مسئله آزادی نقش مسلطی کسب می کند.


2
آزادی از نظر کاتولیسیسم

توماس فون اکوین (1225 ـ 1274)
ایتالیائی الاصل و یکی از متنفذترین فلاسفه و تئولوگ های تاریخ
از مهمترین فقهای کلیسای کاتولیک و از نمایندگان اصلی فلسفه در قرون وسطی متعالی (اسکولاستیک)
میراث معنوی خارق العاده او هنوز هم در نئوتومیسم و نئواسکولاستیک مؤثر است.
کلیسای کاتولیک روم او را جزو قدیسان تلقی می کند.

• در دوران فئودالیسم، درک توماس فون اکوین از آزادی، اندیشه مسلط بود.
• به نظر او کلیه اعمال وافکار انسانی به خواست خدا از قبل مقدر شده اند.
• اما چون خدا خود آگاه است، پس تقدیر او بمعنی آزادی انسانها نیز هست.
• منظور از آزادی در کاتولیسیسم عبارت است از آزادی روحی محض، آزادی اراده.
• و عالی ترین آماج آزادی انسانی خدا ست.
• کلیسای کاتولیک ـ بمثابه واسطه میان خدا و انسان ـ نهادی برای تحقق آزادی است.

3
آزادی از نظر پروتستانتیسم

مارتین لوتر (1483 ـ 1883)
فقیه و آموزگار رفرماسیون

• لوتر اما معتقد بود که آزادی نه در اصل روحی خود انسان (آزادی ارده)، بلکه در عفو و رحمت الهی نهفته است و لذا آزادی اراده را رد می کرد.

*****

• وجه مشترک درک کاتولیکی و پروتستانی از آزادی عبارت است از این که آندو، آزادی را به عنوان پدیده ای اجتماعی درنظر نمی گیرند.
• سمت و سوی طرح آزادی پرسونالیستی آنها اولا عبارت است از آموزش آزادی فردی محض، بمثابه سرمایه معنوی.
• ثانیا اطاعت وبندگی انسانها در قبال ملکوت الهی و در مقابل حکام زمینی برگزیده خدا.

4
آزادی از نقطه نظر بورژوازی آغازین

• ایدئولوگهای بورژوازی انقلابی آغازین، در مبارزه علیه فئودالیسم، تعریفی نو از آزادی ارائه دادند و به ترویج آن همت گماشتند.
• معنی آزادی به عنوان شعار بورژوازی مترقی عبارت بود از محو قید و بندهای نظام اجتماعی فئودالی و برقراری سلطه مالکیت خصوصی سرمایه داری بر وسایل تولید.

• بیانگر فلسفی عمده آن دترمینیسم مکانیکی بود که تحقیق در زمینه مسئله آزادی را نیز عهده دار شد.


1
آزادی در فلسفه اسپینوزا

باروچ اسپینوزا (1632 ـ 1677)
فیلسوف هلندی، مؤسس راسیونالیسم و انتقاد مدرن از انجیل

• در فلسفه اسپینوزا آزادی در رابطه ای دیالک تیکی با ضرورت عینی قرار دارد:
• «ادعای این که آزادی و ضرورت ضد همند، به نظر من ادعای باطلی است.
• به نظر من آزاد هر آن چیزی است که بنا به ضرورت طبیعی خود وجود دارد و عمل می کند.
• مقید (غیر آزاد) هر آن چیزی است که چند و چون وجود و عمل آن بسته به اراده و خواست غیر باشد.»

• اسپینوزا برای اولین بار مفهوم آزادی را در رابطه با ضرورت عینی مورد بررسی قرار داد و مطلق کردن آزادی را در ذات حق و یا آزادی اراده مطرود شمرد.
• به نظر او اراده و فهم یکی اند و فرقی با هم ندارند.
• آزادی پا به پای پیشرفت شناخت بشری فزونی می یابد.

• به نظر او آزادی و هر چیز دیگر بطور مکانیکی مقدر شده اند.

• از این رو ست که آزادی مورد نظر اسپینوزا خصلت منفعل و تماشاگر دارد و شامل پراتیک انسانی نمی شود.

2
آزادی در فلسفه ژان ژاک روسو

ژان ژاک روسو (1712 ـ 1778)
نویسنده، فیلسوف، پداگوگ، طبیعت پژوه و کمپونیست
از تدارک بینندگان معنوی انقلاب فرانسه

• به نظر ژان ژاک روسو آزادی صفت ممیزه طبیعی و مادر زاد انسانها ست و فقط شامل حال فرد می شود.

• این نظر او در انقلاب فرانسه در ماده 4 اعلامیه حقوق بشر (در سال 1791 میلادی) درج شده است:

• «آزادی یعنی مجاز بودن به انجام هر کاری که صدمه و زیانی به دیگری نرساند.»

• اعلامیه آزادی شخصیت، برای مالکیت خصوصی بر وسایل تولید حد و مرزی قایل نمی شود.


• ماتریالیست های فرانسوی
در قرن هجدهم بر مبنای علم مکانیک تصور از ضرورت عینی را جامه ای مشخص پوشاندند و به جدائی میان ماده و حرکت پایان دادند. (البته منظور آنها از حرکت تنها حرکت مکانیکی بود.)

• آنها اما همه حوادث و حتی شناخت انسانی را ناشی از تعین مندی مکانیکی قلمداد کردند.
• نتیجه نهائی تعین مندی مکانیکی افتادن به منجلاب فاتالیسم بود.

3
آزادی در فلسفه لاپلاس

پیر سیمون لاپلاس (1749 ـ 1827)
ریاضی دان و ستاره شناس فرنسوی
صاحب نظر در زمینه تئوری احتمالات

• دترمینیسم مکانیکی در فرضیه لاپلاس به نقطه اوج خود رسید که بنا بر آن دیوی وجود دارد که از سرعت و جای هر ذره ای در کاینات در هر لحظه معین خبر دارد و می تواند همه حوادث جنبش بی پایان هستی را پیشگوئی کند.

4
آزادی در فلسفه کانت

ایمانوئل کانت (1724 ـ 1804)
برجسته ترین نماینده فلسفه کلاسیک آلمان
اثر او تحت عنوان «انتقاد از عقل محض» نقطه عطفی در تاریخ فلسفه و آغاز فلسفه مدرن محسوب می شود.
کانت در زمینه های زیر دورنمای فراگیر نوینی به روی فلسفه گشوده است:
اتیک (انتقاد از عقل عملی)
استه تیک (انتقاد از قوه قضاوت)
فلسفه مذهب
فلسفه حقوق
فلسفه تاریخ

• خصلت متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) دترمینیسم مکانیکی مورد انتقاد شدید فلسفه کلاسیک آلمان قرار گرفت، که یکی از منابع و سرچشمه های مارکسیسم محسوب می شود.

• کانت کوشید با نظریه خود در باره آزادی، فاتالیسم دترمینیسم مکانیکی را در هم بکوبد.


• البته کانت برای رسیدن به این هدف مجبور شد، انسانها را به شهروندان دو جهان مجزا از هم تقسیم کند:

• جهان طبیعی پدیده ها و جهان چیزهای در خود که از اقتدار درک حسی خارج است.

• بنظر کانت چون در جهان طبیعی پدیده ها، بدون استثناء قانون علیت حاکم است، پس عمل انسان ها ـ به عنوان موجودات طبیعی ـ باید بنا بر قانون علیت مقدر شده باشد.
• اما انسان بمثابه موجود خردمند (موجود پایبند به اخلاق) می تواند در جهان خارج از اقتدار درک حسی (جهان چیزهای در خود) و ببرکت آن، در آزادی سهیم باشد.
• سهیم بودن انسان در آن جهان در قوانین اخلاقی تجسم می یابد.

5
آزادی در فلسفه فیشته

یوهان گوتلیب فیشته (1762 ـ 1814)
یکی از برجسته ترین نمایندگان ایدئالیسم آلمانی

• به نظر فیشته آزادی عبارت است از فعالیت خلاق «من»

• این برداشت فیشته به مطلق کردن آزادی منجر می شود.

• چون به نظر فیشته «من» و «غیر من» یکی اند، آزادی نسبت به هرنوع از ضرورت مقدم قلمداد می شود و به آزادی اراده مطلق بدل می شود:

فیشته، دیالک تیک جبر و اختیار و یا دیالک تیک ضرورت و آزادی را وارونه می کند و نقش تعیین کننده را از آن اختیار (آزادی) می داند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر