۱۳۹۰ تیر ۲۲, چهارشنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (4)

ویلیام جیمز (1842 ـ 1910)
روانشناس، فیلسوف پراگماتیست آمریکائی
مؤسس روانشناسی آمریکائی
استاد دانشگاه هاروارد
آثار:
پراگماتیسم: نامی جدید برای طرز تفکر های قدیم
معنای حقیقت

چگونه بحث کنیم؟
احسان طبری
شین میم شین

تز دوازدهم
صرفنظر از افرادی که «تصمیم خود را گرفته اند»، اشخاصی هستند که فقط طی زمان و به کمک حوادث به تدریج به نکته‌ ای پی می‌برند.
شما چرا عجله دارید؟
بگذارید «زمان» هم کمک کند؟

• منظور از «پی بردن به نکته ای در طی زمان» چیست؟

• آیا فقط برخی ها در طی زمان به نکته ای پی می برند و یا چنین روند و روالی شامل حال همه انسان ها و حتی حیوان ها می شود؟

• آیا ما با اینجا روند طبیعی شناخت سر و کار نداریم؟
• آیا شناخت نتیجه انعکاس چیزها در آئینه ضمیر انسان ها نیست و همیشه خصلت تدریجی و گام به گام ندارد؟
• آیا می توان به چیزها، پدیده ها و سیستم ها بطور برق آسا پی برد؟

• آیا دیالک تیک کمیت و کیفیت، قانون گذار از تغییرات کمی به کیفی و برعکس در روند شناخت چیزها صدق نمی کند؟


• اینکه کسی سریعتر از دیگری به نکته ای پی می برد، آیا دلیلش این نیست که بلحاظ کمی و کیفی سرمایه معنوی بیشتری در اختیار دارد؟


• کودکی که برای اولین بار تبر در دست می گیرد و بر تنه درخت فرود می آورد، آیا شناختش از تنه و تبر و نحوه فرود آوردن تبر کمتر از دهقانی نیست که این کار را صدها بار انجام داده است؟


• آیا می توان براحتی ادعا کرد برخی از انسان ها را باید به حال خود گذاشت تا معلم زمان یادشان بدهد و وقت خود را فقط صرف آنهائی کرد که منظور ما را برق آسا درمی یابند و چه بسا ادای دریافتن آن را در می آورند؟


• در هر حال، از دو حالت قصه خالی نیست:
• این پی بردن به نکته ای یا با واسطه صورت می گیرد، یعنی از طریق روشنگری بوسیله دیگری و یا بیواسطه، یعنی از طریق خود آزمائی، خود اندیشی، خود جوئی، خود یابی.

• بحث یعنی شرکت فعال در روشنگری.

• بحث یعنی روشنگری همزمان خویشتن و دیگری.

• کمتر بحثی می توان سراغ گرفت که شرکت کنندگان از یکدیگر و یا از دینامیسم خود بحث نیاموزند.

• بحث هر دو طرف شرکت کننده در چالش را به تفکر وامی دارد.
• بحث بسان موتوری مغز هر دو طرف را هندل می زند و به تفکر و تعمق وامی دارد.

• پی بردن باواسطه به نکته ای تضمین شده تر از پی بردن بیواسطه و با گذشت زمان به نکته ای است.

• حتی می توان گفت هر پی بردن بیواسطه به کاتالیزوری نیاز دارد.

• بحث ـ حتی اگر بی ثمر جلوه کند و نتیجه فوری به بار نیاورد ـ نقش کاتالیزور را بیشک بازی می کند.

• بحث کاتالیزور خود آزمائی، خود اندیشی، خود جوئی و خود یابی می گردد.


• از این رو نمی توان با رهنمود طبری موافق بود.
• طبری به نحوی از انحا، مریدان خود را به انفعال و کناره جوئی از چالش فکری فرا می خواند.
• چنین رهنمودی با سنت مارکس و انگلس و لنین بیگانه است.

تز سیزدهم
گاه بیان شما قاصر است، ولی بیان رویدادها بلیغ است.

• طبری ظاهرا مریدان خود را مبدأ قرار می دهد و بر اساس چند و چون «بیان» آنها حرکت می کند.
• اگر کسی بیان بلیغ ندارد، بدان معنی نیست که او نمی تواند داشته باشد.
• بیان بلیغ را هم مثل هر چیز اجتماعی دیگر می توان تمرین کرد و بدست آورد.

• جهان بینی طبری آدمی را در بهترین حالت به یاد جهان بینی سعدی می اندازد.


• انگار طبری هم به تئوری بنیاد، به مادرزادی و جبلی بودن بلاغت و غیره باور دارد.


• ولی علت بیان قاصر چیست؟

• بیان قاصر می تواند از خالی بودن چنته و در واقع از خالی بودن کله ناشی شود.

• کسی که اندیشیدن بلد نیست و توشه ای جز فرمول های خشک و خالی به همراه ندارد، حتی اگر خیلی هم بلیغ باشد، چه می تواند کرد؟

• پس رادیکالیته مارکس و انگلس و لنین کجا می ماند؟


• چرا نباید به ریشه ها دست برد و بسان کانت به خروج از الکنیت خود خواسته فراخواند؟

• چرا نباید راه خروج از بیان قاصر را جست و یافت و نشان داد؟

• بلاغت بیان رویدادها به چه معنی است؟

• آیا منظور طبری این است که از رویدادها می توان آموخت؟

• آیا منظور او خوردن سر کسی به سنگ و آموختن از آن است؟
• اینکه دیگر نور علی نور است.
• هر الاغی پس از خوردن سرش به سنگ می آموزد.

• آیا آموختن از رویدادها حتمی است؟
• آیا مردم آلمان از فجایع جنگ جهانی اول آموخته بودند، که چند سال بعد جنگ بمراتب وحشیانه تر و وحشت بارتری را شروع کردند؟

• مگر گذار از خاص به عام و برعکس می تواند بدون واسطه صورت گیرد؟

• مگر قرار نیست که انسان ها تفکر مفهومی را تمرین کنند و بیاموزند؟
• مگر برای آموزش تفکر مفهومی به تعریف مفاهیم و مقوله ها نیاز مبرم نیست؟
• زبان رویدادها چه بسا برای انسان ها زبانی بیگانه است و بدون کمک مترجم نمی توانند دریابند.

تز چهاردهم
بحث باید با کسی انجام گیرد که جوینده‌ای خالی از غرض و مرض است و اقناع وی برای جنبش یا حزب سودمند است.

• طبری به جای توضیح عام، به جای توضیح بحث بطور کلی و در خطوط عامش، به مثله کردن بحث می پردازد.
• بدین طریق، از بحث شیر بی یال و دمی باقی می ماند که به هیچ دردی نمی خورد.

• طبری عامل سوبژکتیف را، یعنی نیت طرف بحث را مطلق می کند و بر آن مبنا رهنمود خود را تنظیم می کند.


• انگار خود مریدان او اینقدر شعور ندارند که به این چیزها پی ببرند.

• علاوه بر این، منظور طبری از بحث، ظاهرا فقط بحث جلوی لانه جاسوسی است.
• بحث توده ای ها با حزب اللهی ها ست.

• این که جر و بحث است و نه بحث.


• اما نکته جالب، موضعگیری پراگماتیستی طبری در این زمینه است:

• اگر اقناع کسی برای حزب و جنبش سودمند نباشد، باید قید بحث را زد.

• طبری بهتر می بود که عنوان دیگری برای این جزوه اش دست و پا کند.


• عنوان «چگونه بحث کنیم؟» حاکی از بحث به معنی عام آن است و نه بحث به قصد اقناع و عضوگیری برای حزب.


• بدین طریق این جزوه طبری به درد پدری که می خواهد با پسرش و یا با همسرش بحث کند، نمی خورد.

• مگر اینکه موضوع بحث به نفع جنبش و یا حزب باشد.

• تعجب آور این است که چگونه اعضای حزب توده چنین جزوه ای را بسان جزوه های مذهبی تکثیر می کنند و در باره عیب و نقص آن اصلا نمی اندیشند.


تز پانزدهم
برخی‌ها، تازه اگر هم به اصطلاح قانع شوند، باید دید آیا در عمل حاضرند، یا می‌توانند به جریان انقلابی، به حقیقت انقلابی سودی برسانند؟

• اگر ویلیام جیمز ـ مؤسس پراگماتیسم ـ هم می بود، همین جور استدلال می کرد:
• حقیقت آن چیزی است که برای کسی سودمند باشد.

• اگر کسی حاضر به خدمت به جریان انقلابی کذائی نباشد، نباید با او بحث کرد.

• انسان ها که اعضای جامعه نیستند.

• انسان ها که نباید بدون نیت قبلی دستگیر یکدیگر باشند.
• هومانیسم و معاضدت و انتقال تجربه و دانش، فقط اگر برای جنبش کذائی سودمند باشند، محلی از اعراب دارند و لاغیر.

• انسان ها را طبری به مثابه آلت دست صرف در نظر می گیرد.

• انسان ها ارزش و ارج فی نفسه ظاهرا ندارند.

• ارج و ارزش انسان ها به اندازه سودی است که انها به جنبش کذائی می رسانند.


• حالا این سؤال پیش می آید که هدف و مقصد از این حزب و جنبش چیست؟

• چگونه می توان سنگ توده را به سینه زد و همزمان پراگماتیست بود و عشق به توده را و خدمت به توده را بی توقعی کوچک پیشه نکرد؟

• حقیقت انقلابی دیگر چه مقوله ای است؟

• مگر حقیقت ارتجاعی هم داریم؟
• حقیقت انقلابی کذائی بر اساس کدام معیار عینی تعیین می شود؟
• آیا آنهم بر اساس معیار پراگماتیستی سود و زیان؟

• مراجعه کنید به پراگماتیسم.

تز شانزدهم
بحث تجملی چه لزومی دارد؟
بحث به خاطر بحث که کار بی‌ثمری است!
لذا در انتخاب طرف مورد بحث باید دقیق و بصیر بود و انرژی خود را بیهوده به هدر نداد و در هر جا و با هر کس بحث راه نیانداخت و قدرت انتخاب داشت.

• بدین ترتیب می رسیم به نوع دوم بحث.

• علاوه بر بحث پراگماتیستی، بحث تجملی نیز وجود دارد:

• اگر بحث پراگماتیستی سود به مرام و مسلک را در نظر دارد، غرض از بحث تجملی خود بحث است.

• طبری شباهت غریبی به ویلیام جیمز دارد.


• اگر او هم استدلال می کرد، به همین سان استدلال می کرد:

• اگر حقیقتی سود شخصی نداشته باشد، حقیقت تجملی است.
• و حتی بدتر از ناحقیقت است، بدتر از دروغ است.

• پس بحث به عنوان وسیله ای برای کشف حقیقت که در اغاز جزوه مطرح شده، چه می شود؟


• بدین طریق موضع فکری و اسلوبی طبری با موضع فکری و اسلوبی ویلیام جیمز ـ متفکر امپریالیستی ـ بر هم منطبق می شوند:

• ویلیام جیمز: حقیقت آن چیزی است که سود شخصی داشته باشد.

• احسان طبری: بحث باید نه برای کشف حقیقت، بلکه برای سودمندی به جنبش و حزب صورت گیرد.


• اما چگونه می توان کشف کرد که بحث برای جنبش و حزب سودمند خواهد بود؟


• طبری برای این پرسش هم پاسخ دارد:

• طرف مورد بحث باید حاضر باشد که به حزب و جنبش خدمت کند.

• بدین طریق کسی دنبال همفکر و هماندیش نباید بگردد.

• بهتر ان است که دنبال همرزم بگردیم و حقیقت کذائی اصلا حقیقت نیست، بلکه وسیله ای است برای به دام انداختن طرف و عضو کردن و یا حداقل هوادار کردن او.

• در قاموس طبری برای وحدت عمل، وحدت نظر لازم نیست.


• طرفداران طبری امروز درست همین شعار را می دهند:

• «تفاوت در اندیشه، وحدت در عمل»

تز هفدهم
شیوه درست بحث ما توده‌ ای‌ها با شیوه بحث مخالفین ما فرق دارد.

• این دیگر غیبگوئی است.
• چگونه می توان از شیوه درست بحث صحبت کرد، بی انکه قبلا این شیوه کذائی توضیح داده شده باشد و درستی اش اثبات شده باشد.

• مگر تا حالا حرفی در باره شیوه بحث زده شده است؟

• طبری ظاهرا نمی داند که شیوه و متد و روش و اسلوب یعنی چه.

• او فکر می کند که شیوه بحث یعنی انتخاب پراگماتیستی طرف بحث.


تز هجدهم
برخی از مخالفین ما از متلک، توهین، مسخره کردن، نیش زدن، سفسطه، نقل قول دروغ، فاکت بی‌اساس، ادعا، لاف و امثال آن ابایی ندارند.
هدف آن‌ها «از میدان بدر کردن» طرف است، به هر قیمت که باشد.
برخی افراد عاطفی یا بی‌تدبیر، زود در دام این شیوه‌های نادرست و غیرانسانی بحث می‌افتند و آن‌ها هم به همین روش‌ها متوسل می‌شوند، این آغاز شکست است، زیرا هرگز ما نمی‌توانیم و نباید بتوانیم در شیوه‌های سفسطه‌آمیز، دروغ و بهتان‌گویانه بحث مانند برخی از مخالفان خود باشیم.
اگر چنان بودیم، ما فاقد مختصات اخلاقی یک انقلابی هستیم و باید تجدیدنظر را از خودمان شروع کنیم.

• هیچکدام از این چیزها به بحث ربطی ندارند و از همین رو ست که با مفاهیم دیگری تعریف می شوند:
• متلک، توهین، بهتان و غیره.

تز نوزدهم
وقتی کسی شروع کرد بدین شیوه نادرست بحث کردن، باید با نهایت متانت گفت:
«من برای این نوع به اصطلاح بحث کوچک‌ترین آمادگی ندارم.
اگر شما واقعاً خواستار یک بحث جدی هستید، در آنصورت ابتدا نظری را که می‌خواهید ثابت کنید، دقیقاً بیان دارید و دلایل آن را ذکر کنید، تا من، اگر با آن نظر موافق نیستم، حکم مورد علاقه و دلایل خود را ذکر کنم و سپس بحث در این مجرا تا آنجا سیر کند که معلوم شود آیا حصول توافق بین ما میسر است یا نه.»

• عجب شیوه بحثی!

• مکانیکی تر از این نمی توان به مسئله بحث به معنی علمی ان برخورد کرد.


• بحث خودش در روندی توسعه می یابد.

• مگر اینکه منظور از بحث، بحث آکادمیک و دانشگاهی ـ پژوهشی باشد.
• و گرنه در بحث های معمولی از این خبرها نیست.

• طبری بحث را با تبلیغ اشتباه می گیرد و یا آن را تا حد وسیله ای برای ابلاغ نظر لحظه ای حزب مورد سوء استفاده قرار می دهد.


• بحث بنظر من باید در نهایت عینیت و با بی طرفی اوبژکتیف صورت گیرد تا شاید از لا به لای اطلاعات رد و بدل شده، حقیقت گمشده رخی بنماید.


• بنظر طبری اگر بحث کذائی به «حصول توافق بین بحث کننده ها» منجر نشود، باید پیشاپیش فاتحه ای بلند برایش خواند.

• این یعنی به ابتذال کشیدن بحث.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر