۱۳۹۰ تیر ۲۳, پنجشنبه

سوسیالیسم به جای بربریت (15 )

(مدخلی بر بحث در باره آینده)
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
برگردان شین میم شین

2
وسایل تولید


• بر اساس این شناخت، گذار به فرماسیون اجتماعی جدید، تنها با تغییر بنیادی در ریشهً مناسبات اجتماعی امکان پذیر است، یعنی باید بطور رادیکال (ریشه ای) جامه عمل پوشد.

• این ریشه چیزی جز تولید در سازمان فرماسیونی خاص خود نیست.


• فرم سازمانی در جامعهً بورژوائی، عبارت است از مالکیت خصوصی تعداد انگشت شماری بر وسایل تولید و نتیجتا به قول مارکس و انگلس، «فرمانروائی سرمایه بر کار.»


• سوسیالیسم بدون برقراری مناسبات جدید مالکیت بر وسایل تولید، امکان ناپذیر است.
• درسوسیالیسم، مالکیت تعداد انگشت شماری از افراد بر وسایل تولید، جای خود را به مالکیت اجتماعی می دهد و همهً مردم را در تصاحب وسایل تولید سهیم می سازد.

• به زبان حقوقی:

• مالکیت آنگاه نه موضوع حقوق فردی، بلکه موضوع حقوق همگانی است.

• پشت سر این جنبهً حقوقی، مساًلهً آنتروپولوژیکی (تکوین انسانی) ژرفنده ای نهفته است.


• مالکیت بر وسایل تولید، زمینه را برای اجیر کردن نیروی کار دیگران و غارت دارائی طبیعی وغیرقابل فروش آنها (نیروی کار آنها. مترجم) آماده می سازد.

• به عبارت دیگر، صاحبان وسایل تولید می توانند انسان های دیگر را به بردهً خود تبدیل کنند، یعنی آزادی آنها را سلب نمایند و در نتیجه مهمترین ویژگی انسانی آنها را از آنها بگیرند.

• صرف نیروی کار برای بازتولید حیات افراد و نوع بشر، بیشک به یک سازمان اجتماعی نیازمند است.

• ماجرای روبینسون کروزه از نظر متدئولوژیکی افسانه ای بیش نیست.
• سازمان اجتماعی، اما فقط زمانی آزاد است که برطبق موازین عقلی، توسط اعضای جامعه تشکیل شود، پذیرفته شود و به مورد اجرا گذاشته شود.

• درکلیهً جوامع طبقاتی ماقبل، که طبقات بیشماری در عرصه های مختلف تولیدی کنار هم کار و زندگی می کردند، نطفهً مناسبات جدید مالکیت، بتدریج در رحم فرماسیون کهنه رشد کرد و بالاخره انقلاب سیاسی، مناسبات تولیدی جدید را با تشکیل سازمان سیستم حاکمهً جدید، تضمین نمود و یک واقعیت اقتصادی جدید را بدنبال آورد.

• در جامعهً سرمایه داری، فقط دو طبقه، یعنی سرمایه داران و کارگران مزدبگیر باقی مانده اند، که روند تولید را بطور ساختاری تعیین می کنند.
• به عبارت دیگر دو حلقه رابطه، سرمایه و کار مزدوری باقی مانده اند.
• کلیهً روابط دیگر موجود، مثلا کار پیشه وری، در روند تولید نقش فرعی به عهده دارند و مناسبات تولیدی را بطور ساختاری تعیین نمی کنند.
• سرمایه و کار مزدوری در مقام واحدی کنار هم قرار نمی گیرند، بلکه کار مزدوری تحت سلطهً سرمایه است.
• این سلطهً سرمایه بر کار مزدوری، نه تنها واقعی است، بلکه علاوه برآن، فرم منطقی مناسبات سرمایه داری را تشکیل می دهد.
• از این رو کار مزدوری امکانی برای ایجاد مناسبات مالکیت غیرسرمایه داری در اختیار ندارد و فقط بوسیلهً یک انقلاب سیاسی می تواند مالکیت اجتماعی را به جای مالکیت خصوصی بنشاند و لاغیر.
• اگر در بخش هائی مانند (راه آهن، پست و تلگراف و غیره) شرکت های دولتی و اجتماعی وجود داشته اند و دارند، مغایرتی با آن ندارد.
• چه این شرکتها نیز طبق الگوی اقتصاد خصوصی اداره می شوند و خصوصی کردن مجدد آنها هر آن امکان پذیر است و این امر موجب تغییر فرم اقتصادی آنها نخواهد شد.
• اتحادیه ها نیز همینطور.

• هیچ طبقهً حاکمه حاضر نمی شود، داوطلبانه بر ابزار حاکمیت و امتیازات خود چشم پوشی کند.
• برخی امتیازات نیم بند که گاهی برای طبقات استثمار شونده داده می شوند، می توانند باری از دوش آنها بردارند، ولی در مناسبات قدرت و مالکیت تغییر بنیادی بوجود نمی آورند و همانطور که در گذشته و حال مشاهده شده و می شود، می توانند دوباره پس گرفته شود.

• رفرمیسم که مدعی گذار تدریجی به سوسیالیسم، از طریق رفرم ها و اصلاحاتی در درون جامعهً سرمایه داری است، یک اشتباه تئوریکی بزرگ است و همانطور که تجربه نشان داده، به پذیرش حاکمیت سیاسی بورژوازی و نظام مبتنی بر استثمار منجر می شود.

• مراجعه کنید به رفرمیسم، رفرم و رفرمیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• به عبارت دیگر، جامعهً سوسیالیستی ـ برخلاف جامعهً سرمایه داری ـ بلحاظ اقتصادی نیز اصولا با یک انقلاب سیاسی شروع می شود.

• این انقلاب، شرایط لازم را برای فرماسیون جدید فراهم می آورد.
• تسخیر قدرت سیاسی، یعنی قدرت دولتی باید قبل از همه صورت گیرد.

• به قول مارکس و انگلس در «مانیفست حزب کمونیست»، «ما بر آنیم که نخستین قدم در راه انقلاب کارگری، عبارت است از ارتقای پرولتاریا به درجهً طبقهً حاکمه و مبارزه برای دموکراسی.»

• بعد از آن است که می توان به تحول ریشه ای (رادیکال) مناسبات مالکیت در جامعه اقدام کرد.

• به قول مارکس و انگلس در «مانیفست حزب کمونیست»، «پرولتاریا با استفاده از حاکمیت سیاسی خود، سرمایه را رفته رفته از دست بورژوازی خواهد گرفت، کلیهً وسایل تولیدی را در دست دولت، یعنی پرولتاریای سازمان یافته، به عنوان طبقهً حاکمه، متمرکز خواهد کرد و به افزایش حتی الامکان سریع میزان نیروهای مولده اقدام خواهد نمود.»

• مانیفست این مساًله را بطور صریح و روشن فرمولبندی می کند، البته نه به عنوان تحلیلی از وضع واقعی موجود، در سال 1848 بلکه به عنوان نتیجهً منطقی ساختار سرمایه داری، بمثابه سیستمی متشکل از دو طبقه، فقط دو طبقه که تعیین کنندهً خصلت جامعهً سرمایه داری اند.

• از این رو ست، که گذار به جامعهً جدید، بلحاظ اقتصادی نه بطور ضربتی و ناگهانی، بلکه گام بگام صورت خواهد گرفت و هم سلب مالکیت از سرمایه داران و هم ارتقای سطح نیروهای مولده را در برخواهد گرفت.

• ارتقای سطح نیروهای مولده از آن رو ضرورت دارد، که ساختمان جامعهً سوسیالیستی به عنوان «عالم آزادی» (خطه اختیار) (که مورد بحث ما در فصل چهارم بود)، تنها برمبنای ثروت اجتماعی ممکن خواهد شد.

• اجتماعی کردن مالکیت بر وسایل تولید و مؤسسات مالی کنترل کنندهً روندهای اقتصادی جامعه، می تواند بعد از تحقق انقلاب سیاسی، طبیعتا فقط گام به گام صورت گیرد.
• زیرا هر نظام اقتصادی، عبارت است از ارگانیسم بغرنجی، که خدمات و فونکسیون های مربوط به هم و تکوین یافته را در برمی گیرد و مکانیسم آن را نمی توان یکشبه تغییر داد.

• اقدامات و مراحل گذار لازم برای تحول جامعه، به قول مارکس و انگلس، «بلحاظ اقتصادی ناکافی و موقتی» خواهند بود و باید گام به گام به پلهً بالاتر«اجتماعی شدن» ارتقا داده شوند، ولی بر آنها علیرغم نواقص جدی شان، به عنوان اولین گام در راه «تحول مجموعهً شیوهً تولیدی، نمی توان چشم پوشی کرد.»

• چگونگی مسائل گذار در وضع انقلابی مشخص و نحوه برخورد به آنها را لنین در اثر خود تحت عنوان «آیا بلشویک ها قدرت دولتی را تسخیر خواهند کرد؟» نشان می دهد.
• سرتاسر دوران گذار، عبارت است از دوره ای سرشار از حالات تضادمند که «در جریان جنبش فرا می بالند» و خود را با سطح توسعه جنبش و تغییرات حاصله دمساز می کنند.
• این دوره علاوه بر این، حاوی اقدامات آزمایشی مستمری است، که باید دوباره پس گرفته شوند.
• پایان این روند انقلاب اقتصادی، می تواند یک رکود سیاسی و قانونگزارانه را بدنبال بیاورد.
• دوران باصطلاح «رکودین» ساختمان کمونیسم در اتحاد جماهیر شوروی، نشانه شکست این تلاش بود.
• ولی اعتلای انقلابی نوینی می توانست صورت گیرد، اگر در درون حزب مبارزهً طبقاتی سرسختانه ای بر ضد انحرافات خرده بورژوائی انجام می یافت.

• این حرکت پرشتاب تحول جامعه، در فرم مشخص خود، وابسته به شرایط اولیهً موجود است.
• اینکه آن در جزئیات خود چه فرمی به خود خواهد گرفت، نه قابل پیش بینی و نه اصلا قابل طرحریزی است و باید در شرایط مشخص بکمک تصمیمات سیاسی تعیین شود.
• اقدام بنیادی و بی چون و چرائی که سیستم الزامی می کند، عبارت است از آغاز به اجتماعی کردن وسایل تولید و به پایان رساندن آن.

• بنابرین در مرحلهً گذار، یعنی در مرحلهً ساختمان جامعهً پیشرفتهً سوسیالیستی، تسلط رهبری سیاسی بر اقتصاد، که هنوز عناصر کاپیتالیستی بیشماری در آن وجود دارند، باید حفظ شود، تا آماج تحول اجتماعی از دیده ها پنهان نماند.
• منظور از آن دیکتاتوری پرولتاریا ست، که در باره محتوای آن در فصل ششم سخن خواهد رفت.

• البته اشتباه دهشتناکی خواهد بود، اگر رهبری سیاسی اراده گرا و مستبدی روی کار آید، که به سبب عدم توجه کافی به شرایط اقتصادی وعدم ملاحظهً امکانات اقتصادی ضرور برای پیشرفت جامعه، از واقعیت مادی جامعه غافل باشد.
• قابل تذکر است، که در شرایط غیر عادی اعمال اراده می تواند نقش مؤثری بازی کند.

• درست به دلیل اینکه انقلاب سیاسی مناسبات مالکیت را نمی تواند یکشبه و بطور ضربتی تغییر دهد، در مراحل آغازین سوسیالیسم، هنوز تضادهای طبقاتی وجود خواهند داشت، که با حمایت از خارج می توانند حتی تشدید شوند و طبقهً حاکمهً ساقط شده، چه بسا در پی حفظ و یا پس گرفتن حتی الامکان بخش مهمی از دارائی و سلطهً خود برآید و برای این امر امکانات و نفوذ معنوی خود را مورد استفاده قرار دهد، زیرا تغییر شعور مردم، بمراتب کندتر از تجدید ساختاری اقتصاد می تواند صورت گیرد.

• اما صرفنظر ازتضادهای طبقاتی آشتی ناپذیر موجود، حداقل در مرحلهً ساختمان جامعهً سوسیالیستی، مؤسسات سیاسی، یعنی دولت نقش حیاتی و حتی روزافزونی در روند اجتماعی به عهده خواهد داشت.

• اشتباه مهلک تئوری سوسیالیسم در آن خواهد بود، که مبارزهً طبقاتی را پایان یافته اعلام کند و بگوید که «سوسیالیسم دارای ساختار طبقاتی آشتی پذیر مخصوص به خود است که مجموعهً روبنای سیاسی، حقوقی و اخلاقی جامعه نتیجهً آن است.»

• این ادعا می تواند حداکثر برای آخرین مرحلهً ساختمان جامعهً سوسیالیستی معتبر باشد و حتی آنگاه نیز بشرطی که مبارزهً طبقاتی از خارج تحریک نشود.

• تجربهً حفاظت از دولت آلمان دموکراتیک ـ ارتش خلق، پلیس حفاظت از مرزها و دستگاه امنیتی ـ خود دلیلی روشن بر توهم آمیز بودن آشتی پذیری طبقاتی بود.


این توهم لیکن موجب کاهش هشیاری نسبت به مسائل سیاسی و ایدئولوژیکی شد، نفوذ جهان بینی بیگانه را تسهیل کرد و قانونیت سختگیری دستگاه های امنیتی دولتی را برای مردم کشور زیر علامت سؤال برد.

• بویژه تا زمانی که مالکیت سوسیالیستی و خصوصی بر وسایل تولید، هنوز در کنار هم وجود دارند، برای هدایت و کنترل قابلیت تولیدی در برنامه ریزی کلی اقصاد کشور، به رهبری سیاسی احتیاج مبرم خواهد بود.

• با پا نهادن جامعهً سوسیالیستی پیشرفته در جادهً کمونیسم، دولت وظیفهً ادارهً اشیاء را به عهده خواهد گرفت و رو به زوال خواهد رفت.
• این امر اما فقط زمانی می تواند اتفاق افتد، که کار با وسایل تولید تنها و تنها به خدمت اهداف عمومی مالکین اجتماعی در آید.
• در این هنگام است، که «زحمتکشان به عنوان مولدین و مالکین کلکتیف (دسته جمعی) وسایل تولید، بر مبنای مالکیت سوسیالیستی بر وسایل تولید، تنها و تنها با اتکا به کار خود و با توجه به راندمان اقتصادی آن، سطح رفاه عمومی، سطح و سرعت نیروی اقتصادی بطور کلی و همچنین تاًمین مایحتاج حیاتی اعضای جامعه را تعیین کنند.»
• (بسیاری از مطالب کتاب «اقتصاد سیاسی سوسیالیسم» را باید فرضیاتی تلقی کرد که مسیر «ساختمان جامعهً سوسیالیستی» را نشان می دهند و به توصیف وضع موجود ربطی ندارند.)

• با تمرکز تولید، مصرف و مالکیت دارائی عمومی در دست یک «شخص حقوقی»، تضاد میان کار و تصاحب محصول کار و تضاد میان تولید و مصرف از بین خواهد رفت و گردش سرمایهً تولیدی، دیگر به معنی بی عدالتی در تقسیم ثروت تولید شده، نخواهد بود.

• مارکس که در بارهً سیمای سوسیالیسم، با احتیاط سخن می گفت، در کتاب «سرمایه» توضیح مختصری در بارهً مناسبات مالکیت بر وسایل تولید و تقسیم ثروت می دهد:
• «برای تفنن هم که شده بیائید، انجمنی از انسان های آزاد را در نظر بگیریم، که با وسایل تولیدی کار می کنند، که تحت مالکیت عمومی است و نیروی کار فردی خود را آگاهانه به عنوان نیروی کار اجتماعی بکار می گیرند.
• مجموعهً فراورده های کار انجمن، فراورده کار جمعی است.
• بخشی از این فراورده های کار دوباره برای خرید وسایل تولید جدید صرف می شود.
• مالکیت بر آنها همچنان اجتماعی می ماند.
• ولی بخش دیگر آن برای خرید مواد غذائی و غیرهً لازم برای اعضای انجمن اختصاص می یابد.
• یعنی این بخش از فراورده کار، میان افراد تقسیم می شود.
• چگونگی این تقسیم، بسته به نوع ارگانیسم تولیدی جامعه و بسته به سطح توسعه تاریخی مولدین فرق خواهد کرد.
• مدت زمان کار نقش دوگانه ای به عهده خواهد داشت:
• تقسیم اجتماعی برنامه ریزی شده کار، سازماندهی استعدادهای کاری مختلف را متناسب با نیازهای متفاوت اعضای جامعه سر و سامان خواهد داد.
• مدت زمان کار فردی، در عین حال معیاری خواهد بود، برای تشخیص میزان کار فردی مولدین و همچنین میزان مصرف فردی آنها از محصول کار جمعی.
• روابط اجتماعی انسان ها، نسبت به کار خود و نسبت به فراورده کار خود، هم در تولید و هم در تقسیم فراورده های تولیدی، روشن و شفاف خواهد بود.»
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر