۱۳۹۰ تیر ۲۳, پنجشنبه

چاله ها و چالش ها (7)

بازنویسی تاریخ چریک های فدائی خلق توسط «اشرف دهقانی»
شباهنگ راد
سرچشمه: مجله سیاسی و فرهنگی هفته
http://www.hafteh.de

1
حسن

• سازمان چریک ها از بدو تولدش تا امروز تا مغز استخوانش به فرمالیسم ژرفی گرفتار است.
• فرم برای اعضا و هواداران آن همه کاره و مطلق العنان و تعیین کننده است.
• حتی بخش راست آن که به بورژوازی ملی پیوسته، پلاتفرم خود را با تکیه بر تعویض فرم خشونت آمیز به فرم مسالمت آمیز اعلام می کند.
• فرم اما در دیالک تیک محتوا و فرم اگرچه نقش معینی به عهده دارد، ولی نقش تعیین کننده حتی بنظر فردوسی و سعدی از آن محتوا ست.
• تعیین کننده نه فرم مسلحانه و یا پارلمانی و غیره مبارزه، بلکه محتوای اجتماعی ـ اقتصادی آن است.
• من نوشته های اشرف دهقانی را خواندم.
• سطح تئوریکی بشدت نازلی دارند و بیشتر به درد کودکان می خورند تا به درد آدم های بالغ و عاقل.
• این ادعای اشرف که صمد بهرنگ و بهروز دهقانی تئوریسین سازمان بوده اند، یاوه ای بیش نیست.
• من یادم است که صمد بارها وبارها جزوه پویان را می خواند و قادر به فهم و هضمش نبود.
• بعدها شنیدم که در اواخر عمرش شروع به یادگیری مقوله های فلسفی کرده بود.
• من که در عمرم فدائی مارکسیست ندیده ام.
• رهبران فدائی اصلا اندیشیدن بلد نیستند.

2
صبا

• حسن!
• بر چه پایه علمی می گویی که رهبران فدایی اصلا اندیشیدن بلد نیستند؟
• بر طبق بررسی کدام نوشته آنها؟
• آیا شما کتاب «مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک» را مطالعه نموده اید؟
• توصیه می کنم برای آشنایی با اندیشه بنیانگذاران سچفخا از آنجا شروع کنید!

3
حسن

• با سلام بر صبا
• خیلی ممنون از راهنمائی
• کانت می گفت:
• « تفکر یا تفکر مفهومی است و یا اصلا تفکر نیست.»
• منظور از تفکر مفهومی بالا رفتن از پله های مفاهیم و یا مقولات و رسیدن به کنه قضایا ست، منظور نیل به شناخت پدیده ها و یا روندها ست.
• ایرانی ها بطور کلی با تفکر مفهومی بیگانه اند.
• اگرچه سعدی و فردوسی و غیره غول های بزرگ تفکر مفهومی بوده اند.

• در وبلاگ دایرة المعارف روشنگری و قسما هم بطور جسته ـ گریخته در مجله هفته این تفکر تمرین می شود.
• کاش سری می زدید و در تصحیح ایرادات شان کمک می کردید.
• حتما خوشحال می شوند.
• من جزوه پویان و مسعود را اتفاقا در ایام کودکی خوانده ام.
• اگر شما دارید، می توانم با ایمیل ازتان بگیرم و دوباره بخوانم.
• همین عناوین « رد تئوری بقا» و یا «هم استراتژی هم تاکتیک» از بیگانگی هر دو با تفکر مفهومی و دیالک تیک ماتریالیستی حکایت می کنند.
• شما حتما می دانید که اقطاب دیالک تیکی در وحدت تضادمند با یکدیگر قرار دارند.
• دیالک تیک بقا و فنا را، استراتژی و تاکتیک را، فرم و محتوا را و یا نمود و بود را حتی با بمب اتمی نمی توان از هم گسست و یا قطب های متضاد را بر هم منطبق کرد، یعنی وحدت محض پدید آورد و فاتحه ای بلند بر تضاد فی مابین خواند.
• روده درازی در نظردهی جایز نیست.
• از هماندیشی با شما از صمیم قلب شاد شدم.
• خیلی خیلی ممنون.

4
صبا

• حسن گرامی سلام!
• اگر چریکها با اندیشه مارکسیستی آشنا نبودند، پس رفیق مسعود احمدزاده “چرا” کتاب منشاء خانواده را در همان دوره ترجمه می کند؟
• چه ” اندیشه” ای جز ایده های مارکسیستی در ذهن نابغه ای مثل مسعود احمدزاده بود که ”زن و مرد” دوشادوش هم سلاح در دست داشتند؟
• و زنان فدایی مانند سایر زن های ” نیروهای کمونیستی” خانه نشیتن و چای آور ”مرد” انشان نبودند؟
• و ایضا هم برخی های شان روزی چند فصل کتک نمی خوردند؟
• و مورد تحقیر و توهین ”شوهرکمونیست” شان قرار نمی گرفتند؟

• راستش من به هیچ وجه تصمیم ندارم که مارکسیسم را با سعدی و فردوسی مقایسه کنم.
• و ببخشید که بنده قادر نیستم که ”همه” چیز را بدانم؟

• مارکس به ما آموخت که این جهان را باید تغییر داد، او نیز می توانست مثل فیلسوفان دیگر بنشیند و نظرات دیگر را تکمیل یا رد کرده و اسمی هم در تاریخ داشته باشد، اما او دگرگونی اساسی در ذهن های خموده و رخوت زده بوجود آورد و از سکون بودن و مدام حرف های قلمبه سلمبه زدنی که در زندگی روزمره انسان های کار هیچ نقش تغییر دهنده اساسی ندارند، ما را برحذر داشت!
• حالا شما شکل، قالب، نوع ، فرم ، نحوه مبارزه ای که اتفاقا مارکس جلوی پای کمونیست های فدایی گذاشت را با فرم و محتوای سعدی و فردوسی مقایسه می کنید؟
• خب شما مجاز هستید که هر کاری دل تان می خواهد بکنید، اما نمی توانید مبارزه ای را که اندیشه هایش بر نظرات مارکسیسم استوار بود، نه تنها تهی از ” اندیشه ” بنامید، بلکه بنیانگذاران آن نوع از مبارزه را “تهی از اندیشه” هم بخوانید!
• به هر رو، آنقدر در حرف های تان تضاد هست که متاسفانه فرصت بنده کم است که به آن تضادها بپردازم.
• شما می توانید ”ضدفدایی” باشید، اما سعی کنید ضدفدایی باشید که غرض ورزی تان کمی اندیشمندانه تر باشد!
• البته به اذعان خودتان شما نظرات بنیانگذاران سچفخا را در کودکی خوانده اید، شاید که درکودکی ذهن کودکانه تان به شما نتوانسته کمک در جهت درک آن نماید!
• به هر رو همانطور که درخواست خودتان بود، لینک آن دو جزوه را برای شما در زیر کپی می کنم.

• به هر رو، نوشته های شما چنین احساسی در من ایجاد می کند که اندیشه تان بشدت حالت غرض ورزی با اندیشه های مارکسیستی کمونیست های فدایی دارد که علم مارکسیسم را در راه رهایی طبقه کارگر و زحمتکشان محروم ایران از یوغ ارتجاع امپریالیسم و سگ های زنجیری اش متحقق نمودند!
• اشتباه داشتند؟
• صد در صد!
• کسی که عمل می کند، حتما هم دچار اشتباه می شود!
• برای تان مطالعه خوبی آروز دارم!
• در پایان برعکس شما من روده درازی را گاهی اوقات جایز هم می دانم!
• ضمنا راستش نمی دانم کجای اندیشه های من با شما ”هم” است که شما از ”هماندیشی” با من سخن می گویید!
• شاید بهتر بود که در ابتدا می گفتم ”رک گویی و صراحت کلام” مرا بپذیرید!
• برای تان مطالعه پرباری امید دارم.

5
حسن

• مارکسی که احمدزاده «خانواده مقدس» اش را ترجمه کرده، می گفت:
• بدترین عمله از بهترین زنبور، بهتر است.

• می دانید چرا؟

• برای اینکه عمله کلبه ای را که می خواهد بسازد، قبل از ساختن آن، ایده کلبه را در کله اندیشنده خود می سازد، بعد همان ایده را با خاک و آب و آجر و آهن و آهک و غیره مادیت می بخشد و آخر سر چیزی ساخته می شود که شباهت غریبی به مدل فکری او دارد.
• بدون تئوری رهائی ـ چیزی که شما با بزرگواری برایش تره هم خرد نمی کنید ـ نمی تواند رهائی اجتماعی وجود داشته باشد.

• من سر تاپایم پشیزی نمی رسد که به کسی کینه بورزم.


• مارکسیست ها هومانیست های (بشردوستان) ژنده پوش اند.

• حتی به جلاد خود مهر می ورزند.
• مارکسیست ها رادیکال اند و دست به ریشه می برند و به علل جلاد گشتن همنوع خود پی می برند و به جای کینه ورزی، در جهت رفع آن علل می کوشند.

• هماندیشی با همفکری فرق دارد.

• هماندیشی یعنی بحث کردن با همدیگر، بدون شلیک کردن به یکدیگر.

• در هر حال یک دنیا ممنون از لینک جزوات.

• امیدوارم بتوانم باز کنم و بخوانم.
• از این نظر بسیار سپاسگزارتانم.

6
صبا

• آقای حسن آقا!
• همانگونه که به سایت مجله هفته دسترسی دارید و لینک ها را ”باز” می کنید، لینک های ارسالی بنده نیز!
• اما باز هم شما بازی با کلمات بی ربط تان را دارید!
• ”هومانیستی” که به جلادش عشق می ورزد، احتمالا ”قبلا با ساواک همکاری” می کرده!
• و عشق او از آن رو است!
• ضمنا، آن کناب که رفیق کبیر مسعود احمدزاده ترجمه اش نمود، اسمش خانواده مقدس نبود بلکه منشاء خانواده مالکیت خصوصی و دولت – است!
• شما مهارت شناخت شده ای دارید، در تراشیدن افکاری که هیچ ربطی به مارکس ندارد!
• البته یک نفر هم که اسم خود را ”مارکس زمانه” گذاشته بود هم دلبستگی اش به جلاد توده ها عجب بود، و هم ”نرم” حرف می زد.
• البته با کلی فحاشی!
• منتهی نرمی حرفش در جهت منافع بورژازی غارتگر بود تا توده های ستمدیده!
• به عنوان مثال:
• در پشت حمله ارتش وحشی آمریکا قلب ”انسان دوستانه” نشان می داد.
• از آن بدتر، اسراییل تروریست را که درست مثل رژیم تروریست ایران است، به رسمیت شناخت!
• و ما هرگز نفهمیدیم، پس چرا با آن قلب ”انسان دوست” رِژیم نوکر امپریالیسم ج. ا. را به رسمیت نشناخت!

• شلیک این قلم خیلی از ”انساندوست” ها را آزرده است!
• اما این قلم رسالتش در جهت منافع محرومان است.
• قاعدتا طرفداران بورژازی جنایتکار احساس شلیک شدن به خود را دارند!

• شما شاید ـ همانطور که خودتان گفتید ـ پشیزی نیارزید، اما کینه تان را با همان عوض کردن عنوان کتابی که رفیق مسعود احمدزاده ترجمه کرده، ثابت نمودید!
• منظورم شما نیستید، چون بنده نه شما را می شناسم و نه تمایلی به شناخت بیشتر از همین حرف های بی ربط به مارکسیسمی که می زنید، دارم.
• اما برخی ها که با رژیم در سرکوبگر توده ها و یا در بخش ”اطلاعاتی” رژیم همکاری داشته و یا دارند، مدام از بخشش جلاد توده ها حرف می زنند!
• و از همه مضحکتر این است که این ها ”انسان دوستی” را می خواهند به دیگران ”بیاموزانند”!
• می گویند دنیای وارونه ای است!
• همین است که ملاحظه می فرمایید!

7
حسن

• با سلام بر صبای گرامی
• من هم منظورم همان «منشاء خانواده» بوده و اشتباها خانواده مقدس نوشته ام.
• ببخشید.
• عمدا نبوده.
• راستش آن را هم نخوانده ام.
• از مارکس هم چیز زیادی نخوانده ام.
• من که ادعائی نکرده ام.
• من راستش از شما هم چیزی نخوانده ام.

• از برخوردتان دچار هراس شدم.


• خدا کند فقط شما رئیس جمهور نشوید.

• آنوقت معلوم نیست که چه خاکی مردم باید به سر کنند.
• فقط گفتم که «فدائیان اندیشیدن بلد نیستند»، همکار ساواک و موساد و سیا قلمداد شدم.
• بی که خود خبردار شده باشم.
• حتما اگر دم دست تان بودم، تکه پاره ام کرده بودید.
• خدا اجرتان بدهد.

7
مهرداد

• با سلام به حسن
• واقعا من از کامنت های صبا دچار حیرت می شوم.
• مثل زهرا خانم با مردم برخورد می کند و خودش را هم کمونیست قلمداد می کند.
• اگر این خانم یک روز قدرت را بدست بگیرد همه را از دم تیغ رد می کند و گردن می زند.

8
حسن

• با سلام و سپاس از قوت قلبی که دوست نادیده مهرداد دادند.
• خیلی خیلی ممنون که دست می دهید، تا افتاده ای بلکه دوباره قادر به ایستادن باشد.
• من هر حرفم از صمیم دل است.

• اما صبا علیرغم توهین هایش خدمت بزرگی به من کرد.

• من چند سال بود که می خواستم این دو جزوه را و نقدی را که جوانشیر به آنها نوشته بخوانم و احیانا هر سه را نقد کنم.
• از دهها نفر خواسته بودم، ولی کسی نداشته بود و نداده بود.
• حالا صبای بظاهر پر خشم و کین به دادم رسید.

• راستش را بخواهید پایگاه طبقاتی من دهقانی است.
• ما دشنام و توهین از خان ها و فئودال ها بسیار شنیده ایم، ولی ایمان به رهائی و برابری را هرگز از دست نداده ایم.
• انسان ها در دیالک تیک جبر و اختیار رفتار می کنند و هزاران عامل عینی و ذهنی در رفتارشان دخیل است.
• خودشان چه بسا تقصیر ندارند.
• جلاد که جلاد مادرزاد نیست.
• در جست و جوی ممری برای زندگی، قرعه عملگی به نام یکی مثل من می افتد و قرعه جلادی به نام یکی دیگر.
• البته منظور صبای عزیز نیست.
• در هر صورت نام تان را مثل لعلی گرانبها به خاطر خواهم سپرد و سپاسگزارتان خواهم بود.
• ایرانی ها فکر می کنند که انتقاد از سر کین است و نه مهر.
• ولی برای روشنگری آلترناتیوی وجود ندارد.
• بازهم خیلی ممنون از شما و صباهای لا تحد و لاتحسی

پایان
ویرایش متن از دایرة المعارف روشنگری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر