۱۳۹۰ مرداد ۳, دوشنبه

نقدی بر «دیالک تیک روشنگری» مکتب فرانکفورت (4)

روشنگری بمثابه پدیده ای تاریخی و بمثابه موضوع بحث های جاری
جدال بر سر روشنگری
پروفسور دکتر وینفرید شرودر
برگردان شین میم شین

بخش سوم

• اگر تاریخ روشنگری پژوهی را در آلمان دموکراتیک با روشنگری پژوهی در آلمان فدرال مورد مقایسه قرار دهیم، به تفاوت های اصلی زیر پی خواهیم برد:

• در آلمان فدرال در سال های 50 به سنن علمی کنسرواتیو (محافظه کارانه) ادامه داده شده، سننی که در آنها جائی برای روشنگری وجود نداشته است.
• برای پی بردن به این مسئله کافی است که به بیانیه ای در زمینه رشته رمانیستیک نظری بافکنیم که در سال (1967 ـ 1968) از سوی نمایندگی دانشجویان سمینار مربوط به رمان در دانشگاه آزاد برلین غربی منتشر شده است.
• (رمانیستیک به علم زبان و ادبیات رمان اطلاق می شود. مترجم)

• در این بیانیه بر ضد کتاب درسی فرانسه شناسی هارتینگ و شلنبرگ (1930) قاطعانه موضعگیری شده که از سوی گرهارد رولفس در رشته فیلولوژی رمان (هایدلبرگ 1950) به مثابه کتاب مقدماتی توصیه شده است و همچنان جزو کتب درسی اجباری برای دوره اول تحصیل در این رشته محسوب می شود.
• نمایندگی دانشجویان برای مثال اعلام می کند که در این کتاب درسی، روشنگری از موضع خصومت با روشنگری تفسیر و ارزیابی می شود.

• در جریان جنبش دانشجوئی در سال های 60، ببرکت چرخش دموکراتیک ناشی از این جنبش، بر این سمتگیری ضد روشنگری مسلط غلبه می شود.
• مثال بارز در این زمینه، بخشنامه دانشجویان مترقی رمانیستیک دانشگاه آزاد برلین غربی در جهت تدارک سمیناری برای ترم زمستانی (1967 ـ 1968) در رابطه با «روشنگری و انقلاب ـ رمانتیک و انقلاب» بوده است.

• در این بخشنامه می خوانیم:
• «انگیزه این کنفرانس عبارت است از روی بر تافتن از رشته تحصیلی تنگ نظری که هم نتیجه اش و هم پیش شرطش پخمه های تحصیلکرده است.
• وقتی به قول هاینریش هاینه، هرکس در خیابان دم بزند، درجا به تیر بسته می شود، پس دم زدن ما باید خصلت روی بر تافتن به خود گیرد و ما را به فراتر گذشتن از چارچوب های رشته تحصیلی، ترغیب کند.
• حملات بربرمنشانه واقعیت حاکم باید ما را بر آن دارند که تاریخ ادبیات را به مثابه بخشی از تاریخ عمومی تلقی کنیم.
• روشنگری به معنی خروج انسان ها از الکنیت خود خواسته به معنی روشنگری پیشاپیش راجع به قدرت هائی است که انسان ها را به بند می کشند و زبان شان را از کار می اندازند.
• بدین طریق به بحث کشیدن رژیم آنشی (قدیم)، مقامات حاکمه و فرم های تحکیم یافته حاکمیت در دستور روز قرار می گیرند.
• در نتیجه، برای ما ـ قبل از همه ـ بررسی مسئله روشنگری و ماهیت آن الزامی می گردد و شاید اندکی هم سرنوشت تاریخی آن.
• بررسی گذار از روشنگری به رمانتیک و رابطه رمانتیک با روشنگری ـ همزمان ـ به قصد پی بردن به این حقیقت امر است که از نیروی محرکه روشنگری چه باقی مانده است؟»

• اینجا هم رابطه ای مثبت نسبت به روشنگری با موضعگیری ترقی طلبانه نسبت به علم پیوند بیواسطه دارد.
• سمتگیری نسبت به سرنوشت تاریخی روشنگری و «روشنگری برای ما» اما به درکی از روشنگری دلالت دارد که قبل از همه روشنگری را ـ بر خلاف نظر ورنر کراوس ـ «پیشتاریخ دوران خود ما» و «پیشمرحله شعور خود ما» تلقی نمی کند.
• اینجا هدف نه بارآور کردن تجارب تاریخی خود بکمک این «پیشتاریخ» و نه یادگیری از پدیده تاریخی روشنگری و تضادهای آن برای زمان حال حاضر، بلکه «روشنگری در حال حاضر» است، روشنگری «قدرت هائی است که انسان ها را به بند می کشند و در جهل نگه می دارند.»

• روشنگری ـ بدین طریق ـ به یک مفهوم فرا تاریخی و به یک سمتگیری عملی فرا زمانی بدل می شود.
• مبدأ تئوریکی ـ تاریخی ـ فلسفی این سمتگیری در جهت نئو روشنگری آشکار، کتابی است که بوسیله هورکهایمر و آدورنو در سال 1947 تحت عنوان «دیالک تیک روشنگری» منتشر شده و در سال 1969 تجدید چاپ گردیده است.
• این کتاب یکی از کتاب های مکتب فرانکفورت است که بیشتر از هر کتابی بحث انگیز بوده و در آلمان فدرال بیش از 70 هزار جلد از آن به فروش رفته است.

• هسته اصلی کتاب «دیالک تیک روشنگری» را مسئله مطروحه در سال 1944 در رابطه با فاشیسم تشکیل می دهد که از نقطه نظر فلسفی ـ تاریخی چنین فرمولبندی شده است:

• «چرا بشریت به عوض گام نهادن در اوضاع واقعا انسانی، به قهقرای نوع نوینی از بربریت سقوط کرده است که به معنی خودتخریبی بی کم و کسر روشنگری است؟»

• پاسخ هورکهایمر و آدورنو به این پرسش این است که از زمان هومر تا مدرنیته را باید جریانی نامیمون، همگون و تله ئولوژیکی (غایت مند) تفسیر کرد.

• (تله ئولوژی به درکی اطلاق می شود که بنا بر آن، حوادث و توسعه ها بوسیله اهداف و مراحل نهائی ایدئال، پیشاپیش تعیین شده اند و در جهت آنها سیر می کنند. مترجم)

• تاریخ بدین طریق، از سر تا پا با روشنگری یکسان تلقی می شود.

• نامیمونی این جریان از آن رو ست که هورکهایمر و آدورنو ـ بر خلاف نظر نمایندگان روشنگری تاریخی و همچنین مارکس و انگلس ـ بر آنند که تسلط بر طبیعت و پیشرفت تکنیکی (فنی) به خودتحقق بخشی و خودرهاسازی انسان ها منجر نشده، بلکه برعکس، به تسلط علم و تکنیک بر بشر و به تسلط بشر بر بشر منجر شده است.


• برهان اصلی در جمعبندی هورکهایمر عبارت از این است که «تسلط بر طبیعت در برگیرنده تسلط بر بشر نیز هست.

• به همان میزان که تعداد دستگاه های اختراع شده برای تسلط بر طبیعت افزایش می یابد، به همان میزان هم بشر مجبور به خدمت به آن دستگاه ها می شود، تا از مهلکه، جان سالم بدر برد.»

• بر طبق این نظر، ماهیت روشنگری بمثابه «بدیلی (آلترناتیوی) تلقی می شود که اجتناب ناپذیری آن به معنی اجتناب ناپذیری سلطه (حاکمیت) است.»

• بدین طریق، از تاریخ بمثابه دیالک تیک روشنگری، «فقط ایدئولوژی واقعیت یافته ی سلطه ضد انسانی، لاینحل باقی می ماند و بس.»

• این نوع از مدل های تاریخی ـ پسیمیستی و تمدن انتقادی یونیورسال و ضمنا این تشخیص زمانی راجع به قرن ما بحق مورد انتقاد قرار گرفته و اعلام شده که ما اینجا با یک مدل فلسفی ـ تاریخی گمانورز سر و کار پیدا می کنیم که علیرغم سرزنش سوسیالیسم مبنی بر اینکه «آن به میراث فلسفه بورژوائی بطرز مفلوجی وفادار می ماند» نه از حد یک تئوری پیشرفت خطی همگون فراتر می رود و نه از فنومنولوژی روح هگل.

• اینجا دیالک تیک فلسفی ـ تاریخی ـ تله ئولوژیکی فلسفه کلاسیک آلمان تنها به عنوان چیزی تلقی می شود که از آینده ای منفی خبر می دهد و لذا به مثابه «فنومنولوژی تخریب روح» و به مثابه دیالک تیک فلسفی ـ تاریخی منفی بازتولید می شود.

دیالک تیک تضاد ماتریالیستی ـ تاریخی مارکس و تئوری فرماسیون های اجتماعی او نیز در خارج از میدان دید هورکهایمر و آدورنو می مانند.
• در این مورد بهتر است که به مفهوم عقلانیت (راسیونالیته) ماکس وبری اشاره شود که خرد و مفهوم روشنگری هورکهایمر و آدورنو نیز از آبشخور آن آب می خورند.
• با این مفهوم تاریخی ـ یونیورسال ـ توپولوژیکی عقلانیت نه فقط مفهوم خرد سنسوئالیستی روشنگری نفی می شود، بلکه علاوه بر آن، بدان وسیله مفهوم «روشنگری» به فرمولی توخالی، دست و پا شکسته، مبتذل و همه فهم تقلیل داده می شود تا راه به روی پیشداوری های هورکهایمر و آدورنو باز شود.

نوبرت هینسکه (1931)
مورخ فلسفه
متخصص کانت
پروفسور فلسفه در دانشگاه آزاد برلین و تریر

• نوبرت هینسکه بحق به کوری هورکهایمر و آدورنو «در رابطه با مسائل مربوط به تاریخ مفاهیم و کاربست مفهوم روشنگری اشاره می کند، که از آغاز به مثابه یک مقوله تاریخی ـ فلسفی بنیادی با دوران معینی در رابطه قرار داشته است.
• قرار دادن کنترل نشده مفهوم در دوران های آغازین تر و آغازین ترین ... منجر بدان شده که مفهوم روشنگری از هر تشخص تاریخی قابل کنترل آزاد گردد.»

• مثال بارز برای این مفهوم غیرتاریخی روشنگری، دیالک تیک روشنگری است که در آن از روشنگری به مثابه «تفکر پیشتازنده»، «اسطوره زدائی»، «آزادسازی قوای آزادی عمومی و خودتحقق بخشی» و غیره بکرات سخن می رود.
• هینسکه بحق در این تشبثات، تحریف خشن مفهوم روشنگری را می بیند که از «تز بی آماجی و بی محتوائی تفکر مبتنی بر روشنگری» حکایت دارد و «یکسان تلقی کردن به اصطلاح دیالک تیکی روشنگری و علم حاکمیت بر آن بنا شده است.»

• دیالک تیک روشنگری به مثابه مدل فکری تاریخی ـ فلسفی است که به عنوان «هگلیانیسم منفی» و یا «هگلمارکسیسم منفی» طبقه بندی شده است.
• دیالک تیک روشنگری منبع تئوریکی برای مسئله غیرتاریخی «روشنگری معاصر» است که در عین حال، به معنی برنامه ریزی پیشاپیش برای راه حل هائی است که بمثابه «برخورد مستمر آنتی تزهای تیپولوژیکی» در فرم غیبگوئی های نئوروشنگریانه ـ اوتوپیکی و یا سقوط به قهقرا و پایان ضد روشنگرانه تمدن بشری پا به صحنه می نهند.

• همانطور که همه می دانیم، هورکهایمر و آدورنو خودشان روشنگری را به مثابه روند عام خودتخریبی همگون و کلی تلقی کرده اند، اما با این حال، هنوز از امید مسیحائی منفی به شکوفائی لیبرالی سوبژکت و نجات مستقل ـ استه تیکی دل بر نکنده اند.
• از آنجا که هورکهایمر و آدورنو با مدل فلسفی ـ تاریخی دیالک تیک روشنگری منفی شان مدعی علمیت و مشروعیت امپیریکی نبوده اند، جریان این مدل را در مجموع فقط می توان قبول و یا رد کرد.

یوهانس روبک (1947)
فیلسوف آلمانی
استاد فلسفه عملی و دیالک تیک فلسفه در دانشگاه درسدن
از ناشران گروندریسه تاریخ فلسفه
مجله دیالک تیک فلسفه و اتیک
سالنامه دیالک تیک فلسفه و اتیک
آثار:
اگوئیسم و سمپاتی (تئوری اجتماعی و تئوری شناخت دیوید هیوم)
تئوری پیشرفت روشنگری
قوه ارزیابی تکنولوژیکی
تکنیک، فرهنگ، تاریخ
مقدمه ای بر فلسفه تاریخ
دیالک تیک فلسفه و اتیک
روشنگری و تاریخ (راجع به فلسفه تاریخ عملی در آینده)
کارل مارکس (مقدمه بر تفکر مارکس)

• کسی که به دلایل قوی در مواجهه با اوضاع بحرانی، مثل باورمندان به پایان جهان واکنش نشان ندهد و به بهانه تحول تاریخ و علم، به گمانورزی در زمینه کره ارض نپردازد، مثل یوهانس روبک تردید جدی از خود بروز خواهد داد و خواهد پرسید که آیا انتقادی که «بسان دیالک تیک روشنگری، پیشرفت را سقوط به قهقرا تلقی می کند و حتی در روشنگری آغازین به کشف گشتاور مستوری از خودتخریبی نایل می آید»، می تواند از عهده بررسی جنبش تاریخی روشنگری برآید و چنین انتقادی آیا «می تواند از دالان های تو در توی اندیشه پیشرفت راه خروجی بیابد؟»

در عمل نیز «فقدان دورنمای پیشرفت که باورمندان به پایان جهان بسان اورادی زیر لب زمزمه می کنند» و غیبگوئی روشنگری ستیز سوبژکتمرکز یک مسیحائیسم، در فونکسیون خویش
«انسان ستیزتر از ایده سؤال انگیز پیشرفت عرض اندام می کند.
»

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر