۱۳۹۰ تیر ۲۸, سه‌شنبه

نقدی بر «دیالک تیک روشنگری» مکتب فرانکفورت (2)

روشنگری بمثابه پدیده ای تاریخی و بمثابه موضوع بحث های جاری
جدال بر سر روشنگری
پروفسور دکتر وینفرید شرودر
برگردان شین میم شین

I
محتوای مدل های فکری روشنگری

• محتوای مدل های فکری اجتماعی، سیاسی و تاریخی متفاوت مهم روشنگری را عوامل زیر تشکیل می دهند:

1

• مفهوم سوبژکت خودمختار منفرد بورژوائی

2

• «رمان های روبینسونی بزرگ و کوچک» (به قول مارکس)

3

• تضاد میان اگوئیسم منافع مادی خصوصی (جزئی) و منافع معنوی عام انسانی که از سوی مارکس و انگلس به مثابه دو طرف تضاد واحد در «شیوه هستی بلحاظ مادی مشروطگشته افراد» مشخص می شود.

4

• تضاد میان هرج و مرج (کائوس) طبیعی و نظام مبتنی بر عقل.

5

• تضاد میان خاص و عام

• مراجعه کنید به دیالک تیک منفرد (خاص) و عام در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

6

• تضاد میان خودمختاری و وابستگی (تضاد میان اوتونومی و هترونومی)

7

• تضاد میان آزادی و برابری

8

• تضاد میان وسیله و هدف.

• از آنجا که روشنگری از حد سیستم های فلسفی راسیونالیستی آن زمان پا فراتر می نهد، همراه با آن ـ بطور منطقی ـ معنی مفهوم «فیلسوف» و «فلسفه» نیز عوض می شود.
• آنگاه فیلسوف به کسی اطلاق می شود که به نمایندگی از روشنگری برخیزد و فرق نمی کند که او عالم علوم طبیعی باشد و یا مورخ، اقتصاددان، صاحب نظر در حقوق دولتی و یا نویسنده.
• فلسفه آنگاه در رابطه با منافع عام معنی می شود و مترادف با روشنگری تلقی می گردد.

• این تعریف جدید در برگیرنده این باور بود که «روح فلسفی» را می توان بطرز همه جانبه و فراگیری به خدمت گرفت.
• بدین طریق بود که «روح فلسفی» به مثابه متد انتقادی و دعوی عقل در کلیه عرصه های دانش، علم، هنرهای زیبا، ادبیات، اخلاق، آداب و رسوم و سیاست بکار گرفته می شود.

پل هنری تیری د هولباخ (1723 ـ 1789)
از متفکران رادیکال قرن هجدهم و از همکاران دیدرو و دآلمبر و از مؤلفین دایرة المعارف (35 جلدی)
آته ئیست، دترمینیست و ماتریالیست.

• بحث بی چون و چرا در رابطه با انتشار مقالات دومرسه و هولباخ در ابطه با فلسفه با بحثی که در آلمان در سال 1783 پیرامون مسئله موسوم به «روشنگری به چه معنی است؟» در گرفته بود، انطباق داشت.

• (دومرسه (1676 ـ 1756) نویسنده، فیلسوف، دستور زبان دان و از مؤلفین دایرة المعارف بوده است. مترجم)

• ببرکت جنبش روشنگری، در عرصه استه تیک (زیبائی شناسی) ساختارهای نوعی ادبی و هیرارشی نوعی رایج دستخوش تغییر شدند.

• (مفهوم نوع به مجموعه چیزها، موجودات منفرد و فرم هائی اطلاق می شود که در خواص ماهوی شان با هم انطباق دارند.
انواع هنری را می توان هنر معماری، مجسمه سازی، نقاشی، انسان ها، کالاها، کشتی ها، لکوموتیوها و غیره هر نوع نامید.

• ادبیات زیبا به سه نوع زیر دسته بندی می شود:


1

لیریک
(شعر)

2

اپیک
( قصه)

3

دراماتیک (نمایش)



شعر بدین طریق یک نوع ادبی است.
انسان خود یک مفهوم نوعی است. مترجم)


• قصه منثور ـ قبل از همه ـ رمان که تا آن زمان بدان کم بها داده می شد، فونکسیون نمودارسازی مفهوم فرد بورژوائی را و هنجارهای اخلاقی منطبق با آن را در مدل های رئالیستی ـ تخیلی به عهده گرفت، که آماجش تعیین هویت بود.

• رمان در این میان، به مثابه رمان آموزشی و پرورشی از اهمیت مرکزی برخوردار بوده است.

• همزمان، بورژوائی کردن انواع سنتی کمدی و تراژدی بوسیله درام و انواع دیگر جامه عمل می پوشد و بدین طریق، تراژدی بورژوائی، درام احساساتی بورژوائی و غزل بورژوائی پدید می آیند.
• ببرکت جنبش روشنگری، فرم های نوین کومونیکاسیون (تبادل نظر) با انتشار دوره بندی شده (مجلات، روزنامه های ادبی، مجلات اخلاقی هفتگی، مجموعه اشعار، یاد داشت های روزانه) و همچنین فرهنگ لغات (دایرة المعارف و غیره) رواج می یابد.
• به دنبال فرم های آموزشی و شعورین بلحاظ تقسیم کار تمایزمند و بلحاظ فونکسیون خودمختارساز مختلف، همراه با جنبش روشنگری تغییر سمانتیکی مفهوم ادبیات صورت می گیرد، مفهومی که قبلا کلیت آموزش علمی و فرهنگی ـ استه تیکی را شامل می شد و اکنون رفته رفته به مفهوم نوعی برتر آثار استه تیکی بدل می شود.

• (سمانتیک بخشی از زبانشناسی است که با معانی علائم زبانی سر و کار دارد. مترجم)

• با اصطلاح فرانسوی «ادبیات زیبا» از سال 1671، مرزبندی میان علوم و مفهوم ادبیات جامه عمل می پوشد و گذار از مفهوم هومانیستی «شعر» به مفهوم ادبی استه تیکی آغاز می شود.

• بدین طریق روشن می شود، که کشیدن دیوار جدائی میان علوم طبیعی و علوم روحی (علوم انسانی) که در نیمه دوم قرن نوزدهم انجام می یابد، قطع رابطه ای با عواقب وخیم با سنت روشنگری بوده است، قطع رابطه ای که سدهائی بر سر راه تفاهم پدید آورده و تا همین امروز تأثیرات منفی بر روشنگری پژوهی اعمال می کند.


• سانترالیسم سوبژکتی ، تنگ کردن فردی سازانه میدان نظر به عرصه های شیئی مستقلگشته رشته های علمی منفرد و روندهای تاریخی ـ ملی نیز جزو همین سدهای تفاهمی محسوب می شوند.

• کسی که فکر می کند که پدیده روشنگری را می توان از نقطه نظر فلاسفه و یا نویسندگان منفرد درک کرد، با این پیش شرط تئوریکی از درک روشنگری عاجز خواهد ماند.
• خودویژگی ملی جنبش روشنگری در کشورهای منفرد اروپا را نیز تنها در چارچوب مقایسه بین المللی می توان درک کرد.

• اشاره ورنر کراوس به ناسیونالیسم در تاریخ روحی آلمان، که «به جدائی کامل روح آلمانی از کلیه مشترکات تاریخی» منجر می شود و بدین وسیله اعلام «پیدایش کلاسیک ادبی و فلسفی آلمان از نیستی، تا همین امروز، فعلیت خود را از دست نداده است.»

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر